سلام به همه من اسمم بهراده ۲۶ سالمه خاطره من از اونجایی شروع شد که یه بار اتفاقی وقتی خونه خالم رفتم حموم شرت و سوتین دختر خالم توی حموم افتاده بود من مثل وحشیا باهاش جغ زدم آخه دختر خالم سینه های ۷۵ داره قیافه متوسطی داره ولی واقعا کون عالی ای داره من عاشق کونش بودم هروقت میدیدمش فقط به کونش نگاه میکردم یه مدتی ذهنم که درگیر کردن کون به اون بزرگی بود همش به دخترهای شبیه دختر خالم شماره میدادم یه جورایی تمرین میکردم که چطوری کردنش بهتره به زور کردن همچین کون های واقعا حالش بیشتره گذشت تا اینکه من و دخترخالم یه بار خونه مادربزرگم بودیم و شب همونجا خوابیدیم من حدودا دو متر از دختر خالم اونورتر خوابیده بودم این منو خیلی حشری میکرد ولی فقط بخاطر ترس از اینکه مادربزرگم بیدار بشه هم نمیذاشت فکر کنم که چکار کنم خلاصه خودمو راضی کردم که از روی شلوار هم شده به کونش دست بزنم و رفتم یکم نازش کردم مالوندمش بعد یهو بیدار شد بهم گفت چی شده بهراد منم هول کردم گفتم که تو چرا اینجا خوابیدی اینجا جای منه خندید گفت برو اونجا بخواب منم که دیدم نفهمید جریان چیه رفتم خوابیدم از فرداش بهم یه جور دیگه نگاه میکرد یعنی بنظرم فهمید ولی به روی خودش نیاورد خلاصه من بعد از سه ماه بهترین فرصتمو گیر آوردم عروسی یکی از فامیلامون بود که همه رفتیم و موقعی که کل خانواده میخواستن برن عروسی سمت داماد اخه پیش ما رسمه یه جشن عروسی رو عروس میگیره یکی هم داماد دختر خالم گفت من نمیام خستم میخوام برم بخوابم فردا باید برم سر کار خالمم گفت به شوهرش اونو رسوند خونه منم که میدونستم بهترین فرصت منه چون حداقل سه ساعت فرصت داشتم سریع پیچوندم و رفتم جلوی خونه خالم وایسادم حالا چطوری برم داخل بگم واسه چی اومدم اینقدر کیرم شق بود هیچجایی نمیتونستم مخفیش کنم رفتم در زدم اومد بیرون گفتم مادرت گفت یه امانتی بگیرم بعد برم واسه همین زود رفتم توی اتاق خالم شروع کردم لباسامو در آوردن لخت مادرزاد اومدم بیرون اولش خیلی ترسید انگار یه پارچ آب یخ ریختم روش ولی چیزی که جالب بود گفت میدونستم بعد از اونشب بالاخره کار دستم میدی خلاصه پریدم بغلش کردم و هرچی التماس کرد گوش نکردم و بردمش توی اتاق خودش با هزار زحمت لباساشو در اوردم همونطور که خوابیده بودم روش کیرمو خیس کردم فرو کردم توی کونش یهو جیغ کشید و جلوی دهنش رو با دستام گرفتم و محکم تلمبه میزدم حدود هفت دقیقه میشد چون همش از استرس داشتم به ساعت نگاه میکردم واسه همین دقیق یادمه چند دقیقه بود بعدش که آبمو ریختم توی کونش کیرمو بیرون نیاوردم دستمو از روی دهنش برداشتم داشت آروم آروم گریه میکرد ولی یهو یه چیز گفت که کیرم دوباره شق شد گفت همین بودی بعد اینهمه چشم چرونی و دردسر گفتم پس قمبل کن اون کون سکسی رو قشنگ برام حالت کون دادن گرفت بعد پشیمون شدم گفتم اول بیا ساک بزن کیرم بلند شده حال میده ساک زد حسابی تخمامم دادم لیس زد برگردوندمش حالا اون روی تخت حالت سگی نشسته من وایسادم جلوی تخت یه تف انداختم روی سوراخش یه آهی کشید گفت سوز میکنه منم گفتم بیخیال الان عادت میکنی کیرمو آروم آروم کردم توی کونش اونم آخ و اوخش شروع شد کم کم سریع کردم تلمبه زدن رو اونم دیگه عادت کرده بود منم توی همون حالت انگشتامو خیس کردم گذاشتم روی کسش شروع کردم مالوندن انگار با اینکارم آتیشش زدم حالا من که تلمبه میزدم اونم عقب جلو میکرد باهام حس میکردم روی ابرها هستم چون به بزرگترین و بهترین آرزوم رسیدم یه نگاه به ساعت کردم دیدم نیم ساعت شده و من کلا یه ساعت فرصت دارم گفتم حالت رو عوض کنم شاید آبم بیاد کشیدم بیرون از کونش سوراخشو نگاه کردم دیدم قرمز شده یکم وا شده خیلی حال کردم به پشت خوابوندمش بعد پاهاشو دادم بالا نگاهم به کسش افتاد خیلی ناز بود کیرمو تف زدم گذاشتم روش پاهاشو بستم یکم روی کسش کیرمو بازی دادم داشت بیهوش میشد بعد دوباره هوس کردم از کون بکنمش دیدم اب کسش راه افتاده همونو زدم به کیرم یکمم زدم به سوراخ کونش بعد پاهاشو گذاشتم روی شونه هام خوابیدم روش طوری که زانو هاش رسید به صورتش از لب میگرفتم تند تند میکردمش محکم تلمبه میزدمش چه صدای قشنگی میداد چون کونش گنده بود بهم خیلی میچسبید دیدم داره آبم میاد محکم بغلش کردم دوتا تلمبه زدم خیلی محکم بود دوتا جیغ حسابی زد سومی رو زدم آبم پاشید توی کونش خودمم دیگه از حال رفتم خیلی عرق کرده بودم خسته بودم ولی بهم چسبیده بود واقعا حال کرده بودم بهترین سکسم بود دراز کشیدم اومد که بره دستشویی نگاش کردم چشمم خورد به ساعت دیدم تقریبا یازده شبه سریع شلوار پوشیدم و نیمه نصفه پیرهنمو پوشیدم اومدم پایین توی حیاط ویلا که یهو دیدم یه ماشین جلوی در وایساد فهمیدم که خالم اینا اومدن منم اون شب با هزار زحمت از پشت ویلا فرار کردم و لباسم پاره شد و کلی داستان پیش اومد ولی بهترین سکسم بود شاید فقط بخاطر اینکه خیلی وقت بود توی کفش بودم با فکرش خود ارضایی کرده بودم یا اصلا هر دختری رو میکردم مثل اون نبود مرسی که داستانمو خوندین ببخشید که طولانی شد بذارین به حساب کم تجربگی من دوست داشتین باز براتون مینویسم نوشته
0 views
Date: April 14, 2019