بهترین سکس عمرم با مصطفی

0 views
0%

آآاااااههههههه اه اه بکن بکن بکن بکن جرم بده اااااه یهو از خواب پرییدم اوفف خدایااااا این چند شب گذشته کلآ تو خواب داشتم با مصطفی سکس میکردم با این که خواب و رویا بود ولی حسابی خیس میشدمو حال میکردم مصطفی یکی از پسرای دوست بابام بود یه هیکل ورزشی قد بلند دیونه اش بودم یه پوست گندمی موهای قهوه ایی تیره با اون چشمای درشت مشکیش البته از خودمم بگم که کمتر از اون نیستم یه دختر ریزه با پوست سفید و یه موی پر پشت پرکلاغی چشمای آبی از اینا که بگذریم میرسیم به مصطفی عزیزم این عشق قهرمانم از همون موقعها که میومدن خونمون حسابی خودشو تو دلم جا کرده بود البته اونم کمتر از من نبود دور از چشم بقیه یه کرمایی میریخت ولی راستش درسته من شیطون بودم ولی خوب یه ترسایی تو دلم بود یه شب که اومده بودن خونمون بابا و عمو مجید رفتن بیرون که یکم به قول خودشون حرفای مردونه بزنن مامانمو خاله پروین هم داشتن تو آشپزخونه کارایه شامو انجام میدادن مصطفی اومد کنارم نشست و گوشیشو بهم داد گفت اینو بخون خیلی باحاله منم از ش گرفتمو گفتم بزار ببینم دیدم تو گوشیش نوشته مریم جون دوستت دارم منو تو دریایه چشات جا بده من کلا مخم هنگ کرد اندازه یه دیقه به صفحه گوشی نگا کردم بعدشم به مصطفی یه نگاه خاص تو چشماش بود نمیدونم چم شده بود تو دلم غوغا بود یه لبخند خیلی محو رو لبام بود لباشو چسبوند به گوشم گفت دیونتم وایی خدایا چی شنیدم خوابم یا بیدار یعنی چیکار کنم الان در کل ذوق مرگ شدم بعدشم ازم فاصله گرفت و رفت روبروم نشست با صدای مامانم از اون محیط فرار کردم اون شب فقط با نگاه و حرفایه معمولی گذشت وقتی رفتن دیگه فکر مصطفی منو ول نمیکرد فکر چشماش فکر اون حرفاش فردا صبحش بهم اس داد منم جواب دادم کم کم با هم اس بازی میکردیم دیگه کاملا بهش وابسته بودم از وقتی صبح چشام باز میشد باهم اس بازی میکردیم تا وقتی که میخوابیدم اونم تازه باید صداشو میشنیدم که بهم میگفت بخواب مریمم شبت قشنگ ولی کلن هیچ حرف سکسی بهم نمیزدیم فقط در حد بوس بودیم تا اینکه یه روز بهم گفت میخوام بیرون ببینمت منم قبول کردمو بخاطر اینکه احتمال میدادم شاید یکم همو دست کاری کنیم رفتم حموم و خودمو حسابی صاف و صوف کردم البته اینم بگم بدنه کم مویی دارم خلاصه از حموم اومدم بیرون چون سفیدم مشکی خیلی بهم میاد یه تیپکلا مشکی زدمو یه آرایش که خیلی کم بود موهامو یه طرف ریختم رو صورتم عینک افتابیمو برداشتمو رفتم سر کوچه واستاده بودم که دیدم مصطفی هم کلی خوشتیپ کرده نشستم تو ماشین باهاش که دست دادم آروم دستمو برد کنار لبش و یه بوس کوچولو رو دستام کاشت خودمو لوس کردمو گفتم فقط دستام پس لوپام چی اونم گفت چشم مریمم یه بوس داغ و ابدارم رو گونم کاشت تو ماشین کلا دستامو تو دستاش گرفته بود رسیدیم به خونه گفت خونه دوستمه با این که بهش اعتماد داشتم ولی بازم دودل بودم دلو زدم به دریا رفتیم داخل کلید داشت توی خونه نسبتا شیک بود یه دست مبل با یه ساعت بزرگ با یه خواب بزرگ رفتیم تو اتاق خواب رفت و پرید رو تخت و بهم گفت بیا اینجا ببینم خانوم حانوما منم مانتومو کندمو پرید تو بغلش چه جایه امنی بود چه آرامشی بهم میداد سرمو بوسید زیر چونمو گرفت و توچشمام نگاه کرد توبهم گفت من دارم تو دریایه چشات غرق میشم هر چند ثانیه یه نگاه کوچیک به لبام مبنداخت چشامو بستم گرمایه لباشو رو لبام احساس کردم چشامو باز کردم لباشو از رو لبام برداشت گفت ببخشید قبل از اینکه بخواد حرف دیگه ایی بزنه یه بوس گداشتم رو لباش اونم لبامو کشید تو دهنش چه لبای شیرینی داشت داشتم دیونه میشودم سرمو گرفته بود تو دستاشو لبامو میک میزد آروم آروم رفت سمت گوشم نرمه گوشمو لیس میزد یه آههههه بلند کشیدم که دوباره این کارو کرد رفت سمت گلوم لیس میزد گردنمو و منو دیونه تر از بل کرده بود تیشرتمو با یه حرکت در آورد حالا من با یه سوتین مشکی و جفت سینه کوچیکو سفید جلوش بودم بهم گفت این کوچولوهارو کجا قایم کردی منم یه لبخند کوچیک زدم اونم آروم سینه هامو از سوتین در اورد اول بوشون کرد دلم ترکید گفتم نکنه بویه یه چیز بد میده که دیدم چشاشو بسته آروم زبونشو کشید رو سینم دیگه هیچی حالیم نبود نفسام تند تند شده بود نوکشو گذاشت تو دهنش و میک میزد منم دیونه وار نفس میکشیدم با یه دست دیگه اش هم اون یکی سینه مو میمالید وای چه حس قشنگی بود سرشو بلند کرد و تیشرت خودشم در آورد وای چه هیکلی داشت یه مو هم نداشت معلوم بود اونم مثل من صافو صوف کرده بود بند سوتینمو باز کرد سینهامو تو دستاش گفته بود و شیکممو پر بوس کرد بهم گفت عاشق عطر تنتم منم که داشتم هی پیچو تاب میخوردم و نفس نفس میزدم دکمه شلوارمو باز کرد زیپشو کشید پایین با یه حرکت شلوارمو از پام کند دستشو گداشت رو کوسم و من داشتم از شهوت میمردم و گر گرفته بودم داغ داغ بودم یکم روی شورت برام مالید بعد آروم شورتمو از پام در اورد یه کس تپل سفید بدون یدونه مو پاهامو از هم باز کرد و یه لیس از سر تا پا زد که دیگه تو این عالم نبودم برام میخوردو میک میزد چوچولو داشتم حال میکردم واسه خودم انگشتشو میزاشت تو کوسمو در میاور منم سینه هامو گرفته بودمو چنگ میزدم فقط ااااااهههههه اه اه میکردم که یهو یه لذت کل تنمو گرفتو دیگه بی حال بودم مصطفی اومد بالا پیشم گفت مریمم چطور بود منم خیلی اروم و لهسته میگفتم مرسی مرسی مرسی عشقم تو بغلش گم میشدم نازم میکزدو قبربون صدقه ام میرفت حالم که جا اومد بلند شدم گفتم حالا نوبت منه که هنرمو نشونت بدم گفت این منو اینم تو ببینم چیکار میکنی از گوشاش شروع کردم اروم میبوسیدمش اونقد اروم که تمام بدنش یخ میکرد با نفسام گلوشو بازی میدادم اروم امدم پایین وسط سینه هاش دوتا بوس ابدار رو جوجوهاش کردم بدنشو لیس میزدم بدون اینکه لبامو از تنش جدا کنم رفتم پایین رسیدم به شلوارش کمربند دکمه زیپ شلوارشو کشیدم پایین از زیر شورت که کیر بزرگی داشت کشیدم پایین شورتشو کیرش عین فنر پرید بیرون بزرگ بود اانصافا اولش باهاش بازی کردم بعد یه زبون کلی از سر تا دسته زدم بهش واقعا که خوشم اومده بود سرشو گداشتم تو دهنم و یک میک زدم که دیدم آهش در اومد گداشتمش تو دهنم و هی بالا و پایین میکردم یه وقتایی خودش میرفت تا ته گلوم که عوقم میگررفت بعد درش اورد گفت بخواب رو تخت خوابیدمو کیرشو گداشت لای پامو تند تند تلمبه مبزد که یهو آبش اومد و درش آورد و ریخت رو شیکمم اومد تو بغلمو تند تند بوسم میکرد و میگفت عاشقتم عشقم نظر بدید لفطآ نوشته

Date: July 27, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *