باسلام اسمم امیره اسم دخترانم نسیمه 25 سالنه فوقالعاده حشری قدم 180وزنم 80 باسن گرد و تقریبا بزرگ کنر باریک قوس کمرم زیاد رنگ پوستتم برنزه تقریبا بسیار شهوتی و حشری هستم صورتمم بد نیست ولی با آرایش خیلی سکسی و خشکل میشم دوستای خیلی زیادی داشتم سکس های زیادیم داشتم ولی میخام بهترینشو و اونی که یه بار بود ولی همیشه تو ذهنمه رو براتون تعریف کنم این داستان کاملا واقعیه من هر چند وقت یه باری هوس کیر به جونم میوفته حتما باید سکس کنم وگرنه دیونه میشم یا اینقد خود ارضایی میکنم که اعصابم کاملا داغون و ضعیف میشه اینم بگم من تو یه شهری دانشجو بودم و تنها خونه داشتم یه کمد داشتم پر لباس زنونه هر روز یه مدل میپوشیدم آهنگ میزاشتم میرقصیدم واسه خودم حال میکردم هر چند وقت یبارم یکی از دوست پسرام میومد یه ده دقیقه میکرد میرفت اصلا راضیم نمیتونستن بکنن من سکس طولانی میخاستم میخاستم طرف دو ساعت بکوب بزنه واسم یکیو میخاستم راضیم کنه بریم اصل داستانو بگم یه روز که خیلی حشری بودم و کلی اونروزو واسه خودم رقصیده بودم تنهایی تو خونه کاملا تو دلم آرزو داشتم انشب یه مرد اینجا تو خونم بود به اکثر دوست پسرام زنگ زدم یا کار داشتن یا مسافرت بودن داشتم دیونه میشدم میخاستم برم تو کوچه خیابون یکیو گیر بیارم ولی روشو نداشتم بالاخره با هزار کلنجار شماره ی یکی از دوستای دوست پسرمو ازش بزور گرفتم زنگ زدم باهم آشتا شدیم اسمش احمد بود صداش خیلی کلفت و مردونه بود زنشو یه سالی میشد طلاق داده بود ساعت حدود 12 شب بود گفتم الان بیا بیرون همو ببینیم اگه خوشمون اومد از همدیگه قرار گزاشتیم بیاد تو کوچه ما منم از بالای پنجره هم ببینمش هم خودمو نشونش بدم عاشق پسرای زنپوش بود احمد آقا میگفت 36 سالشه میگفت ورزشکاره و کشتی گیر بوده قبلا خلاصه من فوری رفتم اتاق آرایشم یه ارایش کاملا حرفه ای رو صورتم پیاده کردم سکسی ترین لباسامو پوشیدم با یه چادر سفید رفتم پشت پنجره قایم شدم زنگ زدم اومد از لای پنجره دیدمش وااااااای یه مرد زمخت و خشن قد بلند 190میشد هبکلی بود 100 کیلو ولی اصلل شکم نداشت یه جورایی ترسیدم گفتم عجب غلطی کردما با اصرار اونقرار باسلام اسمم امیره اسم دخترانم نسیمه 25 سالنه فوقالعاده حشری قدم 180وزنم 80 باسن گرد و تقریبا بزرگ کنر باریک قوس کمرم زیاد رنگ پوستتم برنزه تقریبا بسیار شهوتی و حشری هستم صورتمم بد نیست ولی با آرایش خیلی سکسی و خشکل میشم دوستای خیلی زیادی داشتم سکس های زیادیم داشتم ولی میخام بهترینشو و اونی که یه بار بود ولی همیشه تو ذهنمه رو براتون تعریف کنم این داستان کاملا واقعیه من هر چند وقت یه باری هوس کیر به جونم میوفته حتما باید سکس کنم وگرنه دیونه میشم یا اینقد خود ارضایی میکنم که اعصابم کاملا داغون و ضعیف میشه اینم بگم من تو یه شهری دانشجو بودم و تنها خونه داشتم یه کمد داشتم پر لباس زنونه هر روز یه مدل میپوشیدم آهنگ میزاشتم میرقصیدم واسه خودم حال میکردم هر چند وقت یبارم یکی از دوست پسرام میومد یه ده دقیقه میکرد میرفت اصلا راضیم نمیتونستن بکنن من سکس طولانی میخاستم میخاستم طرف دو ساعت بکوب بزنه واسم یکیو میخاستم راضیم کنه بریم اصل داستانو بگم یه روز که خیلی حشری بودم و کلی اونروزو واسه خودم رقصیده بودم تنهایی تو خونه کاملا تو دلم آرزو داشتم انشب یه مرد اینجا تو خونم بود به اکثر دوست پسرام زنگ زدم یا کار داشتن یا مسافرت بودن داشتم دیونه میشدم میخاستم برم تو کوچه خیابون یکیو گیر بیارم ولی روشو نداشتم بالاخره با هزار کلنجار شماره ی یکی از دوستای دوست پسرمو ازش بزور گرفتم زنگ زدم باهم آشتا شدیم اسمش احمد بود صداش خیلی کلفت و مردونه بود زنشو یه سالی میشد طلاق داده بود ساعت حدود 12 شب بود گفتم الان بیا بیرون همو ببینیم اگه خوشمون اومد از همدیگه قرار گزاشتیم بیاد تو کوچه ما منم از بالای پنجره هم ببینمش هم خودمو نشونش بدم عاشق پسرای زنپوش بود احمد آقا میگفت 36 سالشه میگفت ورزشکاره و کشتی گیر بوده قبلا خلاصه من فوری رفتم اتاق آرایشم یه ارایش کاملا حرفه ای رو صورتم پیاده کردم سکسی ترین لباسامو پوشیدم با یه چادر سفید رفتم پشت پنجره قایم شدم زنگ زدم اومد از لای پنجره دیدمش وااااااای یه مرد زمخت و خشن قد بلند 190میشد هبکلی بود 100 کیلو ولی اصلل شکم نداشت یه جورایی ترسیدم گفتم عجب غلطی کردما با اصرار اون قرار شد منم خومو نشونش بدمو زود بره منم رفتم جلو پنجره یه لبهندی بش زدمو زود پردرو کشیدم منم خومو نشونش بدمو زود بره منم رفتم جلو پنجره یه لبخندی تحویلش دادم اونم رفت وقتی رفت زنگ زد گفت کی بیام تو پیشت منم واقعیتش ترسیده بودم بهونه اوردم که امشب نمیتونم نیم ساعت از ماجرا گذشته بود کمکم داشتم فکر میکردم اگه میومد بالا چطور زیرش دووم میاوردمو لابد کیرش کلفت بوده این فکرا داشت حشریم میکرد اس دادم بهش گفتم بزرگه ج داد چی نوشتم کیرت گفت بزار بیام سورپرایز میشی بالاخره با ترس واضطراب قبول کردم که بیاد یه شرت لامبادای سفید یه دامن توری سفید روش پوشیدم زنجیر پا داشتم اونم انداختم سینه مصنوعی درست کردم ارایش کردم نیم ساعته اومد خیلی استرس داشتم وقتی از در اومد تو رفتم که باهاش دست بدم قدش از من خیلی بلندتر بود داشت خوشم میومد از من قویتره تعارف کردم نشست کنارش نشستم بدون مقدمه دستشو انداخت گردنم گفتم احمد آقا نمیای بریم سورپرایزتو نشونم بدی کیرشو از شلوارش انداخت بیرون واییییی خدای من چی میدیدم هنگ کردم یه لحطه سر کیرش خیلی بزرگ بود واقعا نسبت به تنش بزرگ بود دلم هررررری ریخت گفت چته گفتم میترسم ادامه دارد دوست داشتین ادامه داستانم واینکه چه بلایی سرم آورد رو براتون میگم باسلام اسمم امیره اسم دخترانم نسیمه 25 سالنه فوقالعاده حشری قدم 180وزنم 80 باسن گرد و تقریبا بزرگ کنر باریک قوس کمرم زیاد رنگ پوستتم برنزه تقریبا بسیار شهوتی و حشری هستم صورتمم بد نیست ولی با آرایش خیلی سکسی و خشکل میشم دوستای خیلی زیادی داشتم سکس های زیادیم داشتم ولی میخام بهترینشو و اونی که یه بار بود ولی همیشه تو ذهنمه رو براتون تعریف کنم این داستان کاملا واقعیه من هر چند وقت یه باری هوس کیر به جونم میوفته حتما باید سکس کنم وگرنه دیونه میشم یا اینقد خود ارضایی میکنم که اعصابم کاملا داغون و ضعیف میشه اینم بگم من تو یه شهری دانشجو بودم و تنها خونه داشتم یه کمد داشتم پر لباس زنونه هر روز یه مدل میپوشیدم آهنگ میزاشتم میرقصیدم واسه خودم حال میکردم هر چند وقت یبارم یکی از دوست پسرام میومد یه ده دقیقه میکرد میرفت اصلا راضیم نمیتونستن بکنن من سکس طولانی میخاستم میخاستم طرف دو ساعت بکوب بزنه واسم یکیو میخاستم راضیم کنه بریم اصل داستانو بگم یه روز که خیلی حشری بودم و کلی اونروزو واسه خودم رقصیده بودم تنهایی تو خونه کاملا تو دلم آرزو داشتم انشب یه مرد اینجا تو خونم بود به اکثر دوست پسرام زنگ زدم یا کار داشتن یا مسافرت بودن داشتم دیونه میشدم میخاستم برم تو کوچه خیابون یکیو گیر بیارم ولی روشو نداشتم بالاخره با هزار کلنجار شماره ی یکی از دوستای دوست پسرمو ازش بزور گرفتم زنگ زدم باهم آشتا شدیم اسمش احمد بود صداش خیلی کلفت و مردونه بود زنشو یه سالی میشد طلاق داده بود ساعت حدود 12 شب بود گفتم الان بیا بیرون همو ببینیم اگه خوشمون اومد از همدیگه قرار گزاشتیم بیاد تو کوچه ما منم از بالای پنجره هم ببینمش هم خودمو نشونش بدم عاشق پسرای زنپوش بود احمد آقا میگفت 36 سالشه میگفت ورزشکاره و کشتی گیر بوده قبلا خلاصه من فوری رفتم اتاق آرایشم یه ارایش کاملا حرفه ای رو صورتم پیاده کردم سکسی ترین لباسامو پوشیدم با یه چادر سفید رفتم پشت پنجره قایم شدم زنگ زدم اومد از لای پنجره دیدمش وااااااای یه مرد زمخت و خشن قد بلند 190میشد هبکلی بود 100 کیلو ولی اصلل شکم نداشت یه جورایی ترسیدم گفتم عجب غلطی کردما با اصرار اونقرار باسلام اسمم امیره اسم دخترانم نسیمه 25 سالنه فوقالعاده حشری قدم 180وزنم 80 باسن گرد و تقریبا بزرگ کنر باریک قوس کمرم زیاد رنگ پوستتم برنزه تقریبا بسیار شهوتی و حشری هستم صورتمم بد نیست ولی با آرایش خیلی سکسی و خشکل میشم دوستای خیلی زیادی داشتم سکس های زیادیم داشتم ولی میخام بهترینشو و اونی که یه بار بود ولی همیشه تو ذهنمه رو براتون تعریف کنم این داستان کاملا واقعیه من هر چند وقت یه باری هوس کیر به جونم میوفته حتما باید سکس کنم وگرنه دیونه میشم یا اینقد خود ارضایی میکنم که اعصابم کاملا داغون و ضعیف میشه اینم بگم من تو یه شهری دانشجو بودم و تنها خونه