به سلامتی شبی بدون مرز ۱

0 views
0%

فکر میکنم صفحه اول رو که بخونید مطمئن خواهید شد این متن قسمتی از خاطرات خاص و شاید عجیب زندگیه منه که ارزش نوشتن داشته و ازونجا که نمیشه اینگونه رخدادهای زندگیرو برای کسی که میشناختم تعریف کنم و از طرف دیگه تعریف نکردنش حیف بود تصمیم گرفتم با تغییر دادن جزیی نامها این متن رو بنویسم با خیال راحت باهاش ارتباط برقرار کنید و خودتونو جای هر کدوم از افراد خواستید بگذارید سعی کردم صحنه ها شرایط حاکم بر هر سکانس ازین مجموعه خاطرات رو با جزییات شرح بدم بیست و هفت سالمه و بیشتر از یک ساله که متاهل شدم قبل ازدواج تعدادی دوست دختر داشتم ولی همیشه دنبال اون یه نفر می گشتم و دوست داشتم زود ازدواج کنم یادمه از بعد 20 سالگیم کم کم احساس می کردم سهم خیلی بزرگی از افکارم شده مسائل جنسی به طوری که سر ساختمون کار هم فکرم پیش رنگ پوست فلان دختر بود و یا اینکه چه مدل جی استرینگ یه مدل شرت سکسی زنانه با چه رنگی تنش کنه من خوشم میاد می دونستم اگر بخوام بیفتم تو وادی دختر بازی و ارضا کردنِ بدون حد و مرزِ غرایزم خیلی بی بند و بار میشم و از زندگی جا می مونم و بجاش تبدیل می شم به یه آدم بی غم و پوچ که آویزونه بابا پولدارشه و پول باباشو خرج زذن مخ دخترای آهن پرست میکنه خنده داره بگیم یه پسر بیست و یکی دو ساله دنبال همسر آینده اش میگشت اونم وقتی با یه شب دور دور یا 2 ساعت چرخیدن تو اینستاگرام میشد واسه دو سه هفته از بابت سکس با دخترای متنوع خاطر جمع بود تو هر مهمونی تو هر برنامه ای چقدر زیادن پسر دخترایی که فقط تنها خواستشون از هم اینه که آخر هفته بهشون خوش بگذره این یه حقیقت انکار ناپذیره که وقتی راه رسیدن به 100 ناهموار میشه مردم شرایط و واسه رسیدن به 60 هموارتر میکنن الانم وضعیت لااقل تو تهران همینه اما این مدل زندگی منو ارضا نمی کرد کمال گرایی بهترین وجذاب ترین خاطرات اما با بهترین گزینه این مهمترین اصل روابط من بود و منو مجاب میکرد بگردم زندگی سه چهار سال من در سه کلمه شده بود گشتن کار ورزش بالاخره3 سال پیش با یک تکه جواهر آشنا شدم بیتا فرشته زیبای من با قد 170 و موهای مشکی چشم های مشکی پوست گندمی یا لبخدی معصوم و جذاب که هیچ چاره ای جز عاشق شدن برای طرف مقابل نمی ذاشت مثل 1000 پسر و مرد دیگه ای که یحتمل تا اون موقع به دام چشماش افتاده بودن منم در اولین برخوردمون در یکی از دور همی های دوستانه از زیباییش جا خوردم و به خودم گفتم اگر نرم جلو شاید عمری خودمو سرزنش کنم راستش فکر میکردم اونم یه دختر پوچه مثل همه با 10 تا خط همراه مجزا و مغزی کوچک تر از گنجشک ولی امان از زیباییش انقدر زیبا بود که برای اولین و آخرین بار توی عمرم در مواجهه با یک دختر کمبود اعتماد به نفس داشتم معلوم بود شبها تو باشگاه میخوابه چون شلوار جینش خط و خطوط بدن تراشیده و ظریفشو نمایان میکرد اصلا اضافه وزن یا کمبود وزن نداشت پاهای کشیده و باسن کاملا گرد جمع شده و قوس دار بالای ران سینه های به اتدازه نه بزرگ وافتاده نه ریز اما چیزی از سینه هاشو بیرون ننداخته بود ودر عین حال که خوش پوش و آراسته بود اما خودشو نمایش نمی داد آروم و بی صدا کنار دوست مشترکمون شبنم نشسته بود و بر خلاف شبنم که دختر شلوغ و فانی بود و لباسش کوتاه بود و پاهاشو بیرون انداخته بود و مدام بپر بپر میکر و قهقهه میزد بیتا آروم تبسم میکرد و با صدای دخترونه و با عشوه بی مانندی صحبت میکرد تنها کسی بود که توی جمع 7 8 نفره ما مشروب نمی خورد دور میز نشسته بودیم کم کم با ایما و اشاره به شبنم فهموندم که بیاد کنار باهاش حرف بزنم شبنمو بردم آشبزخونش شبنم از من یک سال بزرگتره و چون پدر مادرش جدا شدن تنها زندگی میکنه و ارث پدری داشته دختر کول و پایه خنده ایه وقتیم مست میشه جمع کردنش یکم سخته ولی همه دوسش دارن و تو دل همه خودشو جا کرده صورتش خوبه دوست داشتنیه سبزه تیره است بدن خوبی داره سینه هاش پره همیشه چاک سینه اش رو میندازه همه ببینن باسنشم جذابه ازش پرسیدم بیتا با کسی هست می شه رفت روی مغزش کار کرد با صدای لرزان چجور دختریه شبنم همین طور که سرش گرم بودو و لیوان ویسکی و یخش تو دستش بود زد روی سینه منو گفت _ببین سهیل من 5 ساله باهات دوستم و میشناسمت می دونم آدم لاشی نیسنی و خوبم میدونم لقمه دهن پرکنی هستی خودمم 10 بار تاحالا خواستم بگم بیا با هم باشیم ولی دیدم من کس خل مسخولم تو اتو کشیده ولی من بیتا رو 2 ماهه میشناسم اونم نه زیاد راستشم بخوای به اون چیزی نگفتم اما دوست داشتم تو ببینیش دیگه عرضه خودته بتونی مخشو بزنی فقط در این حد میدونم که بیتا دوست پسر که نداره هیچ تا حالا هم نداشته اینو خودش تو خلوت دخترونمون گقت بهم دختره راستگو و پاکی به نظر می رسه خونوادشون پول دار نیستن ولی آدم حسابین خودشم الان داره ارشد میخونه ولی سر کار نمیره عشق ورزش و رقص و زومبا و نفریحات سالمه اما از همه اینا مهمتر سهیل جان یه گله آدم دنبالشن اگه خواستی بری جلو از من به تو نصیحت چیزی که دورش زیاده خاطرخواهه سعی کن مثل همه نباشی خودت باش و ادا در نیار دوباره تو پذیرایی نشسته بودیم و ساز دستمون بود و آواز می خوندیم منم که دیدم بیتا مشروب نمی خوره جلو خودمو گرفته بودم و دیگه نخورده بودم و با هموم 2 تا شات اول یکم کلم گرم بود ولی دیگه پریده بود بر عکس ما همه مست بودن و بلند بلند آواز میخوندن و مسخره بازی در میاوردن همین حین یکی از بچه ها گفت این آهنگ و تقدیم بیتا خانم میکنم که اولین بار اومده تو جمع ما و مارو قابل نمی دونه باهامون گرم بگیره اینو که گفت شبنم پرید وسط حرفش گفت چرا شلوغش میکنی خوب دوستم مدله ورزش میکنه نمی خواد مشروب یخوره الکی که نیست این اندام _ نه بابا شبنم مسته نمی فهمه چی میگه من نه مدلم نه می خوام بشم دوستانی دارم که تو این صنعت کار می کنن اما کلا جو جالب و سالمی ندارن منم واسه خودم ورزش میکنم و سرم گرمه خودمه دلیل دیگه ای نداره ازین که سریع جمش کرد خوشم اومد لیوان خالیمو بردم بالا گفتم سلامتی دوست جدیدمون فردای اون روز رفتم پیش شبنم بهش گفتم که اگر اون چیزایی که میبینم راجع بهش حقیقت داشته باشه من دارم عاشق بیتا میشم نمی تونم از فکرش درام بعد 10 دقیقه صحبت راجع به بیتا به این نتیجه رسیدم که شمارشو از شبنم نگیرم چون کار ضعیفیه و واسش عادیه حرکت قوی تری بزنم آخر هفته بعدش پدر و مادرم رفتن سفر من قبل ازدواج هنوز با پدرم زندگی میکردم به شبنم گفتم هر کاری میتونی بکن بدون تاابلو کردن بیتارو بکشون خونما من دور همی بگیرم 5 شنبه شد و همه اومده بودن خونمون جز شبنم و بیتا زنگ آیفون خورد و بی درنگ در و باز کردم اومدن بالا وای خدایا چی میدیدم بیتا لا به لای موهای مشکیشو مش فانتزی صورتی کرده بود و معلوم بود زیر مانتوش لباس شب پوشیده بود بهش سلام کردم و دست دادیم و گفتم برای لباس عوض گردن کجا برن همین طور که داشت میرفت سمت اتاق نگاهش میکردم که یهو شبنم ضد پس کلم گفت الووووووووووووووووو منم اینجاما از دست رفت بچمون منم آدمما با این حرفش بیتا بر گشت و تبسم زیبایی کرد یه جوری بهم فهموند که میدونم خوشت اومده ازم منم سریع جمش کردم و سلاااااااااام چطوری شبنم دوست قدیمی ببخشید و ازین حرفا بیتا لباس شب مشکی پوشیده بود و یه پاشنه 10 سانتی و فکر میکرد برنامه پارتی 30 40 نفریه و همه سر پان و دارن میرقصن ولی دید تعداد کمه و دور همی نشستیم روی مبلا و میگفتیم میخندیدیم تا اینکه وسطای برنامه من یه لحظه نگام افتاد به ساق رون جذاب و درخشان بیتا همون موقع سرمو آوردم بالا دیدم غضب ناک نگام میکنه و چشم ابرو اومد برام خیلی خجالت کشیدم و تو دلم گفتم که تمومه الان میگه منم مثل همه ام و پرید گفتم باید امشب یجوری بزنم مخشو وگرنه بره رفته صبر کردم تا اینکه ازم پرسید سرویس بهداشتی کجاس گفتم بیاید نشونتون میدم ساکت رسیدیم دم در توالت گفتم اینجاس فقظ قبل اینکه بری تو یه دقیقه وایسا ببخش نگام به پاهات بود حواسم نبود اون قضیه رو لطفا فراموش کن هیج فکریم راجع بهم نکن قطعا فهمیدی که من مجذوبت شدم منم به خودم گفتم اگر امشب این حرف و بهت نزنم تا عمر دارم خودمو نمی بخشم شما راجع به من نمی دونی اما من تا حدی از شبنم راجع بهت پرسیدم و می دونم اگه حرفای شبنم و چیزی که با چشمای خودم میبینم حقیقت داشته باشه شما آرزوی هر پسری هستی می تونی از شبنم بپرسی منم پسر دختر بازی نیستم دنبال یه رابطه جدیم و دوست دارم تا ازدست نرفتم ازدواج کنم با خنده خیلی گشتم دنبال اون یه نفر اگه شما می رفتی و من این حرفارو نمیزدم یه عمر خودمو میخوردم که شاید شما همون یک نفر می بودیو میرفتی واسه همین حتی اگر جوابتم منفی باشه ارزشش و خیلی داره که بگم میشه یه جای خوب یه شام 2 نفره با من میل کنید لبخند زد و گفت _سهیل جان من خیلی خوشحال شدم از پیشنهادت با شام مشکلی ندارم خیلیم ممنونم که این پیشنهادو دادی ولی بذار از الان بگم مدیونت نشم من قرار های زیادی رفتم با پسرای دیگه ولی هیچ کدوم به دوستی منجر نشد نمیگم شما مشکلی داری فقظ میخوام بگم بهت که تا حالا جور نشده اگر نشد از دستم دلخور نشی اینجوری بود که من و بیتا اولین قرار و رفتیم بیرون و با هم بیشتر آشنا شدیم و تونستم به بیتا بفهمونم که من مثل خیلیا نیستم و میخوام باهم بمونیم 1 ماه نگذشته بود که عاشق هم شده بودیم انتظار نداشتم ولی بیتا احساست و قلبشم مثل خودش پاک و زیبا بود زود دل بست بعد 1ماه قرار گذاشتن به خونوادهامون گفتیم که در جریان باشن و ما با هم دوست شدیم به قصد اینکه بمونیم این رابطرو ادامه میدیم بالاخره 2 ماه بعد دوستیمون من و بیتا تو اتاق خونه پدریم کنار هم بودیم که بیتا گفت _سهیل رو من قضاوت نکن من همه چیمو صاف گذاشتم وسط الان دارم صادقانه میگم عاشقت شدم نباشی نمیتونم بلند شدم از روی صندلی بلندش کردم نشوندش روی پاهام گوشه تخت تو چشاش زل زدم و گفتم منم از اولش همه چیو گفتم تا آخرشم حرفم عوض نمیکنم قصدمو میدونی عشقمم از تو چشام می خونی آروم جشمامونو بستیم و لبامو روی لبای زیبا و خوش طعمش گذاشتم دو سه بار بوسیدیم همو تا اون زمان هر از چندگاهی همدیگرو بوسده بودیم اما ساده و عاشقانه که یدفعه انگار از روی حرص خودش آهی کشید و زبونشو درآورد و روی لبام کشید انگار داشت میترکید این مدت و بالاخره میخواد خوشو آزاد کنه زبونامون تو هم گره خورده بود و تو هم میلولیدیم همینجوری که روی تخت بودیم خوابیدیم و اومدم روش دستشو روی سینه هام میکشید یه دستشم دور گردنم حلقه کرده بود و همین طور که فرنچ کیس میکردیم زیرم تکون میخورد و آه میکشید و خودشو به تنم می مالوند من قبلا بار ها سکس و تجربه کرده بودم اما تا حالا چیزی شبیه این ندیده بودم انگار عقده های تمام این سالها رو می خواد خالی کنه که دیدم چشمای نازشو باز کرد و همچنان محکم و با دهان کاملا باز لب میگرفت لب گرفتن و قطع کردم گقتم چی شئ چرا چشمات و باز کردی _ چیزی نشد برام تازگی داره میخواستم ازش تو ذهنم عکس یگیرم _برات تازگی داره بعد اینجوری لب میگیری انقدر با ولع و حرفه ای _با ولع بودنشو که نکنه انتظار داری اولین بار ولع نداشنه باشم حرفه ای بودنمم نظر لطفته ولی علت تجربه با پسرای دیگه نیست ضمنن من الان حالم خوب نیست میشه بحثای فلسفیتو بذاری واسه بعد و دوباره لباشو چسبوند بهم باز قطع کردم و گفتم _خوب بگو چجوری انقدر حرفه ای _نه نمی گم راجع بهم قضاوت میکنی _عشقم اگه نگی قضاوت میکنم که بهم دروغ گفتی پس بگو _باشه میکم ببین من دختر شهوتی هستم همین و نیاز دارم ولی نمی خواستم دختر بودنمو از دست بدم نمی خواستمم مردی بهم دست بزنه جز عشقم الانم اولین باره عاشق شدم ولی قبل از این همبستر شدن و ور و وور رفتنو چندبار تجربه کردمو چی یعنی چی چجوری با کسی نخوابیدی ولی میگی تجربه داشتی من نگفتم با کسی نخوابیدم گفتم دست مردی قبل عشقم بهم نخورده _یعنی _دقیقا _با دختر لزبین _من نگفتم لزبینم میبینی که دارم زیرت دیوونه میشم ولی خوب وقتی بهم فشار میومد با یکی از دوستام از باشگاه بعضی وقتا شیطونی میکردیم با شنیدن این حرفش نه تنها ناراحت و غیرتی نشدم بلکه دیدم کیرم داره بزرگ و بزرگ تر میشه پرسیدم _دختری هنوز _آره بابا کارمون به اونجاها نمی کشید _یه کجا ها می کشید ناراحت نمیشی بگم نه دارم دیوونه میشم از لذت خیلی تحریک کننده است باورم نمیشه بگو راحت _خوب اول تجسم می کردیم که با مردیم و از هم لب میگرفتیم و می مالوندیم از روی لباس به مرور زمان که یکم جا افناده شدیم و از بدن و فیس هم بیشتر خوشمون اومدو باعث تحریک هم میشدیم دیگه تجسم نمی کردیم و فقط از هم لذت می بردیم _و پایین هم رفتین همین طور آروم دستمو روی کیرم از روی شلوار تکون میدادم و با دیدن این صحنه بیتا هم حشری شد و با دریدگی جواب داد _اگه بگم من و سحر دوست هم باشگاهیش بارها ارضا شدیم با هم خوشت میاد آره خیلی ولی دوست دارم دقیقا بدونم چجوری ارضا کردید همو سهیل داری کثافت میشیا چی میخوای از دهن من بد بخت بشنوی بیتا من فکر بدی روت نمی کنم بر عکس عاشقت بودم عاشق ترم شدم ببین دارم با حرفات خودمو می مالونم بیشتر توضیح بده چه جوری ازضا می کردید همو سحر تمایلاتش به جنس مونث بیشتره فکر کنم با این حال که دختره ظریف و خوشگلیه و خیلی از پسرا واسش سر و دست میشکونن ولی بیشتر دوست داره با دخترا حال کنه وقتی منو دید خوشش اومد منم که این همه سال عقده داشتم و همه اش خود ارضایی میکردم دوستی سادمون تبدیل شد به دوستی همراه با مزایای جنسی واسه همین تمایلاتش سحر بدش نمیاد کارایی بکنه با من که من دوست ندارم با اون بکنم دستشو گرفتم از روی شلوار گذاشتم روی کیر شق شده ام آروم نفس کشید و آب دهنشو قورت داد پرسیدم _دقیقا چه کارایی _کثافت می خوای بگم به زور باشه میگم سحر وقتی همو می مالونیم و لب میگیریم منو می خوابوند روی تخت شرتمو از پام در می آورد همین جوری که لبامو میخورد میرفت پایین سینه هامو می خورد بعد نافمو من دستشو روی کیرم تکون میدادم و خودم داشتم آروم آروم دستمو لای پاهاش میرسوندم خوب بعدش بعد از نافم سرشو میذاشت لای پاهام شروع میکرد بو کردن مالوندن صورتش به پاهام وقتی می دید دارم دیوونه میشمممم دهنشو باز می کرد و میچسبوند به کسسسسسسسسسسسسس م تا کلمه کس از دهنش دراومد دستمو محکم چسبوندم به کسش از روی شلوار شروع با مالوندن کردم و در گوشش میگفتم کثافت دوست داری کیر دوست پسرتو با این حرفا شق کنی دوست داری خاطرات لیسیدن کستو توسط یه دختر دیگه واسه من تعریف کنی خوشت میاد من دیوونه ات بشم آره _ آره عشقم جوووونم دیووونه شو باورم نمیشه دیوونم کن سهیل مال تو شدم دیوونه ام کن وهمین جوری آروم آروم شلوار و تاپشو در می آوردم واییییی چی می دیدم چه بدنی چه شرتی چه کونی چه سینه ای چه رنگی یه ست شرت تانگ مدل شرت و سوتین سبز فسفری که از لای کون ورزیده و گردش رد شده بود و سینه های نه جندان بزرگ اما زیبا و مدلینگی ازین بهتر ندیده بودم به عمرم دستمو روی کونش میکشیدم و ازش لب می گرفتم و از زیر کونش همین جور از روی شرت به کسش میرسیدم لاله گوششو میلیسیدم و در گوشش میگفتم توی تخت جنده من باش بقیه جاها بیتا عشق ناز و خانومم جنده ات میشم سهیل قول میدم منم همینو میخواستم همیشه همه چیزم مال یه نفره اون تویی سهیل کییییییییییییر میخوام لعنتی کیییییییییییییییرت و ببینم برگشت و منو انداخت زیر دکمه های پیراهنم و باز کردو شوع کرد به بوسیدم تن و عصلات سینه و شکمم دکمه شلوارمو باز کرد و دستشو برد تو شرتم کیرم که به دستش خورد واییی شروع کرد به مالوندن و من آهم خونرو برداشته بود دیگه تموم شد صبرم بلندش کردم گذاشتمش لبه تخت حالت داگی سرمو گذاشتم لای کونشو همین جور که صورتمو از پشت فشار میدادم به کس و کونش اون نخ شرتشو از لای کسش درآوردم وخودشم سوتینشو باز کرد ولختش کردم من پشتش بودم اونم داگی کونشو داده بود بالا جلوی صورت من و سرشو روی تخت برگردونده بود منتظر بود با التماس نگاه میکرد که بلیسم کسشو واسش تا ارضا شه چه کسی داشت قشنگ یه خط دو طرفشو جدا کرده بود و واقعا مرطوب خوردنی بود ولی سوراخ کونش از کسشم خوشگلتر خطوط ریزی دورتا دور سوراخ کونش بود و وای معلوم بود انگشت هم تا حالا توش نرفنه _می خوای کستو بمکم آبت بیاد نفسم آرههههههههههههههههه بلیس بلیس سهیل من تحمل ندارم عشقم پس بیشتر دیوونه ات میکنم انتظار داشت کسشو بخورم ولی من اول لبامو خشک گذاشتم روی سوراخ کونش و آروم عاشقانه سوراخشو بوسیدم سهیل مننننننننن چی کار میکنیییییییییییییییییی وایییییی دیووونه می شم کونمو میخوای هنوز حرفش و کامل نزده بود که زبونمو در سوراخ کونش می چرخوندم و به زور سعی میکردم در حد 1سانت بکنم تو سوراخش که دیدم دستشو از زیرش درآورد گذاشت روی کسش شروع کرد به مالیدن خودش آآآآآآآآِیییی واییییی خیلی لذت بخشه سهیل عاشقققققتم سهیل دیونوووونتم بلییییییس کونموووووو دیوونم کردییییی ااااااااااااااممممم وای چرخوندمش به پشت خوابوندمش رو تخت و پاهاشو دادم هوا و مثل وحشیاااا شروع به لیسیدن کسش کردم اول سوراخ بسته کسسش و لیس میزدم و بعد کلیت چوچول دوباره سوراخ کس کلیت بعضی وقتا هم پاهاشو میدادم بالاتر که سوراخ کونش بیافته بیرون یه لیس حسابی از دم سوارخ کونش تا کلیت چوچولش میزدم دیدم دیگه نفسش بالا نمیاد و فهمیدم الان داره میاد و باید فقط چوچولشو بخورمو براش سوراخاشو آروم با دست بمالم همزمان تا اینکارو کردم _آه آه اااااااااااااااااه وااااااااااااااای سهیل سهیل بخووووور آااه بخورر دیووونتم وای کسم بخووووور و ارضا شد به همین حالت پشت سرش 2بار دیگه آبش اومد و گفت حالا کیرتو میخوام منم از خدا خواسته کیر سفقتمو درآوردمو بیتا نشست روی زمین گفت عشقمی زندگیمی تو دهن من بیا راحت شی نفسم شروع کرد به ساک زدن ولی بلد نبود دندون میزد حسابی و اصلا تو دهنش نمی کرد بهش یاد دادم و اونم شروع کرد تف کردن و به زور فرو کردن خیلی حال نمی داد اما یهو تو آیینه دیدم خودمونو صورت نازشو دیدم که کیر خشن من تو دهنشه اون بدن زیبا و دختری که دیدمش بار اول فکم چسبیده بود زمین و عالم و آدم تو کفش بودن منتظر اب کیر من نشسته بود و ساک میزد یه نگاه دیگه صورت قشنگتر از ماهش کردم آآه بیتا اگه بدت میاد برو کنار داره میاد عشقم آآه _مگه میشه من از چیزی از تو بدم بیاد بریز تو دهنم زندگیم منتظر آبتم همین طور دهنشو گرفت جلو کیرم و با سرعت جلق میزد تا اینکه آبم پاشید تو دهنش و یهو جا خورد انتظار این مزه رو نداشت و براش عجیب بود شکه شد و اوق زد منم آبم زیاد شده بود طفلکی گناه داشت ولی خرفی نزد و فقط اوق زد کنار هم خوابیدیم و سر وصورتشو تمیز کردو تف کرد آبمو تو دستمال گفتم _چی شد تو که گفتی از هیچ چیز من بدت نمیاد _هنوزم میگم _پس چرا اوغ زدی _چون بار اولم بود بهتر میشم هر بار قول میدم عمرا فکر نمیکردم انقدر داغ باشی منم راجع به تو همینو میگم ازون روز عشق ما محکم و محکم تر شد و انگار مطمئن بود تا آخرش با همیم و سکس داغمون بهتر و بهتر میشه من خیلی خودمو کنترل می کردم چون دلم سکس کامل میخواست ولی بیتا دختر بود و هنوز زود بود نمی شد بابت سکس از کون هم خیلی بهش گفتم ولی راست میگفت سوراخش به زور به یه انگشت جواب می داد ممکن نبود کیرم بدونه دردو خونریزی بتونه بره تو چند بارم به خاطر علاقه اش گفت باشه بکن از پشت ولی انقدر تو همون 1 سانت اول جیغ میزد که من هرگز دلم نمیومد عشقمو آزار بدم و من و بیتا سکس از کس و کون نداشتیم این روال 1 سال ادامه پیدا کرد و ما 1 سال با هم بودیم و دیگه من از بیتا خواستم که خانوادشو دعوت کنیم به صرف شام بیرون و خانواده ها بفهمن که دیگه میخوایم جدی شیم و درسامون تموم شه و کارامونو بکنیم و کار من تو شرکت بابام فیکس بشه تا در آینده نه چندان دوری عقد کنیم و بعد ازدواج سال دوم دوستیمون اوضاع فرق کرد دیگه ما همیگرو شناخته بودیم با طبع داغ هم آشنا بودیم و واسه هم می مردیم میدونستیم باید راحت راحت باشیم و هرکاری از هم بخواییم باید واسه هم بکمیم چون تا آخرش مال همیم سکسمون داشت تکراری مشید فقط گه گاه بعضی شبا مست من بیتارو مشروب خور کردم وقتی از مهمونی بر میگشتیم تو ماشین پاهاشو میداد بالا می گفت بمالون برام و منم یه دستم به فرمون بود و یه دستم روی کس و کونش بعضی شبا که خیلی دیر وقت بود دولا میشد توی ماشین کمر بندمو باز میکرد و ساک میزد دیگه تو ساک زدنم حرفه ای شده بود کون و کسشم ازون ور من میمالوندم وقتی میخورد کیرمو به غیر این دیگه حوصلمون سر رفته بود از سکسای تکراری تا اینکه یه روز نزدیک تولدم به بیتا گفتم عزیزم تو می دونی همه چیز منی میدونی از الان تو ذهن من زن منی میدونی جز تو کسی و نمیخوام ولی ما سکسمون خیلی محدود شده فقط من واسه تو میخورم تو واسه من تا ارضا شیم یکسال گذشته با این حشری که ما داریم فکر نمیکنی وقته تنوعه چرا عزیزم منم میخواستم بگم منم دلم تنوع میخواد میگی چیکار کنیم وقتش نشده دیگه زن بشی سهیل نه تا وقتی خواستگاری نیومدی و همه چی قطعی نشده نه صبر کردی این همه این چندماهم روش در ضمن درد داره آقا شوخی که نیست اون چماق و من باید اینتو جاش کنم نه تو منم تنگ تر از بقیه ام هم کسم هم کونم _خوب فدات شم یه راه جلوی پامون بذار من میخوام مثل اول دوستیون بیافتم به جونتو کارای جدید و یکمی ساکت شد فکر کرد گفت _نمی خواستم الان اینو بهت بگم می خواستم سوپرایز بعد عقدمون باشه ولی خوب ایراد نداره تولدت پس فرداس عشقم می خوام روز تولدت سوپرایزت کنم دیگه غر نزن سکس پس فردامون متفاوته خوبه _چه متفاوتی _حالا وایسا ببین دیگه دو روز گذشت و تولد من بود به مامان و بابش گفته بود تولد منو خونشون میگیره و اونارو فرستاده بود خونه مادر بزرگش منم می دونستم خبری از مهمونی نیست چون منم قرار گذاشته بودم با بچه ها فردای تولدم خونه خودمون دور همی بگیریم به من گفته بود 7 شب خونشون باشم منم که می دونستم سکس متفاوتی در راهه بدنمو شیو کرده بودم خونه بیتا اینا سمت گیشا بود و من چون میدونستم گیر میکنم تو ترافیک زود تر راه افتادم و سر 7 رسیدم آیفونو زدم منو دید و با عشوه گقت بیام بالا یعنی چی کار کرده سوپرایزش چی میتونه باشه رفتم بالا و در باز بود خونرو نور پردازی کرده بود با شمع و یه شیشه شراب سرخ جلو آینه ورودی خونه بود و داشتم دنبالش میگشتم که دیدم روی مبل حال نشسته وای چه نشستنی دوست دختر زیبا و خوش هیکل من با بدن لوشن مالونده و درخشان بایه لباس خواب سفید توری که یه شرت جی استرینگ نازک زیرش پوشده نشسته رو بروم درست مثل مدلای ویکتوریا سیکرت گفتم _سلام عروسک نه کیکی نه کادویی یه راست میخوای بری سر اصل مطلب عشقم فردا تولدت خونه خودتونه الان بیا منو ادب کن تنها بودم دختر بدی شدم باید منو ادب کنی با اون کیرت کسم خیسه خیسه خیلی منتظرت بودم خیلی رفتم نزدیکش نشستم رو زمین جلوش صورتشو نزدیک صورتم کردم که لب بگیرم ازش نذاشت و دستشو فشار داد روی سرم هل داد به سمت پایین نه لب نمی خوام الان کسمو ببین خیسسسه خیسسسسه بخورش واسم عشششششقم منم لبامو چسبوندم به تاج کسش یکم صورتمو مالوندم به کسش و اومدم بلیسم دیدم مثل همیشه نیست که خیس باشه و لای کسش مرطوب باشه احساس کردم دور تا دور کسش خیسه خیسه و یه بویه خاصی میده صورتم خیس شده بود سرمو بلند کردم بپرسم ازش چرا انقدر خیسه یهو از جام پریدم ترسیدم حسابی یکی دیگه هم وقتی من داشتم میخوردم پشت سر من ایستاده بود یه دختر بود یدفعه بیتا گفت عشقم گفتم که دختر بدی بودم امروز نبودی من خودمو با سحر مشغول کرده بودم فاااااک تازه یادم اودم سحر همون دختری بود تو باشگاهشون که بیتا اولین لب زندگیشو ازون گرفته بود همون که همهچیو یادش داده بود همون که حتی کس بیتارم خورده تا آبش بیاد سحر دختری بود سفید و بور موهاشو بلوند کرده بود قدش بهنظرم 5 6 سانت کوتاهتر از بیتا بود چشماش بر خلاف بیتا روشن بود کلا مدلش با بیتا فرق داشت اما خوب چیزی بود لباس تنش یه دامن و نیم تنه بود سینه هاش کوچیک بود خیلی ولی سحر هم انگار شبا تو باشگاه میخوابید پاهای تراشیده شکم ورزیده و وااایی معلوم بود لخت شه من منفحر میشم دوتا دختر بی نظیر جلوم وایسادن یکی نمی لخت یکی با دامن پرسیدم اون آبی که لای پات بود و سرو صورت من خیس کرد آب خودت سحر من بودم اونا تف من بوده احتمالا من تا الان داشتم کس دوست دخترتو میلیسیدم البته اگه آقا داماد رضایت بدن بیتا سهیل می خوای وایسی کنار نگاه کنی یکم آره عالی میشه یعنی شما دوتا واقعا آره سحر آقا سهیل شما نبودید ببینید قبل اینکه بیای تو زندگی بیتا منو بیتا چه کارا که نکردیم تو بیتامو ازم گرقتی با خنده قدرشو بدون کل تهران دختر رو دستش ندیدم اگه می تونستم قبل تو میگرفتمش روزا خانم مهندسه ورزشکاره شبا جنده ختم روزگار _خوب ایرادی نداره که اگه حسودیت نمیشه که امیدوارم نشه هر موقع هوس شیطونی با بیتا زد به سرت به خودم یه اس ام اس بده من خیلیم استقبال می کنم بیتا سهیل میشه بری بشینی یگوشه جای اینکه داستانا کس من این وسط هول مونده 2 نفر لیسیدنش ولی ارضاش نکردن حالا بشین نگاه کن و کیرتو درار بمالون تا بیایم تو دلم گفتم نکنه بیتا ناراحت شه اگه من کاری با سحر بکنم بیتا زن آیندمه مبادا ناراحتش کنم اصلا سحر قراره با منم مشغول شه یا چون دختر بیشتر دوست داره بیتا آوردتش که من نگاه کنم خلاصه باید مراقب باشم رقتم بطری شراب و برداشتم چوب پنبشو باز کردم با یه گیلاس نشستم کنار سحر و بیتا سحرنشست رو زمین پاههای بیتارو باز کرد از هم شرتشو زد کنار و یه بو کشیییید و صورتشو برگردوند سمت راستش یه نگاه توی چشمای من کرد و همون جوری که منو نگام میکرد اولین لیسو روی کس بیتا کیشد وای این تا اون موقع هات ترین صحنه عمرم بود که میدیدم یهو صداشون درومد بیتا وااااایییی جووووووووونم بخوررررررررر سحررررر جنده بلیسسسسسسسسسسسس سوراخ کسمو بمک سحر جلو سهیل آب کسمو بمک امممممممممممممممممممممممممممممممممممم سحر جونم فدای کس و کون خوشمزه ات دختر نازم قربون کس مکیدنیت قربون سوراخ کون لیسیدنیت این و که گفت بیتا که عاشق لیسیدن در حالت داگیه کونشو کرد سمت من و سحر و کله سحرو گرفت چسبوند در کونش گفت _سحر یادته کونمو چهجوری میلیسیدی آررررههههه میخوام جلو شوهر آیندم همونجوری بلیسیییییی ببینه کیرش شق شه من کیرشو بخورم منم این وسط داشتم واسه خودم با شراب و کیرم حالی میکردم سحر سوراخ کون بیتا و کسشو رو با هوس و شور خاصی میخورد منم خودمو میمالوندم کم کم شراب میخوردم گفتم بسه دیگه سحر بیاد شراب بخورید که امشب شب خاطه انگیزی میشه گیلاسارو زدیم به هم بیتا گفت _یه نخ سیگار بدید به من _غلط کردی سیگار چیه بچه من که سیگار نمیکشم می خوام چس دود کنم وقتی اون یکی دستمم گیلاسه شرابه و شما دوتا ما دوتا چی _سیگار بده تا بگم سیگار دادم بهش گرفت لای انگشتاش گفت بیاید جلو در گوشتون بگم تا صورتم نزدیکش شد لب گرفت ازمو بلا فاصله بعدش از سحر تو فاصله 20 سانتی لبای من لب گرفت و میگفت _جووووون جه شبیه امشب معلوم نیست تولد منه یا سهیل اینو گفت و با پاهای باز نشست روی مبل نگاهه ملتمسانه جذابی به جفتمون کرد سحر دستشو انداخت دور گردنم و گفت خانومت میخواد پس بیا بخوریم واسش باور نکردنی بود کله هامونو به زور لای پاهای زیبای بیتا جا کردیم و زبونامونو می رسوندیم به کسو کونش و میلیسیدیم کس بیتا اقدرخیس و تفی بود که سر و صورتمون بو گرفته بود ولی سکسی بود وسطای لیسیدن زبونمون می خورد بهم و من استرس داشتم که بیتا ازین که منو سحر داریم عملا بالای کسش از هم لب میگیریم ناراحت نشه اجتناب ناپذیر بود نمیشد کسشو خورد و لبای سحر و نخورد سحر رفت زیر مبل بیتارو کشید جلوتر که از زیر بتونه سوارخ کس و کونشو بخوره به منم گفت به مکیدن چوچلش ادمه برم سحر با انگشت کون بیتارو می مالوند با زبون سوراخ کسشو میخورد و خود بیتا هم سیگار و چس دود میککرد و شرابش دیگه داشت تموم میشد لیوان و سیگار و گذاشت دیدم صداش داره بلند میشه ییییییههههه وایییییی این جوری عالیه همه جامو بخورید عاشقتونمممم یهههههه دارید آبمو میارید سحر بخووووور سوراخشو سهیل وای نسااااا بمکککک محکم یهههه آه آههه آآهههههههههههههههههههههه شروع کرد به لرزیدن همین موقع که بیتا داشت از خود بیخود میشد منم داشنم منفجر میشدم همزمان با ناله بیتا منم دستم از زیر دامن سحر کردم توو وقتی بیتا آبش اومدو جیغ کشید منم کس سحرو محکم و خشن تو مشتم چلوندمو سحرم جیغ کشید از درد نگاه معنیداری کرد بهم و بلند شد از جاش و شروع کرد به لب گرفتن از بیتا بیتا هم که کلا عاشق اینه یکی کسشو بلیسه بعد ازش لب بگیره وقتی دور دهنش بوی کسشو میده برام جالب بود تا این حد جزییات علایق سکسی بیتا رو بلد بود بیتا بلند شد و گفت کیر سهیل الان وقتشه منم که دلم میخواست با سحرم حال کنم گفتم قراره سحر تا آخرش با لباس باشه _بیتا اون بی تو ربطی نداره بی ادب سحر واسه من اینجاس نتو تو هم داری چیزایی میبینی که هیچ پسری نمی بینه پس برو حالشو ببر و انتظاره زیادی نداشته باش تاره فهمیدم چرا وقتی کس سحرو گرفتم نگاه معنی داری کرد دلش می خواست ولی به بیتا قول داده بود که کاری نکنه حسودیش بگیره باید یجوری گارد بیتارو میشکوندم بدون اینکه ناراحت بشه که سحر حرفه ای تر از من یه گیلاس لب پر شراب داد دستش و گفت بخورید 1 شیشه دیگه هم داریم شرابه سبکه آره راه سحر منطقی تر بود بیتا 1گیلاس دیگه با اون جنده ای که ما انتظار داشتیم فاصله داشت و هنوز یکم حیا داشت شرابشو که خورد به سحر گفت سحر خجالت نمی کشی من کیر سهیلو جلوت بلیسم _نه عزیزم تو همه کارات واسه من جذابه و حالموخراب میکنه جفتشون نشستن و زانو زدن و بیتا کیر منو از زیر شرت و شلوارمم کشید بیرون شهوت دیگه داشت زیاد میشد چشای بیتا سرخ شده بود و شراب داشت کاره خودشو میکرد شروع به ساک زدن کرد و منم سرشو گرفته بودم دیدم بیتا دستشو از زیر برد لای پاهای سحر که کنارش 2 زانو نشسته بود و شروع به مالیدن سحر کرد سحرم سینه های ناز بیتارو میمالوند منم عرش و سیر می کردم سحر بلند شد رفت پشت بیتا نشست همین جوری که بیتا میخورد واسم در گوشش گفت _بشینم زیرت وای آره سحر چقدر تو خوبی آره بشین من ساک میزنم تو بلیس واسم سحرم خوابید زیر پاهای بیتا که پاشنه بلند پاش بودو قشنگ سر سحر زیر کسو کونش جاشد داشت آبم میومد ولی گفتم وایسا شاید بشه بیشترش کرد چند دقیهقه تو این پوزشین که حال کردیم بیتا گفت سحررررر دومیشم داری میاااااری وایییییییی لرزید و 2باره ارضا شد دیگه هیجی حالیش نبودبازم شراب خورد شیشه دومم داشت تموم میشد مست مست و حشری حشری گفت _سحر بیا اینحا چیکار داری باهام این مدت خیلی بهت بدهکارم هر بار واسم خوردی بیا امشب مستم سهیلم اینجاس امشب نوبته منه بالاخره اینو که شنیدم نزدیک بود همونجا آبم بیاد فقط با شنیدنش وا ویلااا میخواد جلو من سحر و لخت کنه و بلیسه واسش بیتا سحرو داگی نششوند زو زمین و رفت پشتش گردنبند منم گرفت و کشید و گفت _سهیل بخواب زیر کونم وقتی می خورم تو واسم بلیسی دلم نمیخواست اون موقع زیرش باشم چون میخواستم ببینم خوردنشو واسه یکی دیگه چند دقیقه ای زیرش بودم و فقط میشنیدم بیتا عاشقتم بیتا می پرستمت باورم نمیشه بالاخره داری می خوری واسم بیتا آآههه بیتا جنده شدی رفت وای سهیل بیا ببین زن آینده ات چه کارا که نمی کنه بیتا کونم یادت نره انگش کن تو کس و کونم همزمان اینو که گفت بیتا فهمید من دلم میخواد ببینم این صحنرو منم فهمیدم سحر خانوم از هر دو ور بازه بازه بیتا گفت سهیل پاشو وایسا کنار سحر واست جلق بزنم همزمان منم از خداا خواسته یه لب اساسی از کسش گرفتم و اومدم بغلش و کیر شقمو شروع کرد به مالیدن دیدم نگاه سحر اومد روی من چشاش میخ شده بود روی کیرم ولی واسه اینکه بیتا رو ناراحت نکنه حرفی نمی زد بیتا داشت میخورد تا اینکه سحر داشت ارضا می شد موقع ارضا شدنش نگاشو از روی کیر من برنادشت و وقتی آبش اومد داشت منو نگاه می کرد و لباشو گاز می گرفت و ارضا شد بیتا از جاش بلند شد اومد روبروم وایساد وهمین جوری کیرم تو دستش بود لبشو گداشت رو لبمو شروع کردیم لب گرفتن اساسی دهنش بوی کس سحرو میداد و من داشتم دیوونه میدم امابه روی خودم نمی آوردم سحر که تازه چشاش وا شده بود بلند شد و اونم اومد توی بازی لب گرفتن سه تایی داشتیم از هم لب میگرفتیم و زبونامون توی دهن هم بود بیتا چیزی نمی گفت انگاری با سحر راحت شده بود اومد در گوشمو آروم با صدای سکسی زمزمه کرد _سهیل می خوای امشب از کون بکنی نه عشقم دردت میاد تو کونت راه نمی ده منم نمیخوام اذیت شی منو نه سحرو _شوخی میکنی دیکه سحر بیتا نظر منم بپرسی بد نیستا کون منه بیتا تو چیزی نگو سحرکه عاشق کون دادنی در ضمن منم ناراحت نمی شم چون سهیل هیچ وفت نمی تونه منو از کون بکنه منم ازین کار هیج لذتی نمی برم واسه همین بهت حسودی نمی کنم که مردم کون تورو بکنه اگر سهیل از دیدن من با تو لذت برد فکر کنم منم بتونم از لذت بردن سهیل تو کون تو تحریک شم حالا پشتتو بکن آمادت کنم سحر چشاش برق میزد منم متعجب بودم مگه میشه من هرکیو تا حالا از کون کردم انقدر ناله و حیغ زد و درد کشید که بی خیال شدم یا اصلا حال نمی کردم ولی سحر مشتاق این بود که کون بده و این منو حریس میکرد بعلاوه اینکه این کونو بیتا ی من واسم جور کرده بیتا پشت سحر داشت کونشو می لیسید واسش و انگشتش می کرد تا باز شه منم دیگه به جنده بازیای بیتا عادت کرده بودمو شکه نمی شدم کیرمو گرفت کشیدم جلو تف کرد سر کیرمو آروم آروم کرد تو کون سحر یکم گذشت راهش کاملا باز شد به راحتی می شد کونشو کرد دیدم دیگه درد نداره و دستشو از زیر آورده روی کسش و همزمان خودشم می ماله فهمیدم داره عشق میکنه منم برام عجیب بود سرشو بر گردوند چش تو چشم شدیم گفت وای سهیل چه کیری داری کون گشاد من و داره جر میده بگا منو جلو بیتا منو از کون جر بددددددددددده جلو زن خوشگلت میخوام از کون بکنیم ارضا شم بپاشی تو سوراخ کونممون داشتم محکم تلمبه میزدم به بیتا گفتم بشین جلو دهن سحر گفتم سحر اگه میخوای آبتو بیارم و بگامت بازم باید جلو چشام آب عشقمو بیاری واسش با لیسیدن چشششششم بشین اینجا جلوممم عروسک بشین بیارم آبتوجوووووووووووووووووون بذار دهنم اومممممممممممممممممم همین طور 10 دقیقه کردمشو اونم کس بیتارو خورد که یهو سحر گفت من دارم میام شمام بیایید صاهامون بلند شد سحر جیغ کشید و وحشیانه تر مکید کس بیتارو ومنم دیگه ترکیدم این صحنرو دیدم و داد زدم آآآآآآآآآآآآه میخوام بریزم تو کوووووونت بیتا هم از حرف من تحریک شد و اونم بلند جیع کشید و همه با هم آبمون اومد کل هیکلم خیس عرق بود باورم نمیشد اتفاقای اونشب و آروم خوابیدیم کنار هم دیدم ساعت 10 شبه باید کم کم جمع کنیم بعد 5 دقیقه خوابیدن کنار هم بلند شدیم تر و تمیز گردیم یکسال بعد اون شب رویایی ما عقد کردیم و دیگه زن و شوهر بودیم هر دو کاملا به عادات سکسی هم واقف بودیم 3ماه قبل عقد هم من پرده بیتامو زذم ولی طفلکی 3 ماه درد کشید تا بالاخره می تونست با لذت بده حالا دیگه همه کار می تونستیم بکنیم بعد عقد هم خونمونو گرفتیم تو همون محل که نزدیک مامان و بابام باشیم هنوز مزاسم عروسیمون نگرفته بودیم ولی عملا با هم زندگی میکردیم و خرد خرد جهاز میجیدیم از سکس توی اماکن عمومی در خفا بگیر تا بعضا روزی 2یا 3 بار تو خونه سکس توی استخر نوبت استفاده واحد ما یا وان حموم و شیطنت هاش یکسال هرکاری فکرشو میکردیم کردیم حتی دو بار دیگه توی اون سال باز سحر به جمعمون اضافه شدو سه نفری بازم به جون هم افتادیم اول داستان گفتم که ما دوست مشترکی به نام شبنم داشتیم که عامل آشنایی ما شد و خیلی باهاش خوب بودیم مشکل شبنم این بود که از سن کم تنها تو خونه خودش زندگی می کرد فکر کنم از 19 20 سالگی چون پدرش که بعد طلاق کلا اتریش بود واونجا موسیقی کار میکرد برادرشم که زن داشت و بچه با مادرشم میونه اش خوب نبود واسه همین زود گفت من میخوام تو خونه تنها باشم اونا هم ازین خانواده های هنرمند غرب زده بودن و کار به کار شبنم نداشتن این شده بود که درسته شبنم خیلی مشتی و با نمک و خواستنی بود اما عملا هر کاری بگی می کرد و نه نمی گفت صورتش اونقدر زیبا نبود ولی یجوری سکسی بود می تونستم تصور کنم دوست پسراش تو سکس آزارش می دادن چون قیافه اش می طلبید خودشم یجورایی مازوخیسم داشت بدنش خوب بود پوستشم کاملا سبزه قبل اینکه با بیتا دوست شم خیلی باهاش صمیمی بودم میرفتم پیشش خونه اش یا آتلیه عکاسیش شبنم عکاس بود و تو گاندی آتلیه داشت اونجا هم یکی از پاتوق های ما بود 10 شب به بعد چه استکانهایی که به هم نزدیم اونجا شبنم همه چیزشو برای من تعریف می کرد و خیلی باهاش راحت بودم تنها باری که تو این مدتِ ورزش کردن رفتم فتو شوت تو آتلیه شبنم بود که بر میگشت به 1 سال قبل آشناییم با بیتا اون موقع خیلی فیتنسو جدی گرفته بودم ورژیم پشت دوره و سولار و که بالاخره شبنم گفت اگه خواستی بیا عکساتو بگیرم منم رفتم پیشش جز شرت همه لباسامو جلوش عوض می کردم و شبنم عکس میگرفت یادش بخیر روز پرتنشی بود هر لحظه نزدیک بود بپریم روی هم ولی دوستیمون مقدم بود به حال و حول و کاری نکردیم خلاصه اینکه بین من و شبنم هیجی نبود واسه من خاطرات سکسیشم تعریف می کرد و کلا اعتقاد داشت نه نداریم از خوابیدن همزمانش توی شمال با 2 تا پسری که دو هفته بود می شناختشون بگیر تا خاطراتی از سکسای فتیشی و اینکه یکی دوباری روی پارتنراش شاشیده و همین طور اونا روی شبنم و دهن هم دیگه یا آخرین دوست پسرش که بهش گفته بود تریسام دو دختر یه مرد میخواد ازشو داشت میگفت بدش نمیااد این مدلشم تجربه کنه کلا همه کار میکرد هنرمند کس خلی بود و هست یا علف می کشید یا مست بود یا به شکل فانتزی و عجیبی میداد دوست نداشتم جاش باشم چو زندگی من خیلی عمیق تر بود توی این بازار راکد مسکن مقدار زیادی از انرژیم صرف کارای شرکت می شد و بایدد سرمایرو به یه نجوی به گردش در می آوردیم و این انرژی و زمان زیاد ازم می برد از طرفی من جونم واسه زنم می رفت مثل سگ بهش عادت کرده بودم بیتا ی دست نخورده واسه من جنده همه کاره شده بود بهم میگف بمیر می مردم عشقمون واقعی بود واسه همین نمی خواستم پوچی زندگی شبنمو اما حقیقته اگه بگم بعضی وقتا دلم میخواست یه شب دلمو بزن به دریا و شبنم وار زندگی کنم مدتی فکر میکردم به اینکه چه کارایی میتونم بکنم تا سکس لایفمون عوض شه با بیتا در میون میذاشتم و در ابعاد کوچیک بعضا کارای جدید میکردیم یه روز با هم تو خونه تمرین کرده بودیم و رفتیم زیر دوش طبق معمول همو بشوییم و بیایم بیرون تو حموم با کس و کیر هم ور رفتیم بیتا گفت من برم بیرون که جیش داره منم که حشری شده بودم یهو به فکرم زد گفتم خوشگلم میخوام ببینم شاشیدنتو _سهیل بس کن شاش یه جوریه _اگر انقدر بده چرا این همه آدم باهاش بازی میکنن توسکس ضمنا استریله و کار سالمیه ثالثا من که نگفتم بشاشیم تو دهن هم گفتم میخوام ببینم شاشیدن خوشگلتزین زن دنیارو شاید جذاب شد _سهیل فازش نیست ول کن از پشت بغلش کردم کیرمو حالت لا پایی گداشتم زیر کسش گفتم _مطمئنی حس خوبی بهت نمیده همینجوری بشاشی روی کیر شق من حس غرور نداره در همین حین داشتم واسش می مالوندمو گوششو میخوردم یکم این حرفم نظرشو جلب کرد وگفت _حس غرور تو حشری میشی با این حس من _آره معلومه تو همه چیزمی اگه لذت ببری به هر نحوی منم لذت میبرم _خوب من با شاشیدن روی کیرت حس غرور بهم دست نمیده _پس چه مدلی بهت دست میده پس بشین رو زمین تکیه بده به وان تا بهت بگم دوباره بیتا شخصیت درون گراش یاداش رفت انگار کاملا افکار سکسی جلو چشماشو گرفته و میخواد دریده بازی در بیاره منم همون حالتی که نشستم روی زمین بیرون وان و به وان تکیه داده بودم اومد بالای سرم گفت میخوای غرور من و ارضا کنی من دلم نمی خواد رو کیرت بشاشم میخوام رو سینه ات بشاشم اینجوری دوست دارم _باشه عزیزم راحت کن خودتو ونشستم زیر کسش کنار وان منتظر بودم تا اولین بار اینکارو تجربه کنم بعد چند ثانیه بیتا چهره شیطونی به خودش گرفت و با دستاش لای کسشو باز کرد یه لبخند معینی دارد زد تو چشام زل زده بود یهو با شدت تمام شروع کرد به شاشیدن روی سینه من شاش دااغ و پر فشار فکر نمیکردم اینجوری بشه ولی از شدت تحریک اگر دستم به کیرم میخورد آبم میپاشید رو دیوار وای چه حس خوبی بود و بیتا کس کش منی تو آره دیگه جی کار میخوای با هم بکنیم همین جوری در حالا حرف زدن کونشو تکون میداد تا شاشش کامل بریزه همه جای تنم جوووون بمال تنتو با شاشششششششششششم بشور خودتو عشقم آااااهههه یههه یکم شاشید روی تنم و دید کیرم تو دستمه و داره منفجر میشه کسشو یه جوری گرفت تا بتونه رو کیرم هم بشاشه بیتا آره کیر شقتو بگیر زیر شاشم باهاش حق بزن یه لحظه بالا سرمو نگاه کردم دیدم دلا شده روی سینه و کیرم داره میشاشه به سر تا پام و همزمان انگار از خود بیخود شده باشه سرشو مثل آدمای مست با چشمای بسته تکون میداد می گفت آاااااه واااای دارم میشاشم روت سهیل می فهمی دارم میشاشششم روت وقتی دیدم خیلی خوشش اومده و داره سقف و نگاه میکنه احساس کردم شاشش نکنه تموم شه نا خوداگاه و بی اختیار دستامو چسبوندم پشت کونشو هُلش دادم تو صورتم تا کسش بچسبه بهم دهنمو چسبوندم به کسش و زبون میزم همزمان که میشاشید با فشار منم کسشو میلییسیدم یهو نگاهشو آورد پایین با تعجب _کسسسسسسسس کشششششششششش داری میخوری شاشمو سهیییییییللل وایییی داری شاشمو میی خورییییییییی بخور لاشششششششی من کس و شاشمو بخووووررررر سگ حشششششر من دیوونم کردیییییییییییییییی باورم نمیشه سیهیل می میرم واسسسسست شوهررررر منی تو مرد سکسیییی تا آخر شاشمووووووووو بخور کسسس کششششششششش و در همین حالت بعد شاید 1 دقیقه شاشیدن تموم شد نشست تو بغلم و سر و صورتمو شست گفت _سهیلم جذاب ترین مردی 2 دقیقه احساس می کنم جنده و کنیزتم 2دقیقه بعد حس ملکه بهم میدی می پرستمت نمی دونم از خدا چی بخوام دیگه بیا به سرتا پای کنیزت بشاش تا بعدش بریم رو تخت هر کاری دوست داری باهام بکنی هر بلایی خواسی سرم بیار اصلا از کون بکنم تو هر جی بخوای خوابید کف زمین دست و پاهاشو بازکرد گفت _بشاش به هرجاییم که دوست داری سرورم چی میدیدم تا 2 دقیقه قبل میگفت دوست ندارم این کثافتکاریارو الا خوابیده رو زمین برای اینکه حالش بدنشه یه وقت و ضد حال نخوره و دفعه آخرمون نباشه گفتم _پاشو لبه وان بشین و کسو کونتو قمبل کن و لاشونو با دستات باز کن تا پوزیشنو گرفت من که داشتم از شاش میترکیدم سوراخ کونشو که انداخته بود بیرون هدف گرفتم و شروع کردم شاشیدن روش یکم بالا یکم پایین محدوده کس کونشو با شاش داغم خیس میکردم که چون کیرمم شق بود به سختی خارج میشد و قطع و وصل میشد دیدم بیتا داره دیوونه بازی در میاره و میمالونه با قدرت تمام داشت خود ارضایی میکرد _ااااای فدایییی شاششششششششششششششش داغت شم من بشاششش روم شوهر جذابم من و دیوونه شاشت کردی بشاش که دارم میام بشااشش رو کون و کسم و خودشو مالوندو مالوندو پیچ و تاب خورد و آرضا شد شاش منم تموم شده بیتارو بلند کردم شیلنگ دوشو گرفتم کسو کونشو شستمش حوله هامونو که تن کردیم اومد در گوشم آرووم گفت یه روز که مست بودیم تو دهنم بشاش ولی فقط وقتی مست باشم مست الانم بیا جلوم جلق بزن تو اتاق اومدیم تو اتاق و من نشستم روی صندلی میز آرایشی و بیتا روبروم روی تخت یه پاش روی تشک بود یه پاش قائم بالا یه دست از زیر پاش انداخته بود و سوراخ کونشو میمالوند جلوم یک دستشم رو کلیت چوچولش منو نگاه میکرد و منم جلوش جلق میزدم همین جوری باز آبشو آورد و افتاد من که دیدم رو تخت خوابیده رفتم روش کیر شقمو در حالت خوابیده کردم تو کسش و جیغش درومد چند دقیقه مثل سگ کردمش و با انگشتم در کونشو می مالوندم انقدر تو کس خیسش تلمبه زدم که صبرم تموم شدو کسش و پر از آبم کردم بیتا همیشه قرص ال دی می خوره میتونم بریزم تو کسش هر بار بعد اون سری فانتزی های زیادی به ذهنمون میرسید و هر از چندگاهی کارای عجیب و غریبی می کردیم همه بعد ازدواج سرد میشن و سکس براشون تکراری میشه ما هر روز بیشتر شیفته طبع داغ همدیگه می شدیم بهم نه نمی گفتیم بعضی شبا تو خواب می دیدیم کیرم داره لیسیده میشه از خواب می پریدم میدیدم بیتا داره میخوره واسم و کیرم شقه یه بار دیگه دمر خواب بودم باز از خواب پریدم دیدم داره سوراخ کونمو می خوره و فهمیدم لیسیدن کون مرد و دوست داشته ولی نمی گفته منم کم نمی داشتم بارها تو خواب در حال جا کردن کیرم تو کسش از خواب پروندمش کیرمو میذاشتم توی بشقاب غداش و میگفتم بخوره در حال آشپزی وسط فیلم سر شام و شاید از همه جالب تر وقتایی که مهمون داشتیم جفتمون فانتزی خیلی خوبی داشتیم ازین که کسی توی اتاق دیگه باشه و ما سکس کنیم سعی کنیم صدامون نره بیرون ولی بالا خره صدای تخت صدای نفس نفس زدنا یا بعضا صدای زدن من در کونش از اتاق میومد بیرون و این ما رو حشری میکرد از رفیقای من یه پسر می اومد میهمان شب بمونه باز ما همین کارو میکردیم یا از دوستای بیتا یه دختر میومد و البته سحر که وقتی میومئد نیاز نبود جلوی صدامونو بگیریمو جیغ و داد میکردیم تا دلش یخواد و از تو تخت خواب بلند شه بیاد اتاق ما نگامون کنه تا یه روز داشتم تو شرکت با سحر تو وایبر حال احوال میکردم که لا به لای حرفامون من ازش پرسیدم الان چقدر میشه با دوست پسرت کات کردی _برن گمشن همشون چه میدونم _وا چته _چیزیم نیست ولی چند ماهی هست دیگه نمیخوام با پسری دوست شم و نمی خوام ازدواج کنم ازشون بریدم _الان تو جوی دو ماه دیگه که آمپرت زد بالا فشار اومد بهت میبینم کی با پسرا دوست نمیشه شکست عشقی خوردی مگه این حرفارو میزنی نه شکست عشقی من کی عاشق پسری شدم که حالا بخوام شکست بخورم اسکل قضیه اصلا این نیست تو که میشناسی منو چرا نمی گیری منظورمو من یبار شکست عشقی خوردم اونم از زن تو بود آهاااااااان کلا دیگه سبک و عوض کردی چطور آره همجنسگرا بودم ولی سرکوبش میکردم به زور تصمیم گرفتم با خیال راحت و بدون شرمساری یه لزبین واقعی باشم مبارکه پس بالاخره شکفتی پس آمپرتم بزنه بالا سراغ مردا نمیری ببینم تواین مدت که شکوفا شدی شکارم داشتی _آره 2تا ولی راضی نبودم بهم زدیم _چرا _زنای همجنسگرا انواع مختلفی دارن و هر کدوم تایپ مورد علاقه خودشونو من تو باشگاه با 2 نفر دوست شدم ولی تایپشون فرق داشت ساده بگم بهت اونا یکم خشن و مردونه بودن و خودشون جلو اومدن ولی من دوست دارم خودم شکار کنم و لیدر باشم واسه همین دخترای ظریف و دوست دارم مثل زن خوشگل تو _خوب حالا نمیخواد واسه زن من خیس کنی صاحاب داره _مگه دست توه هر وقت بخوام میرم رو تخت چشمامو می بندم به زنت فکر می کنم و تو ذهنم هر بلایی بخوام سر کس و کونش میارم و جووون به به همین الان دلم خواست عنتر ولی اشکال نداره من بدم نمیاد راستش الانم اینو گفتی سیخ کردم حالا که راحت حرف زدی منم راحت میکم قبلنا که 3تایی می خوابیدیم تو دوست داشتی با منم حال کنی حتی از پشت چند بار بهم دادی مگه میشه الان انقدر تفاوت _ آره میشه اونموقع بخاطر بیتا خیلی حشری بودم مستم میکردیم همیشه قبلش کثافت خوب توام خوبی خوب بین مردا نمی دونم دیگه الان که میگی دلم نمی خواد به خدا الان تو نخ یه دخترم که یه زمان هم دبیرستانی بودیم بعید می دونم لزبین باشه چون عکسای فیسبوکو اینستاگرامش پر پسره ولی زده سینگل و از همه مهمتر تو زمان دبیرستان به اسم درس خوندن میرفتیم خونه هم و با هم ور و ووور می رفتیم یا بین کلاسا می بردمش نماز خونه باشه گیر نمی دم بهت اوه اوه جه نماز گزارایی خوب سحر یه ایده خوب بهت بدم _بگو _برو با این همکلاسی سابقت بریز رو هم همینجوری رفاقتی ولی برای اینکه تستش کنی بیارش خونه ما شب که منو بیتا میریم بخوابیم شما هم اتاق بغل بخوابید ما وحشیانه میگاییم همو تو اتاق بغلی این جوری رفیقتم حشری میشه میتونی بیافتی روش _کثافت تو فیلم نامه پورن مینویسی یا بساز بفروشی حالا خوبه ایدت عالیه ولی به شرط اینکه بتونم بکشونمش بیرون امشب میخوام تازه باهاش صحبت کنم قکر کردن به این داستان خیلی واسم جذاب بودو لحظه شماری میکردم برم خونه و با بیتا در میون بگذارم انتظار داشتم موافقت کنه و وقتی رسیدم خونه و بیتا شنید همهچیو استقبال کرد فقظ مونده بود جواب سحر که آیا دوستش میاد یا نه چند روز بعد سحر تو وایبر تکست داد سوژه مورد نظر در تله افتاد روز و ساعت و بگو دیگه همه چیز فراهم بود حتی اگرم دختره درست و حسابی هم پا نمیداد به سحر بازم من خیلی هیجان زده بودم ازین که یه دختر احتمالا استِرِیت غیر همجنسگرا بخواد از شدت تحریک شدن توسط صدای ناله من و زنم با یه زن مشغول شه یا حد اقل سحر به خودش اجازه بده بره تو کارش تا ببینه عکس العملش چیه به وجد اومده بودم شب موعود رسید بیتا دکولته سفید تنش کرده بوده به من گفت که پاهای نرم و کشیدشو براش لوسیون بمالم تا زیر نور زرد خونمون بدرخشه زیر پیراهنش ثانگ سفید گرون قیمت و جذابی پاش کرده بود که عضله های زیر نافشو بیشتر نشون میداد و کش شرتش بالا تر از بقیه لباسای زیرش وای میساد موهاشو بسته بود و گردن زیباشو نمایان کرده بود منتظر بود می دونستم پاش بیافته دوست داره همه آدمای روی زمینو حشری کنه و امروز براش چالش جدیدی بود دینگ دینگ مهمونامون رسیدن سحر معرفی کرد دوستشو تازه فهمیدم اسم سوژه ما هانیه است بیتا راهنماییشون کرد تا لباس عوض کنن و بعد برگشتن هانیه هم مثل سحر سفید بود هم قد 160 خیلی ریزه میزه قیافش خیلی بیبی فیس بود و واقعا می فهمیدم چرا سحر خوشش اومده بود ازش واقعا ملوس بود نه هیکل آنچنانی نه چشمای خمار و نه لبای سکسی فقط و فقط ملوس و گاز گرفتنی دامن مشکی نخی گشادی تنش بود و یه تاپ آبی و کفش پاشنه بلند آبی ورنی و موهای قهوه مشکیشو باز ریخته بود روی شونه هاش سحر اما موهای بلوندشو قرمز کرده بود بهش میومد اما خیلی خطرناک شده بود قیافه اش یکم جنده طور شده بود با اون فرم بدن و خالکوبیه ساعدش و این موهای قرمز و لنز یخیش دیگه اون ظاهر خوشگل و هاتش و نداشت بیشتر کردنی بود تا خواستنی لباسشم شلوار جین پاره پوره بود با تاپ و کفش سفید بند بندی پاشنه دار در هر صورت چیزی که واضح بود این بود که درسته جذاب بودن هر دو اما در قیاس با بیتا قابل صرف نظر کردن بودن اون شب شام خوردیم بحث میکردیم و میخندیدیم تا اینکه بیتا گفت سهیل تکیلا خریدی گذاشتی تو بار خونمون خوشگل شه پاشو برشدار بیار من برم میکسر و یخ لیمو بیارم با نمک بهترین مزه تکیلا لیمو و نمکه ترجیحا قبل استفاده شات خوریاتونو داخل فریزر بذارید _هانیه تکیلاااا آخجون هیج وقت قسمت نشده بود با خنده _سحر بلدی باید چجوری بخوری نه ببین درستش ایمه دور شات خوریتو اول آغشته لیمو کنی بعد شات خوریتو چپه کنی توی نمک تا لبه هاش کاملا شور شه بعد تکیلا بریزی و بری بالا و آخرش بقیه برش لیموتو بخوری شروع کردیم به خوردن شیشه به نصف رسید تکیلا هم ببره بالا دیگه با کرام الکاتبینه بیای پایین منم گرم بودم دخترا که هیچ دیدم مستن همشون و منم تو فیلما زیاد دیده بودم جور سکسی تریم میخورن تکیلارو دل و زدم به دریا گفتم _یه جور دیگه هم میشه تکیلا خوردا یهش میگن بادی شات یکی بخوابه روی میز یه برش لیمو بذاریم رو لباش نمک بریزیم روی شکمش و تکیلا توی نافش بعد نفر دوم بیاد از تو نافش تکیلا رو بخوره نمکای روی شکمشو لبس بزنه و آخر از روی لباش لیمو رو بخوره _بیتا دیگه جی آقای متاهل هنراتو رو کن بازم _باشه عزیزم من جز از توی ناف تو از تو ناف هیچکس تکیبلا نمی خورم خوبه _هانیه آخه مشکل دیگه ای هم داره _چی _چجوری نافمونو بندازیم بیرون بیتا که پیرهن دکلته تنشه _من شوهرشم باید مشکل داشته باشم من مشکلی ندارم آخرش اینه نوبتش شد بخوابه حالا از یه طرف لباسشو در میاره _بیتا سهیل من سوتین ندارما شرتمم یه جوریه که اکه نمی پوشیدم سنگین تر بودم _سحر با خنده بلند خوب بجه ها واجب شد به روش جدید داش سهراب تکیلا بزنیم من اول میخوابم کی میخواد از تو ناف من بنوشه _هانیه بچه ها نکنید من روم نمیشه جلو سهیل تاپو درارم _سحر تو که سوتین داری لامصب بعدم عمو سهیل که زن داره چشم پاکه میزبانم هست اینهمه شام و مشروب و حالا یه بازی گفته بکنیم حرفشو زمین ننداز اگرم از من خجالت میکشی که ناقلا انگار یادت رفته ها _من که خودمو زدم به نفهمی چیو یادش رفته هانیه سحر بس کن بخواب همون تکیلا بازیتو بکن نمیخواد تو حرف بزنی _بیتا چی بوده که ترحیج داد بازی کنیم سحر خوابید وسط و بیتا رفت تاپشو داد بالا تا یه ذره هم از سوتینش معلوم شه من روی نافش و شکم سیکس پکش مشروبو نمک ریختم و یه برش لیمو گذاشتم لای دندوناش _سحر کی افتخار داره مهمان من باشه بیتا هانیههه شاه دوماد بیتا سهیل گه خورد اینو گفت وهورت کشید تکیلارو نمکای شکمشو با ناز و آرووم لیس زد و رفت سراغ لیمو ولی با یه بوسه کوچیک لیمورو به دندون گرفت و سکسیش نکرد جو خنده ای شده بود نفر بعدی من خوابیدم و بازم بیتا دکمه های پیرهنمو باز کرد و منو خوابون و خودش آمادم کرد خودشم تکیلارو خوردو و موقع لیسیدن شکمم که رسید این کارو به سکسی ترین حالت ممکن کرد نگاه تو چشمای هانیه مینداخت موقع لیسیدن و اوج حرکتش وقتی بود که اومد لب بگیره و وقتی زبونشو تو دهن من می چرخوندو لیمو رو میلیسید تو دهن من نگاهش قفل روی هانیه بود هانیه هم کنار من نشسته بود پاش رو پاش انداخته بود و با این حرکت بیتا قشنگ دیدم که یجوریش شد و پاهاشو یه کوچولو به هم مالوند میتونستم حدس بزنم ازون دختر خجالتیاس که دوست داره بهش سخت بگیری تو سک نفر گقتیم هانیه نوبت توه ولی هانیه گفت روم نمیشه اول ییتا بخوابه که دیگه تا من راخت تر باشم سحرم اینو که شنید جو داد به بیتا که بخوابه منم گفتم بیتا بخواب بریزم سحر یا هانیه یکیتون یابد بادی شات برید خوابوندمش و اومدم لباسو از زیر سینه هاش بکشم پایین که بالا تنه اش لخت شه کامل یادم افتاد شرتش از لخت لختی تره و با اون کون و پاهای شاینیش خیلی میتونه جذاب باشه واسه همین قسمت پایین لباسشو آروم دادم بالا و پاها و شرتشو شکمشو نشون همه دادم و بلافاصاه هانیه چشاش درومد بدن بیتارو لخت دید بهشم گفتم تو میخوری _چی کار کنم دیگه نخورم میپره همش بریز سحر منتظر همین صحنه بود من تکیلا و نمکو لیمو رو که ردیف کردم از روی شیطتنت همینجوری که بیتا ثابت خوابیده بود از روی شرتش یه بوسه عاشقانه و دو سه ثانیه ای روی کسش گذاشتم و رد لبای خیسم روی شرت سفید و نازکش موند جو سکسی تر شد و هانیه اومد شات و بخوره گفتم وایسا دولا شدمو از بالا هم لباسه بیتارو از روی سینه هاش پایین کشیدم رسما فقط 10 سانت زیر خط سینه اش پوشیده بود بیتا لیمو رو از دهنش درآورد کفت _عشقم میخوای لخت شم راحت شی آره عزیزم چراکه نه بذار این شاتو بره خودم لختت می کنم هانیه خم شد و شات و رفت بالا خیلی ساده نمکارو لیسید ولی به لیمو که رسید بیتا با دستاش سر هانیرو محکم گرفت نذاشت بایسته و همون طوریشروع کرد لباشو خوردن و هانیه با چشمای درشت شده و متعجب مونده بود کاری نمیکرد و می خندید بیتا نامردی نکرد بلند شد و لباسشو از تنش درآورد و با شرت فوق سکسیس و کفش پاشنه بلندش نشست وسط جمع و گفت هانیه یالااااا سهیل چشماتو ببند دختر مردم روش نمیشه هانیه با نگاهی خجالت رده و خنده های از روی خجالت به زور و به آرومی تاپشو زد بالا یکم و گفت _انقد کافیه سحر نه اون زیاده برو چادر نمازتو سر کن دختر جان بیتا لخت مادر زاد شده تو به زور نوک تاپتو زدی بالا در میاریش کامل یا درارم برااااات نه خودم در میارم چشماشو بست و با یه حس عجیبی تاپشو درآورد سوتین آبییه اسپورتش معلوم شد سحر چشاش برق میزد الا ن وقتش بود اولین تستو ازش بگیره به اندازه کافی هم مست بود هانیه یک دو سه و سحر با شمارش معکوس بیتا زبونشو کرد تو ناف هانیه و شات و رفت بالا زبونو گذاشت روی شکم نرم و سفید هانیه و همزمان که داشت به سمت بالا میلیسید شکمشو دستاشو گستاخانه روی سینه های هانیه گذاشت هاینه که خوب مست بود با این حرکت خنده اش گرفت ولی سحر خیلی کارشو بلد بود تا دید داره وارد فاز خنده میشه لباشو چسبون به لباش تا خنده اش قطع شه سحر با خشونت اخماشو گره کرده بود و جدی داشت دهانه هانیرو میلیسید هانیه دوزاریش افتاد که محض خنده نی ست امشب اومد خودشو کنار بکشه و خودشو بزنه به نفهمی که هانیه دست انداخت زیر دامن هانیه و محکم کسشو چلوند و هانیه آهش درومد چی می دیدم جلوی منو بیتا سحر شکار کرد یکم مالوند هانیرو و نفس نفس میزدن و از هم لب میگرفتن که به یکباره هانیه به خودش اومد سحرو عقب به راند و گفت _سحر چی کار می کنی مستی عقلت پریده ها مگه مدرسه است اینجا بسه بابا این بازی مسخره جمع شدیم دور هم جای اینکه بگو بخند کنیم داریم همو لخت میکنیم من بازی نمی کنم سحر باشه بابا توام یکم داشتیم خوش میگذروندیم دیگه بی جنبه حالا چی شد مردی بیتا که دید جو داره خراب میشه زرنگی کرد و سریع پرسید _حالا منظورت چی بود گفتی مگه مدرسه است مدرسه چی بود این وسط _هانیه چیز مهمی نیست _سحر مهم نیست آره مهم نیست فقط سحر یادته قبل ازدواجت منو خودتو چیکار می کردیم اون موقع هم منو هانیه همون کارارو میکردیم همین هانیه خاموم _من یه چشمک به سحر زدم و گفتم خوب دیگه بی خیال حالا با هم دوست باشید تقصیره من بود پیشنهاد بادی شات دادم سحر و هانیه خیلی مستید جفتتون نفهمیدم بقیه شیشه چجوری وسط بازی تموم شد ولی مشخصه که شرایط رانندگی ندارید زنگ بزنید به خونوادهاتون بگید خونه هم دیگه اید و شب تو اتاق میهمان بمونید فردا صبح برید لطفا جای بچه بازی با هم دوستانه حرف بزنید ما رفتیم بخوابیم زدم در کون بیتا و گفتم بیا بریم بخوابیم که کارت دارم و ریز می خندیدیم همه چراغارو خاموش کرده بودیم جز چراغ اتاق میهمان کناره اتاق مارو مستر روم و داشتن با هم صحبت می کردن به بیتا گفتم _پایه ای حشریشون کنیم بکشونیمشون تماشامون کنن آره عشقم چرا که نه بکن ببینم جی کار میکنی پس صبر شروع میکنیم و صبر میکنیم چراغشون خاموش شه تا خاموش شد صدامونو میبریم بالا _جووووون محشره کسم خیس شد با حرف زدنت پاهای بیتارو از هم باز کردمو اون شرت سکسیو بالاخره کنار زدم کس خوشگلو شیو شدش خیس آب بود کاملا لزج بود معلوم بود کل مدت شب و تحریک شده بوده شروع کردیم و یه 10 دقیقه ای اورال سکس ساده داشتیم که دیدیم نور رفت و چراغشون خاموش شد بیتارو از زمین بلند کردم وطوری که کسش بره تو دهنم نشوندمش روی شونه هام راه رفتم تا برسم به دیوار همون دیواری که اتاق مسترو از اتاق میهمان جدا میکزد وزن بیتارو انداختم روی دیوار و صدای برخورد از داخل دیوار بلند شد می دونستم توجهشون جلب شده حالا باید میلیسیدمش حورری که صدای ناله بیتا در باید انگشت اشارمو از زیر کردم تو سوراخ کسش و نوک انگشت وسطمو تو توکونش و با تف زیاد همه جای کسشو دایره وار می خوردم میدونستم این مدلو خیلی دوست داره و صداش درومد _آآآآیییی آروم تر وحشییییی آآآآآآههه آاآآآآهههه ِهههههه انگشتتم تکون بده سهیل کیر بده کیییییییییییییییر کلفت و شقت و درار از سر شب تو کفشم یالا بذارم زمین من میخوام ساک بزنم آاهههههه نشست روی زمینو شلوارو شرتمو باهم کشید پایینو کیرم شق شده منو با هزار زحمت تو دهنش جا کرد یکم خورد و من آه می کشیدم که سرشو آورد بیرون گفت سهیل دهنمو بگا یهجوری که اوق بزنم سر کیرت منم سرشو دو دستی گرفتمو شروع کزدم به کردن دهنش و بیتا با سر و صدای فراوون آق و اوق میکرد و کیرم پر از تف شده بود دیگه کسش طاقت نداشت و گفت بخوایم که بشینه رو کیرم با لا و پاییم کنه نشست رومو محکم کس میداد و کم کم داشت داد میزد بگااااااااااااااااااااااااااااا بگاااااااااااااااااااااااااااااااا انگشتتو بکن تو کونم وقتی نشستم رو کیرت بهت میدم بدو سهیل بگا کسموووووووووو وحشیییییی آآآآآآآآآآآآآؤهههههههههههههههههههههههههههههه واااااااااااااااااااااااااااااااااایییییییییییی یههههههههههههههههههههههههههه وای کسسسسسم بعد 1 دقیقه احساس کردم داره آبش میاد و انگار نه انگار شبه داشت رسما جیغ میزد در اتاق ما هم باز بود ولی به داخل راهرو دید نداره و یه پیش فضا داره که سرویس و حموم توشه وقتی بیتا روم خوابیده بود کونش سمت در بود و صورتش سمت من ولی من پشت سر بیتارو واضح میدیدم آبش داشت میومد بگااااااااااااااا لعنتیییییییییییییییییی بگاااااااااااااااااااا کس کشششششششششششششش بگاااااااااااااااااااااااااا بذار بشنون بگاااااااااااااااااااااااااااااااااا جرم بده لاشیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی اووووووووومدددددممم آآآآآآآآآآآههههه همزمان با ارضا شدن بیتا دیدم تو تاریکی اتاقمون سحر و هانیه لخت اومدن تکیه به دیوار دادنو همدیگرو بغل کردن دم در و دارن نگاه میکنن و هانیه داره خیلی آروم سینه های سحرو می مالونه و تمام نقشه ما عملی شده بود بهتر ازین نمیشد با دیدن این صحنه انقدر ذوق کردم که احساس کردم آبم داره میاد جلوشو نگرفتم گذاشتم بیاد تا دومیشم بعدش بیام و همین حالت روم بود دستاشو سفت گرفتم و خودم از زیر با شدت تمام تلمبه زدم و آبمو پاشیدم تو کس بیتام بیتا که دید من ارضا شدم خم شد و با لبای زیباش لبامو عاشقونه بوسید و منم سرشو برگردوندم دید سحر 69 خوابیده روی هانیه و داره لای پاهای هانیرو دیوانه وار میلیسه در گوشم گفت سهیل من میخوام جلوشون آبمون بیاد باز میتونی _معلومه میتونم دوست دارم نگاشون کنمو و کس تورو بخورمو بگام _عالیه سهیل دست نمیزنی بهشون فقط نگاه کن و منو بکن باشه باشه عزیزم نگران نباش من تورو میخوام تو بهترینی همه جا با این حرفم دوباره شارژ شدو حالا بیتا همین طور که روم بود چرخید و پشتشو کرد به من و اون کون زیبا و صاف و صوفشو گذاشت روی صورتم به شکلی که خفه شم زیر کونشو فقط بتونم کونشو بلیسم می تونستم حدس بزنم که تو ذهنش دوست داشته جلوی دو تا دختر دیگه شوهرشو زیر کونش خفه کنه بخواد اونا بهش غبطه بخورن منم اصلا مشکلی نداشتم با این موضوع چون میدونستم همین داستان برای منم تکرار میشه از زیر میلیسیدم و بیتا مثل نشستن روی توالت روم نشسته بودو بلنو میشد و می نشست پشست هم و کس و کونشو من میخوردم بلند شد از روم دیدم هانیه داره همزمان سحرو از پشت و جلو انگشست میکنه 2تا انگشست تو کونش کرده بود 2 تا تو کسش سحر جنده هم که کونی روزگار بودو حالی می کرد و جیغ میکشید دوباره کیرم داشت منفجر میشد صحنه ها ورای تصوراتم بودنو بی اندازه تحریک آمیز که سحر جیغ زد _ محکم محکم یالااااااااااااااااااا محکم تر آآآآ ههههههههههههه همزمان محکم جنده یالالااا و لبای هانیرو میبوسید فهمیدم هانیه با انگشت اون کونیه لزبینو ارضا کرده باورم نمیشد سحر بازم کار خودشو کرد یه دختر کم رو دیگرو البته با کمک ما به حد جنون حشری کرده بودو انگار نه انگار که زنه و مرد نیست کم کم داشتم میفهمیدم چرا برای دخترا پارتنر بهتریه تا پسرا سحر به هانیه گفت بشینه رو صورتش انقدر بلیسه واسش تا آب هانیه بیاد یه نگاه به کیرم انداختم دوباره سنگ شده رفتم پشت زنم بیتا چهار دست و پا رو تخت بود و داشت عشق بازی سحر و هانیرو نگاه میکرد که من کیرمو تا ته فرو کردم و دوباره استارت زدم بیتا می خندید خنده های عصبی که با آه و ناله قاطی شده بود زنمو نمی تونستم بشناسم باور کردنی نبود _بیتا ِیس ِیییسسس ااااااااووووووووووووووووه آااااااااااااااااااه بکنش کیر کفته من بکن من کنیزتو بکن یزن در کونم سهیل یالا ببینم بزن در کووووووونم وقتی میگایی آهههههههههه بعد چند دقیقه نالیدن و خنده های عصبی تو همون پوزیشن داگی با حالت طلبکار و خشنی گفت _یکی بیاد لبامو بخوره لب می خوام یالا سحر بیا لب تخت ببینم لب میخوام سحر که مشغول ارضا کردن چندباره هانیه بودو سه چهار تا اگشت تو کس هانیه کرده بود و لای پاهای سفید هانیه گیر افتاده بود سرشو بلند کرد و به هانیه گفت تو ازش لب میگیری یا من هانیه با حرکت چشم و سر بهش فهموند که میخواد سحر همچنان واسش بخوره پس سحر با لبخد دست هانیرو گرفت بلندش کرد و دو زانو به گونه ای که صورتش جلوی صورت بیتا باشه لب تخت نشوندش و خودش کف زمین خوابید و از زیر به لیسیدنش ادامه داد و خودشم واسه خودش می مالوند بیتا زبونشو درآورد و روی لب و دهن غنچه هانیه می کشید و محکم ازش لب میگرفت یه دور دیگه هر سه ارضا شدند سحر و هانیه همونجا غش کردن از خستگی من از بیتا خواستمم برام جلق بزنه ولی بیتا یه جور دیگه اینکارو کرد ایستادم بیتا از پشت سرشو کرد لای پاهام و دو تا دستشو از کنار پهلوم گذاشت روی کیرم و جلو عقب میکرد و با زبونش سوراخ کون منو میخورد فوقالعاده لذت بخش بود سحر که جون نداشت تکون بخوره جشمای خمارشو باز کردو بدون اینکه چیزی بگه منو نگاه کرد و لببخند زد آبم داشت میومد و سحر جلوم خوابیده بود بیتا هم که پشتم بود و نمی تونستم بریزم تو دهنش ترسیدم آبم بیاد و بپاشه روی سحر و سحرم که دیگه با مردا حال نمیکه ترسیدم بدش بیاد که سحر با همون چشمای خمارش به نشونه رضایت بهم فهموند راحت باشم و بلافاصله آب من همراه با فریاد خارج شدو روی زمین روی سینه ها و پاهای سحر و حتی روی هانیه پاشیده شد و سحرو بیتا میخندیدن هانیه هم خواب خواب بود همه خودمونو تمییز کردیم و منو بیتا هم جدا از اون دوتا خوابیدیم چند هفته بعد ماجرای اون شب جمعه صبح نوبت استفاده واحد ما از استخر ساختمون بود من و بیتا هم به شبنم گفته بودیم قبلش که دوست داشت با دوست پسرش بیاد یکی دو ماهی بود ندیده بودیمشون شبنم اومد ولی دوست پسرش نه ولی گفت آدرس به کس دیگه ای داده که اون بیاد منم ازین که شبنم آدم غریبه میخواد بیاره ناراحت شدم بیتا ازم پرسید سهیل تو مشکلی نداری من جلو این پسره مایو بپوشم _چرا دارم من چهمیدونم این نره خر کیه شبنم دعوت کرده _خوب ضایع است بریم تو استخر بالباس بگیم چی ما عادت داریم با تی شرت و شلوار شنا می کنیم _چه میدونم طولش بده دیر بیا پایین مایو لنگ دارم بگوش بعد من میبرمشون تو بخار که دید نداره زیادم نمی مونیم و تو بیا بگو کار داری باید برگرد بالا به یه بهانه ای _باشه عشقم خودمم حس خوبی ندارم به یکی بگن بریم استخر خونه آدم غریبه که زنشم هست میاد آدم بیشعوریه دیگه لابد من و شبنم رفتیم پایین و بیتا گفت من دیرتر میام کار دارم داشتیم لباسارو تو رختکن عوض می کردیم که یکی درو باز کرد آریا دوست پسر جدید شبنم خانوم احتمالا زنگ واحدو زده بیتا براش درو باز کرده گفته برو منفی 2 سلام علیک کردم باهاش آدم کم حرفی بود شبنم از رختکن درومد مایو شبنم توجهمو جلب کرد ما قبلا هم استخر بودیم با هم اما این بار مایوش دو تیکه عادی نبود یه سری نخ بود که بعضا گره خورده بودن به هم کنار استخر خم شد تقریبا سیاهی دور سوراخ کونشو دیدم همون موقع دوباره یاد شخصیت بی نهایت آزاد و کثافت کاری های شبنم افتادم پیش خودم گفتم امروز شبنم هدف دیگه ای تو کلشه اومده خوش گذرونی این پسره هم دوست پسر اصلیش نیست یکیو آورده که باحاش یه حالی بکنه و بره پسره کاری نمی کرد ولی شبنم تو آب یا بیرون با اسختر زیاد خودشو میمالوند بهش بعد نیم ساعت آب تنی رفتیم سه تایی تو جکوزی نشستیم شبنم پرسید _خانومتون تشریف نمیارن آقا سهیل کجا موند بیتا _نمی دونم لابد کارش طول کشیده گفت میاد _جه خبر تواین 2 ماهه اتفاقی نیافتاده بچه تو راه نیست داشتیم یه مکالمه عادیو دنبال می کردیم که احساس کردم یکی پاشو مالید به پام فکر کردم اتفاقیه ولی بعد دوباره مالوند بهم یه نگاه به شبنم کردم و شبنم با نیشخند پر شیطنت بهم چشمک زد نمی دونم چرا ولی اینبار دلم خواست پی این وسوسه رو بگیرم شاید چون شبنم یه عمر خاطراتشو برای من تعریف کرده بودو همیشه به کارای سکسی که انجام داده بود فکر میکردم شخصیت دریده شبنم قلقلکم میداد و از روی طمع گفتم _بچه ها سونا بخار داغ شده بخارشم کافبه بریم توش _شبنم برییییییییییم حال میده آریا اولین نفر از جکوزی درومد و ما پشت سرش یه لحظه وقتی پشت آریا بهمون بود داشت میرفت تو سونا شبنم دستشو کشید روی باسن منو من ناخوداگاه برگشتم و اخمالو نگاش کردم خندید و دستشو کشید روی کیرم کیرم یکم شق شده بودو شبنم فهمید زد زیر خنده گفت اخماتو باور کنم یا سریع جلو دهنشو گرفتم گفتم نکن آبروریزی میشه نترس بابا این آریا که کس خل ردیه فرا دیگه تلفنشم جواب نمیدم بیتا هم که نیست _پس برنامه ریزی شده اومدی حالا منم یه تلاشایی کردم اومدیمو گرفت از مایو پوشیدنت معلوم بود آخ دوست داشتی نه دیدم دید مینداختی کس کش اینو واسه تو پری روز خریدم مخصوص شبنم ما سالهاست دوستیم باهم کاری نکن دوستیمون بپاشه هم من هم بیتا دوست داریم _منم دوستون دارم چون دوستون دارم میخوام باهاتون یکم بیشتر خوش بگذرونم صداشو آورد پایین آروم گفت دوست داشتم بیتا بیاد پایین 4تایی کنار استخر مست کنیم اوفففففففففففففففف چه شود _شبنم عقلتو از دست دادیاااااااااااااااا اونیکه تو بخاره بکن 2 روزه حضرت عالیه اونیکه الان بالا تو خونس زن منه می فهمی فرق این 2 تارو _خاک تو سر غیرتیت بدت میاد زنت مرد دیگه رو ببینه آریا هم خوش تیپه ها یا آریا زنتو آریا حرف گوش کنه ها هرچی بگی انجام میده _خاک تو سر خودت احمق معلومه مشکل دارم با اینکه بیتا ببینتش مشکلی ندارم خودم بهترم دلش اونو نمی خواد اهل تنوع هم نیست مسئله من اینه که کسی نگا شهوتی به زنم بکنه چششو در میارم تو هم از فکر خراب ضربدری و این کس شرا درا شبنم وگرنه حرفشم بزنی رابطمون خراب میشه خوب باشه بابا حالا بیا تو سونا الان که زنت نیست بیا آریا تنهاست بریم ولی من کاری نمی کنم هه رفتیم تو بخار یه هاله ای از هر چیزی دیده میشد استرس داشتم بیتا نرسه از طرفی دلم میخواست تا نیومده یکم شل کنم پیچ و مهره هامو یکم با شبنم فان کنیم شبنم به آریا گفت پاشو برو دور ترین نقطه از در بشین که دید نداشته باشه خودشم نشست کنار آریا نمی تونستم درست ببینم من کنار در بودم دور ترین نقطه بعد 30 ثانیه فقط صدای زمزمه های درگوشی شبنمو آریا میومد یهو بلند گفت سهیل یه دقیقه میای اینجا می دونستم یه کاری میخواد بکنه ولی حشری بودم و میخواستم برم ببینم چه تو کلشه نزدیک شدم هنوز همه چیز تار بود تا رسیدم کنارشون واییییی پسر شبنم نشسته بود رو زمین همونجوری خندون کیر آریا رو درآورده بود و ساک میزد و منو نگاه میکرد و می خندید _سهیل چیو نگاه میکنی فیلم پورن که نیست راحت باش دست بزن عزیزم مگه مایومو دوست نداشتی دست بزن مال خودته ناراحت نمیشم رفیق جذاب آریا هم مشکلی نداره من خشکم زده بود و از یه طرف بیتا میومد چه خاکی سرم می ریختم از یه طرف حرفاش فااک شبنم که دید من خشکم زده همین طور که کیر آریا تو دهنو دستش بود رو دو تا پا بلند شد و سرش هنوز رو کیر آریا بود ولی کونشو گرفت جلو من _بیا دیگه ببین کونمو نمیخوای مایومو بزنی کنار بعد این همه سال بالاخره ببینی کس و کون رفیق قدیمیت چه شکلیه بخدا خوشگله مگه نه آریا کس و کونم خوشگل نیست _چرا خیلی خوبه _آفرین پسر خوبم دستم و آروم و نا مطمئن بلند کردم گذاشتم روی سطح کون گرد و جذابش که صدایی بلند از دور اومد _بچه ها کجاییییید تو بخار نشستید بیتا اومده بود شانس آوردم سر زده نیومد تو بخار سعی کردم دور از شبنم و آریا بشینم و به روی خودم نیارم در بخار باز شد چشم جشمو نمی دید _بچه ها من لباس عوض نکردم نمی تونم بیام تو سونا اومدم بگم الان بابای سهیل زنگ زد بهم گفت فردا اول صبح باید نقشه های معماری فلان پروژرو ببریم شهرداری واسه تایید قرار نبود تاریخ تحویل واسه فردا باشه الان عقبم از کارام بخشید شما هم هر وقت خواستید بیاید بالا آریا رو اصلا آدم حساب نکرد شبنمم گفت باشه عزیزم منو آریا و سهیلم یه نیم ساعت دیگه تهش میام بالا سهیلم کمکت کنه و بیتا برگشت و رفت بالا اوه از بیخ گوشم گذشت برگشتم سمت آریا و شبنم دیدم شبنم داره چهار دست و پا میاد سمتم چسبید بهم دستشو از روی مایو گذاشت روی کیرم و کیرمو فشار داد گف ت _من که میدونم الان داری به کس و کون من فکر میکنی و از خداته همین الان بشینی برات ساک یزنم و آبتو بیارم اینم میدونم که امشب میری جلق میزنی تو فکرت منو میکینی یا موقع کردن زنت بهم فکر می کنی ولی الان فکر بهتری به سرم زده دیگه نمیخوام اینجا کاریت داشته باشم یه ایده بهتر دارم که توهم ازینیکی خوشت میاد فقط تو این هفته یه روزی باهات هماهنگ میکنم دست زن نازتو میگیری شیک و سکسی میکنید میاید آتلیه من خودتو زنت راستی بیتا دوست منم هست گفتی نمیخوای کسی زنتو ببینه پس منم قول بهت میدم برنامه آتی هیچ مردی نیست که زنتو دید بزنه غیرتی شی فهمی ی آب دهنمو قورت دادم و به زور گفتم قول میدی کاری نکنی عصبانی شم کیرمو محکم تر فشار داد و جواب داد آره قوووول حالا که اوکی شدی میتونی بمونی اینجا نگاه کنی می تونی بری بعدا بیای آتلیه چون من الان نمیذارم تو دست بهم بزنی ولی کسم میخاره باید یه کاریش بکنم آریا پاشو بشین کف زمین میخوام بشینم رو دهنت منم که میترسیدم دوباره سرو کله بیتا پیدا بشه و میدونستم قراره اتفاقای خوبی بیافنته رفتم بالا پیش بیتا شبنم 20 دقیقه بعدش اومد بالا ولی آریا همراهش نبود بیتا گفت بیتا شبنم دوست پسرت کو _بهش گفتم بره داشت می رفت رو مخم نحملشو نداشتم _بیتا وا من اصلن ندیدمش _همون بهتر ندیدیش مهم نیست دوست پسرم نیست پس چیته فاک بادی دوست جنسی حرف گوشکن _شوخی میکنی یعنی مثل برده ات _شبنم برده که نه یایا یه پسره 23 24 ساله حشریه دوست داره منم لذت ببرم منم باهاش دوستم با هم حال میکنیم کارایی که ما باهم میکنیم سخت بشه با پسر دیگه بکنم بقیه خوششون نمیاد _بیتا چی کارا مثلا چرا فکر میکنی فقط خودت خاصی منو سهیلم خیلی کارا کردیم که نمیشه گفت _شبنم ازم راجع به آریا پرسیدی من جواب دادم همین وگرنه من خوب می شناسم شما دوتا جونورو مطمئنم اگه االان بشینید برام از جزئیات زندگیتون بگید همینجا آبم میاد _بیتا تو از کجا مطمئنی _شبنم میدونم دیگه آدمای حشری روی پیشونیشون نوشته شده حدی وجود ندارد واسه همینن سکس باهاشون خیلی حال میده جون حد ندارن ولی شما دوتا از نوع بدون حد با حیائید حیاتون زیادیه _بیتا حیا منو سهیل پس نمی دونی ما چکارا کردیم _شبنم تاحالا کس دیگه ای هم شریک برنامه هاتون کردید _بیتا آرهههههههه بارها 0 _میخواین بازم تجربه کنید _با تو نه روم نمیشه بعدم نمی خوام سهیل و تو لخت باشید سری های قبلی آدمش فرق داشت طرف اصلا لزبین بود مهم نبود براش ولی تو دوست صمیمی هستی و خیلیم شیطونی شوهرمو بدم دستت _منو سهیل که همین ده دقیقه پیش لخت بودیم دیگه تو استخر بیتا اتفاقا چون دوستای نزدیک هستیم میتونیم خیلی کارا بکنیم ولی چون شناخت داریم از هم بهمون بر نمی خوره و می دونیم محترمیم واسه هم ولی اگه کلا از شکل و شمایل من خوشت نمیاد و خوشت نمیاد تو سکس قیافه منو ببینی بحثش جداس _چرا چرتو پرت میگی دختر به این نازی بی خیال شبنم خالا بحثش بی فایده است نه چرا بی فایده من فردا شب یا پس فردا شب تو آتلیه منتظزتونم خوبه من شبنم جان پیشنهادتو دادی مطمئنا ناراحت نشدیم خوشحالم شدیم ولی برای جواب دادن به این پیشنهاد زمان نیازه بذار خبرت کنیم شب منو بیتا تنها بودیم و من دوباره بحث پیشنهاد شبنمو باز کردم بیتا مشتاق نبود میگفت نمی دونم چیکار میخواد بکنه خوشش نمیاد لخت شیم جلو هم و اینکه شبنم مثل سحر نیست که ازش بخوای کاری به کار من نداشته باشه و بگه جشم و اگه برناه ای باشه قظعا با همه همهکاری میکنه منم در جوابش میگفتم که شبنم خیلی دختر دریده ای ه و هر کاری ازش بر میاد و این تحریک کننده است بعدم اون که نمی تونه زوری بیاد به من بده منم باید بخوام که بکنمش دیگه خلاصه با هزار زحمت راضیش کزدم و قرار شد دو شنبه شب بعد وقت کاری و وقتی ساختمون خالی شد بریم آتلیه آتلیه شبنم طبقه 4 ام یه ساختمون اداری تجاری بود که طراحی داخلیش لوکس بود کف سنگ مرغوب و نور پردازی فوق العاده یه بار زیبا و 2شنبه شب شد بیتا موهاشو شنیون کرده بالا بسته و دوتایی تصمیم گرفتیم بیتا فقط یه ست مشکی شرت و سوتین گیپور تنش کنه که ساق توری داشته باشه و بهش با بند وصل شه یا یک جفت دستکش توری مشکی و پاشنه بلند روش مانتو تن کنه و مین جوری بشینه تو ماشین منم به سلیقه بیتا شرت استرج مشکی تن کردم و پیراهن سفید و شلوار مشکی سوار ماشین که بودیم بیتا پاهاشو باز میکردو دستمو میذاشت لای پاش منم با عشق میمالوندم کسش خیس خیس بود تو چشای زنم میدیدم چه شوقی داره این منم حشری تر میکرد رسیدیم پایین چون ساختمون خالی بود و سرایداری هم داشت درب پارکینگ و زد که مستقیم بیام بالا کسی تو لابی نبینه قلبمون محکم میزد رسیدیم در واحد شبنم اومد در و باز کرد چی تنش بود لباس سکسی چرمی این چیزارو از کجا گیر میاورد لباسش ازپایین تا خط کونش بود و از بالا تا چاک سینه هاش سلام کردیم و منو بیتارو بوسید و گفت بفرمایید داخل برید کنار بار بشینید آتلیه نور پردازی شده تاریک فضای عکاسی چی کار میخواست بکنه رفتیم نزدیک بار بشینیم مغزم چیزیو که میدید باور نمیکرد آریا لخت با یه شرت دور میز کنار بار نشسته و یه چشم بند که روی چشاشه شبنم اومد دم گوشم بدون اینکه بیتا بشنوه گفت _گقتم بهت هیچ مردی زنتو نمیبینه اولش عصبانی شدم ازین حرکتش ولی بعد کم کم فکر کردم من که برام مهم نیست آریا لخت شه بیتا که این پسررو ندیده تا حالا اون روزم نیومد تو سونا نمیادم منو ول منه اونو بچسبه اونم که بیتارو نمیبینه پس فعلا مشکلی نیست بیتا هم مانتو شو در آورده بود و با او لباس خواب نشست شبنم ویسکی خور بود جانی واکر بلک لیبل داشت و شروع کردیم 2تا شات خوردیم و سیگار روش کشیدیم شبنم اومد وسط و موزیک دیپ گذاشت و شروع کرد رقصیدن زیر نور کم و تند و تیز زرد و فضای تاریک آتلیه که سنگهای کف نور هالوژنا رو خیلی سکسی بازتاب میکرد به من گفت شات سوم و بریزم و به آریا هم بدم تازه بیتا فهمید این پسره همونه که تو سونا بخار نشسته بود شات سوم رو هم خوردیم و دیگه سرمون داشت گرم میشد شبنم اومد دست بیتا رو گرفت و بلندش کرد شروع کردن با هم رقصیدن کوناشونو تکون می دادند و به هم می مالوندن شبنم تو چشای زیبای بیتا خیره شد و گفت _بیتا میشه امشب راحت باشی بیخیال بی استرس خودتو ول کن تا بهترین شب زندگیتو بسازم بذاری ما هم حال کنیم _آره تا جایی که بشه همراهی می کنم اینو گفت و شبنم لباشو آروم نزدیک لبای بیتا کرد و آروم بوسید دستشو گرفت و نشست کتارش دور میز شات بعدی و ریختیم و گرفتیم بالا شبنم