داشتم یه کمد داشتم پر لباس زنونه هر روز یه مدل میپوشیدم آهنگ میزاشتم میرقصیدم واسه خودم حال میکردم هر چند وقت یبارم یکی از دوست پسرام میومد یه ده دقیقه میکرد میرفت اصلا راضیم نمیتونستن بکنن من سکس طولانی میخاستم میخاستم طرف دو ساعت بکوب بزنه واسم یکیو میخاستم راضیم کنه بریم اصل داستانو بگم یه روز که خیلی حشری بودم و کلی اونروزو واسه خودم رقصیده بودم تنهایی تو خونه کاملا تو دلم آرزو داشتم انشب یه مرد اینجا تو خونم بود به اکثر دوست پسرام زنگ زدم یا کار داشتن یا مسافرت بودن داشتم دیونه میشدم میخاستم برم تو کوچه خیابون یکیو گیر بیارم ولی روشو نداشتم بالاخره با هزار کلنجار شماره ی یکی از دوستای دوست پسرمو ازش بزور گرفتم زنگ زدم باهم آشتا شدیم اسمش احمد بود صداش خیلی کلفت و مردونه بود زنشو یه سالی میشد طلاق داده بود ساعت حدود 12 شب بود گفتم الان بیا بیرون همو ببینیم اگه خوشمون اومد از همدیگه قرار گزاشتیم بیاد تو کوچه ما منم از بالای پنجره هم ببینمش هم خودمو نشونش بدم عاشق پسرای زنپوش بود احمد آقا میگفت 36 سالشه میگفت ورزشکاره و کشتی گیر بوده قبلا خلاصه من فوری رفتم اتاق آرایشم یه ارایش کاملا حرفه ای رو صورتم پیاده کردم سکسی ترین لباسامو پوشیدم با یه چادر سفید رفتم پشت پنجره قایم شدم زنگ زدم اومد از لای پنجره دیدمش وااااااای یه مرد زمخت و خشن قد بلند 190میشد هبکلی بود 100 کیلو ولی اصلل شکم نداشت یه جورایی ترسیدم گفتم عجب غلطی کردما با اصرار اون قرار شد منم خومو نشونش بدمو زود بره منم رفتم جلو پنجره یه لبهندی بش زدمو زود پردرو کشیدم منم خومو نشونش بدمو زود بره منم رفتم جلو پنجره یه لبخندی تحویلش دادم اونم رفت وقتی رفت زنگ زد گفت کی بیام تو پیشت منم واقعیتش ترسیده بودم بهونه اوردم که امشب نمیتونم نیم ساعت از ماجرا گذشته بود کمکم داشتم فکر میکردم اگه میومد بالا چطور زیرش دووم میاوردمو لابد کیرش کلفت بوده این فکرا داشت حشریم میکرد اس دادم بهش گفتم بزرگه ج داد چی نوشتم کیرت گفت بزار بیام سورپرایز میشی بالاخره با ترس واضطراب قبول کردم که بیاد یه شرت لامبادای سفید یه دامن توری سفید روش پوشیدم زنجیر پا داشتم اونم انداختم سینه مصنوعی درست کردم ارایش کردم نیم ساعته اومد خیلی استرس داشتم وقتی از در اومد تو رفتم که باهاش دست بدم قدش از من خیلی بلندتر بود داشت خوشم میومد از من قویتره تعارف کردم نشست کنارش نشستم بدون مقدمه دستشو انداخت گردنم گفتم احمد آقا نمیای بریم سورپرایزتو نشونم بدی کیرشو از شلوارش انداخت بیرون واییییی خدای من چی میدیدم هنگ کردم یه لحطه سر کیرش خیلی بزرگ بود واقعا نسبت به تنش بزرگ بود دلم هررررری ریخت گفت چته گفتم میترسم ادامه دارد دوست داشتین ادامه داستانم واینکه چه بلایی سرم آورد رو براتون میگم باسلام اسمم امیره اسم دخترانم نسیمه 25 سالنه فوقالعاده حشری قدم 180وزنم 80 باسن گرد و تقریبا بزرگ کنر باریک قوس کمرم زیاد رنگ پوستتم برنزه تقریبا بسیار شهوتی و حشری هستم صورتمم بد نیست ولی با آرایش خیلی سکسی و خشکل میشم دوستای خیلی زیادی داشتم سکس های زیادیم داشتم ولی میخام بهترینشو و اونی که یه بار بود ولی همیشه تو ذهنمه رو براتون تعریف کنم این داستان کاملا واقعیه من هر چند وقت یه باری هوس کیر به جونم میوفته حتما باید سکس کنم وگرنه دیونه میشم یا اینقد خود ارضایی میکنم که اعصابم کاملا داغون و ضعیف میشه اینم بگم من تو یه شهری دانشجو بودم و تنها خونه داشتم یه کمد داشتم پر لباس زنونه هر روز یه مدل میپوشیدم آهنگ میزاشتم میرقصیدم واسه خودم حال میکردم هر چند وقت یبارم یکی از دوست پسرام میومد یه ده دقیقه میکرد میرفت اصلا راضیم نمیتونستن بکنن من سکس طولانی میخاستم میخاستم طرف دو ساعت بکوب بزنه واسم یکیو میخاستم راضیم کنه بریم اصل داستانو بگم یه روز که خیلی حشری بودم و کلی اونروزو واسه خودم رقصیده بودم تنهایی تو خونه کاملا تو دلم آرزو داشتم انشب یه مرد اینجا تو خونم بود به اکثر دوست پسرام زنگ زدم یا کار داشتن یا مسافرت بودن داشتم دیونه میشدم میخاستم برم تو کوچه خیابون یکیو گیر بیارم ولی روشو نداشتم بالاخره با هزار کلنجار شماره ی یکی از دوستای دوست پسرمو ازش بزور گرفتم زنگ زدم باهم آشتا شدیم اسمش احمد بود صداش خیلی کلفت و مردونه بود زنشو یه سالی میشد طلاق داده بود ساعت حدود 12 شب بود گفتم الان بیا بیرون همو ببینیم اگه خوشمون اومد از همدیگه قرار گزاشتیم بیاد تو کوچه ما منم از بالای پنجره هم ببینمش هم خودمو نشونش بدم عاشق پسرای زنپوش بود احمد آقا میگفت 36 سالشه میگفت ورزشکاره و کشتی گیر بوده قبلا خلاصه من فوری رفتم اتاق آرایشم یه ارایش کاملا حرفه ای رو صورتم پیاده کردم سکسی ترین لباسامو پوشیدم با یه چادر سفید رفتم پشت پنجره قایم شدم زنگ زدم اومد از لای پنجره دیدمش وااااااای یه مرد زمخت و خشن قد بلند 190میشد هبکلی بود 100 کیلو ولی اصلل شکم نداشت یه جورایی ترسیدم گفتم عجب غلطی کردما با اصرار اونقرار باسلام اسمم امیره اسم دخترانم نسیمه 25 سالنه فوقالعاده حشری قدم 180وزنم 80 باسن گرد و تقریبا بزرگ کنر باریک قوس کمرم زیاد رنگ پوستتم برنزه تقریبا بسیار شهوتی و حشری هستم صورتمم بد نیست ولی با آرایش خیلی سکسی و خشکل میشم دوستای خیلی زیادی داشتم سکس های زیادیم داشتم ولی میخام بهترینشو و اونی که یه بار بود ولی همیشه تو ذهنمه رو براتون تعریف کنم این داستان کاملا واقعیه من هر چند وقت یه باری هوس کیر به جونم میوفته حتما باید سکس کنم وگرنه دیونه میشم یا اینقد خود ارضایی میکنم که اعصابم کاملا داغون و ضعیف میشه اینم بگم من تو یه شهری دانشجو بودم و تنها خونه داشتم یه کمد داشتم پر لباس زنونه هر روز یه مدل میپوشیدم آهنگ میزاشتم میرقصیدم واسه خودم حال میکردم هر چند وقت یبارم یکی از دوست پسرام میومد یه ده دقیقه میکرد میرفت اصلا راضیم نمیتونستن بکنن من سکس طولانی میخاستم میخاستم طرف دو ساعت بکوب بزنه واسم یکیو میخاستم راضیم کنه بریم اصل داستانو بگم یه روز که خیلی حشری بودم و کلی اونروزو واسه خودم رقصیده بودم تنهایی تو خونه کاملا تو دلم آرزو داشتم انشب یه مرد اینجا تو خونم بود به اکثر دوست پسرام زنگ زدم یا کار داشتن یا مسافرت بودن داشتم دیونه میشدم میخاستم برم تو کوچه خیابون یکیو گیر بیارم ولی روشو نداشتم بالاخره با هزار کلنجار شماره ی یکی از دوستای دوست پسرمو ازش بزور گرفتم زنگ زدم باهم آشتا شدیم اسمش احمد بود صداش خیلی کلفت و مردونه بود زنشو یه سالی میشد طلاق داده بود ساعت حدود 12 شب بود گفتم الان بیا بیرون همو ببینیم اگه خوشمون اومد از همدیگه قرار گزاشتیم بیاد تو کوچه ما منم از بالای پنجره هم ببینمش هم خودمو نشونش بدم عاشق پسرای زنپوش بود احمد آقا میگفت 36 سالشه میگفت ورزشکاره و کشتی گیر بوده قبلا خلاصه من فوری رفتم اتاق آرایشم یه ارایش کاملا حرفه ای رو صورتم پیاده کردم سکسی ترین لباسامو پوشیدم با یه چادر سفید رفتم پشت پنجره قایم شدم زنگ زدم اومد از لای پنجره دیدمش وااااااای یه مرد زمخت و خشن قد بلند 190میشد هبکلی بود 100 کیلو ولی اصلل شکم نداشت یه جورایی ترسیدم گفتم عجب غلطی کردما با اصرار اون قرار شد منم خومو نشونش بدمو زود بره منم رفتم جلو پنجره یه لبهندی بش زدمو زود پردرو کشیدم منم خومو نشونش بدمو زود بره منم رفتم جلو پنجره یه لبخندی تحویلش دادم اونم رفت وقتی رفت زنگ زد گفت کی بیام تو پیشت منم واقعیتش ترسیده بودم بهونه اوردم که امشب نمیتونم نیم ساعت از ماجرا گذشته بود کمکم داشتم فکر میکردم اگه میومد بالا چطور زیرش دووم میاوردمو لابد کیرش کلفت بوده این فکرا داشت حشریم میکرد اس دادم بهش گفتم بزرگه ج داد چی نوشتم کیرت گفت بزار بیام سورپرایز میشی بالاخره با ترس واضطراب قبول کردم که بیاد یه شرت لامبادای سفید یه دامن توری سفید روش پوشیدم زنجیر پا داشتم اونم انداختم سینه مصنوعی درست کردم ارایش کردم نیم ساعته اومد خیلی استرس داشتم وقتی از در اومد تو رفتم که باهاش دست بدم قدش از من خیلی بلندتر بود داشت خوشم میومد از من قویتره تعارف کردم نشست کنارش نشستم بدون مقدمه دستشو انداخت گردنم گفتم احمد آقا نمیای بریم سورپرایزتو نشونم بدی کیرشو از شلوارش انداخت بیرون واییییی خدای من چی میدیدم هنگ کردم یه لحطه سر کیرش خیلی بزرگ بود واقعا نسبت به تنش بزرگ بود دلم هررررری ریخت گفت چته گفتم میترسم ادامه دارد دوست داشتین ادامه داستانم واینکه چه بلایی سرم آورد رو براتون میگم نوشته
0 views
Date: August 23, 2018