گفت شات 5 ام 6 ام 7 ام رو هم رفتیم بالا صدای موزیک بلند کردیم و میرقصیدیم و حالمون دست خودنمون نبود رقصیدن آریا همونجوری چشم بسته دور میز نشسته بود شبنم و منو بیتا وسط بودیم و تنمونو بهم میمالوندیم که شبنم دست دور گردن بیتا انداخت خیلی سکسی دهانشو باز کرد وشروع به لب گرفتن از هم کردن وای زبوناشونو تو دهن هم میچرخوندن همبنطور که لب میگرفت سر منو گرفت آورد نزدیک و سر بیتارم همینطور و مجبورمون کرد من و بیتا هم از هم لب بگیریم بعد بیتا رو خیلی گستاخانه کنار زد و زبونشو فرو کرد تو دهنمو لبای همدیگرو وحشیانه می خوردیم بیتا خوشش نیومد ولی چیزی گفت دیدیم آریا از صدای لب و لوب و آه کشیدنای ما داره خودشو میماله شبنم دست بیتارو گرفت رفتن نشستن کنار آریا شبنم به بیتا گفت بشین همینجا فقط نگاه کن کیر آریا و از رو شرت گرفت و بلندش کرد نشوندش وسط سالن یه لب اساسی از آریا شرتشو در آورد و کیر آریاو تا حلق کرد تو دهنش منو بیتا هم داشتیم نگاه میکردیم اونقدر واسم ناراحت کننده نبود چون آریا هیج ایده ای نداشت جه خبره مثل این بود که داریم با بیتا فیلم پورن نگاه می کنیم و ازطرفی ساک زدن شبنم به قدری جذاب بود که واقعا به نظر میرسید فبلم پورنه دیگه منو بیتا هم آمپرامون چسبید به سقف و لبامون رفت توی هم گره خورد و دست انداختم لای پاهاشو از رو تور لباسش میمالوندم کسشو دیدم کسش غیر معقول خیسه خیلی بیشتر از همیشه سینشو با کسش همزمان میمالوندم که ناله اش بلند شه آهههههه جووووووووون امشب جه حالی بکنیم کیر کلفت من شبنم خم شد و کون کرد سمتمون گفت دکوری نیستا واسه مالوندن و لیسیدنه حرفش منو بیتا رو حشری کرد رفتبم سمتشو دستو گذاشتیم روی لباس چرمیشو روی کونش میکشیدیم بیتا لباسشو داد بالا تا شرتش دیده شه وای از تو استخر من تو کف این کس و کون بودم یعنی دیگه امشب جلو بیتا اگه بتونم ترتیبشو بدم فوقالعاده میشه بیتا کس شبنم و میمالوند و شبنم کیر آریای چشم بسترو منم دستم لای پاها و سینه های بیتا و شبنم میچرخید شبنم بلند شد من دو زانو روی زمین بودم گفت سهیل شرتمو درار ببینم منم بی توحه به بیتا و عکسالعملش شرتشو درآوردم وای چه کس و کون تیره و سکسی دلم میخواست بخورم ولی شبنم _حالا لخت شو بخواب روی زمین آریا رو بلند کرد و ایستاده نگهش داشت اومد بالای سرم بیتا داشت با دقت نگاه میکرد آروم آروم کسشو نزدیک دهنم میکرد هر بار چند سانت پایین تر و گذاشت دهنم و منم بدون معطلی شروع کردم به لیسیدن واییییییییییییییی دیدی خوردی کسمو سهیل آهههههو جووووووونننننن بخورشش بلیسسسششش نمی دونستم عکسالعمل بیتا جیه واسه همین تا گیج بود ازش خواستم ساک بزنه برام حس خوبی بود بیتا میخورد شبنم روم نشسته بود شبنم بلند شد کیر آریارو تفی کرد و ایستاده آرووم آرووم کرد تو کسش بیتا با این حال که عصبی بود از دست من و شبنم ولی حشری بود دلش خواست و اونم گفت ایستاده بکنمش شبنم و بیتا وسط همدیگرو بعل کرده بودن منو آریا از پشت میگاییدیمشون و اونا هم لب و سینه هم و می خوردن انقدر ضربه ها تکونشون میداد که جای اینکه لبای همو بخورن آرایش همدیگرئ میخوردن دوتایی با هم ناله میکردن و وای چه حسی بود شبنم در گوش بیتا یه چیزایی گفت و بیتا کیرمنو کشید بیرون از کسش شبنمم کیر آریا رو درآورد بیتا آروم رفت سراغ آریا و تو چشای من نگاه میکرد و کونشو قر میداد ناراحت شدم مطمئن بودم می خواد تلافیه لیسیدن کس شبنمو سرم دراره آریا چشم بسته رو با احتیاط خوابوند زمین شروع کرد در طول بدنش با کفشای پاشنه بلندش قدم زدن خم شد یه دست روی کیرش کشید و رفت جلو تر روی سر آریا شرت خودشو کاملا درآورد و نگاهش تو چشای من بود میخواستم جلوشو بگیرم ولی خودمم میخواستم بعدش شبنمو جر بدم چیزی نگفتم آروم روی پاهاش اومد پایین و کسشو 30 سانتی صورا آریا گرفته بود نگاشو از نگاهم بر نمی داشت و شبنم با هیجان خاصی نظاره گر برخورد ما بود به یکباره آه بلدنی کشیید و جای اینکه بشینه روی دهن آریا با فشار تمام روی صورت آریا شاشید تکون میداد خودشو و جیغ میزد و میشاشید بخور شاشمووووووووووووووووووو ببینم بخور تشنه واییییییییییییییییی بشور خودتو با شاشم جووووووووووون آآآآییی وای عالیه تو همین لحظه شبنم و نگاه کردم بی معطلی اومد سمت من زد روی سینم منو انداخت زمین و گفت _تشنت شد آره الان تشنگیتو رفع میکنم با شاشم نشست روی دهنم خودشو ول کرد شروع کردن با فشار شاشیدن روی سر و صورت و گردن من آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآههههههههههههههه دیوووونه شدم عزیزم کس کششششششش تشنه شاشمییی آره بخور ببینم جوننننننننننننننم واییییییی یه لحظه بیتا رو دیدم که شاشش داشت تموم میشد و کسشو نزدیک دهن آریا کرده بود منم نتونستم جلوی خودمو بگیرمو شبنمو در حال شاشیدن گرفتم و خوابوندم زمین و دهنمو گذاشتم لای کس سبزه اش همینوطور تو دهنم میشاشید و وحشیانه و با ولع میلیسیدم سوراخ کس وسوراخ کونشو لیس میزدم و شاششو میخوردم براشو یه انگشتمم تا ته تو کونش فرو کردم شبنمم که دیوونه شده بود با دستاش چوچولشو با سرعت می مالوند تا شاشش تموم شه بعد اینکه تموم شد گفت تمیزش میکنی برام سهبل لای کسم و کونمو تمیز کن عزیزم حشری بیتا اومد کنارم انگار که از حرکت شبنم هم تحریک شده باشه هم حرصی شبنم و گرفتو محکم انداختش زمین خوابید روش و لب میگرفتن روی زمین خیس و می لولیدن تو هم دستاشون لای پاهای هم دیگه بود و حسابی حشری شده بودن شبنم به من گفت سهیل نگاه کن ببین کس زنتو چجوری میخورم بیتارو نشوند لبه میز نشست لای پای بیتا بیتا دستاش روی میز بود و نشسته بود لبه پاهاشو باز کرده بودو منتظر بود شبنم بیافته به جون کسش شبنم شروع کرد به لیسیدن وانگشتو فرو کرده بود تو کس بیتا فوق العاده بود بیتا بلیسسسسسسسسسسسسشششش جندههههههههههههه آبمو بیار جنده 2تا انگشت بکن تو کسم آره با 2انگشت بگا کسمو آآآآآآآ هههههههههههه همین جوری بگاااااااا که داره شاشم میگیره باززززززززز جوووونننننن بگا دو انکشتی اوومد وووواییییییی شااااااااااااشم داره میااااااااااااااااااااااااااااااااااااد با زکن اون دهنتو جندهههه شبنم آره منم همینو میخوام منتظزم توی دهنم بشاشی خوشگله جنده بیتا دوباره شاشید تو دهن باز شبنم که داشت لیس میزد کسشو منم که نتونستم کنار وایسم سریع نشستم کنار شبنمو شروع کردم از شبنم لب گرفتن و مالوندن کس کوون شبنم تا بیتا رو صورت جفتمون بشاشه و من زبونمو تو دهن پر از شاش شبنم می چرخوندم بیتا که دیگه هیچیزی جلو دارش نبود اومد پیشمو داگی نشست روی زمین و گفت بکن کسمو محکم بکن شروع کردم به کردن بیتا مسلط روی بیتا بودمو داشتم محکم کسشو میکردم به نحوی که پاهامو دو طرف پاهاش گذاشته بودم و از بالا و پشت سر به کس و کونش مسلط بودم شبنم و آریا که هنوز چشاش بسته بود اومدن جلو بیتا خوابیدن رو زمین طوری که کیر آریا جلوی صورت بیتا بود شبنم داشت از قصد جلوی بیتا کیر اریارو توی دهنش میکرد و ساک و میزد تا بیتا بی حیا تر شه بیتا هم که حسابی از خود بی خود شده بود بدش نمی اومد با آریا مشغول شه اما می دونست من نمی پذیرم بعد دقائقی بیتا در گوش شبنم چیزی گفت و شبنم بلند شد و آریا رو برد یه گوشه نشوند و برگشت خوابید زیر بیتا در حالی که من داشتم داگی می کردمش بیتا و شبنم 69 بودن چند دقیقه همین طوری محکم می کیدمش که بیتا آهههو یه شبنم دارم باز ارضا میشششم سهیل محکم بگا زن جندتو آرومش نکن که داره آبم میاد محکمممممم شبنم جوووووون بیتا توام بیشت ر بلیس منم ارضا شم دوباره جوووووووون آه وای تو کسم چه خبره وای سهیل تو هم بعد ما بیا چند ثانیه بعد دیدم صدای ناله جفتشون با صدای لیسیدن همراه شده بود و محکم تر میلیسیدن و می مکیدن و محکم تر ناله می کردن و بیتا شروع کرد به لرزیدن و بلا فاصله شبنم زیر بیتا حسابی تکون خورد و کله بیتا رو با تمام زورش فشار میداد به لای پاهاش و به خودش میلولید شبنم قربونت برم که امشب و ساختی مرسی که سکس رویایی درست کردی قربون کس و کونت برم بیتا سهیل منم میخوام ارضا شی چجوری بیاریم آبتو نفسم فهمیدم خیلی راضیه و همهچیو کنار زده با وقاحت بهش گفتم چجوری دوست دارم ارضا شم بیتا هم بدون اینکه بحث کنه عمل کرد شبنم رقت کنار آریا که روی صنلی همچنان با چشم بندش نشسته بود شبنم ایستاده به حالت رکوع کیر آریا رو گذاشت تو دهنش و کس و کونشو می چرخوند بیتا طبق خواسته من کنار کون و کس شبنم دو زانو نشست و شروع به ساک زدن و جلق زدن کرد برام شبنم هر از چندگاهی کیر آریارو از دهنش در می آورد و بر میگشت با بیتا کیر منو 2تایی می خوردن تو یه صحنه شبنم رفتم پشتم و وقتی بیتا ساک میزد از پشت کونمو می لیسید که انقدر خیلی بیش از تصورم لذت بخش بود تا دیدم دارم می ترکم شبنم دوباره پ شتشو به من کردو منم دهن بیتا رو گرفتم سمت کون شبنم و آبمو رها کردم شروع کردم به پاشیدن آبم روی سوراخ کون و کس شبنم شبنمم همینجور واسه آریا ساک میزدو و قربون صدقه آبم میرفت و وقی آبم تموم شد بیتا با احساس و مهربون خیلی آروم با زبونش آبمو از لای کون شبنم لیسید و خورد شبنم نشست رو کیر آریا و جوری تو 2 دقیقه بالا پایین شد که آریا هم تو کس شبنم ارضا شد آریا رو ول کرد و اومد کنار منو بیتا که ولو شده بودیم روی زمین گفت سهیل منم می خواستم روم بشاشی _شبنم الان دیگه تحریم نمیشم جون دارم این کار بهم الان لذت نمیده _پس ادامه داره رفتیم تو حموم آتلیه اش سریع دوش گرفتتیم وهمون جوری خیس لباس تن کردیمو برگشتیم خونه مستیمون پریده بود و رومون نمی شد زیاد راجع بهش حرف بزنیم تا اینکه بیتا گفت سهیل به من خوش گذشت _به منم همین طور _شبنم هیج خط قرمزی نداره ولی من دارم یه جاهایی ناراحت شدم _کجا _اینکه واسه شبنم خوردی و اینکه شبنم شاشید روت این دوتا ناراحتم کرد ولی چون حس تازگی داشت تحمل کردم چیزی نگفتم و خودمو رها کردم دیگه نمیخوام این اتفاق بیافته سهیل نذار از دستمئون در بره تو مشکلی نداشتی چرا منم از حضور آریا حس خوبی نداشتم ولی جون کاری با تو نکرد و چشاش بسته بود منم خودمو کنترل کردم وگرنه ممکن نبود کنار بیام _پس دیگه انقدر پیش نریم اوکی _لوکی از طرفی حرفاش حرفای دلم بود و عذاب وجدان داشتم از طرفی دیگه نمی تونستم انکار کنم که شبه فوق العاده ای بود هنوز شبنم تو فکرم بود با اینکه انگشت کوچیکه بیتا هم نبود نه بدنش نه صورت نصقه بیتا هم نبود ولی روحیه دریده اش انقدر افکار منو قلقلک میداد که قبل خواب توی حمام دیدم دارم به شبنم فکر میکنم و کیرمو می مالونم فکر کردن به اینکه خودش همه کار میکرد و نیاز نبود ازش بخوای تو ذهنش ده ها فکر شوم بود که توی اون مدت نصفشم نتونست عملی کنه و این خیلی فرق داره فکر کردن به اینکه بی مقدمه بیتا رو مجاب کرد روی آریا بشاشه فکر کردن به کونش که 1000 بار قبلا داده بوده و میشه راحت از کون کردش فکر کردن به مایو اون روزش تو استخر و به اینا فکر کردم و جلق زدم شبنم و کاراش ذهنمو مشغول کرده بود می دونستم دنیای سکی و فانتزی شبنم خیلی بزرگه و میخواستم برم توش اما می دونستم با بیتا نمیشه ادامه دارد نوشته

Date: March 16, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *