به كدامين گناه

0 views
0%

سلام من آلاله م ٣٣ سالمه اين يكي ازچند تا خاطره سكسي محدود زندگيمه مه كه مال ٢١ سالگيمه امشب تو يكي از داستانهاي شهواني يه چيزي خوندم كه ياد اون شب افتادم گفتم بد نيست براتون بنويسم يكم از خودم بگم هجده سالگي دوست پسر فابريك داشتم تا ٢٠ سالگي اولين بار با اون سكس رو شناختم دوسالي كه باهاش دوست بودم چون هر دومون موقعيت داشتيم هفته اي دو سه بار سكس ميكرديم اولها لاپايي بود بعد از كون منو ميكرد تا بلاخره راضيم كرد پرده مو زد و از كس هم دادم رابطه سر مسائلي كه مهم نيست بگم بهم خورد يه كم طول كشيد دل كندن از ادمي كه اولين خاطره هامو باهاش داشتم چند وقتي گذشت خب خودتون ميدونين كسي كه كس داده بعدش به دوست پسراي ديگه ش هم ميده ٢١ سالم بود كمي از نظر فكري بچه بودم ولي بشدت سكسي و هات بودم اين خاطره مال پسريه به اسم نادر كه تو رستوران ازش شماره گرفتم و اولين سكسم باهاش تو ماشينش بود نادر ٢٩ سالش بود وقتي دوست شديم تو حرفامون بهش گفته بودم دختر نيستم و اون بيشتر مشتاق شد باهام باشه اونم تو اولين فرصت يه جاي سوت و كور تو ماشين صندليو داد عقب و يه ورم كرد و گذاشت تو كسم سكس اولمون خيلي هيجان انگيز بودو باعث شد زود بهش علاقمند بشم و هر تايمي كه ميخواست جور ميكردم و بهش ميدادم انصافا ادم هات و خوش سكسي بود تنها ايرادش اين بود نميزاشت ارضا بشم و باهام ور نميرفت ولي بد ميكرد منو بعدش هميشه تا يه ساعت كسم ميسوخت اما ماجرا بازم اين نيست حقيقتش اين نادر يه دوستي داشت به اسم ماني كه چند باري باهاش رفته بوديم بيرون واسه دور زدن ماني خيلي واضح با من لاس ميزد و نادر هم ظاهرا يا نميفهميد يا به رو خودش نمياورد چند باري هم ماني پته هاي نادر رو ميريخت رو اب و از شيطوني هاشو و دوست دختراش ميگفت كه حتي موفق شده بود با اين كاراش بينمون دعوا بندازه نادر ظاهرا حساس نبود فقط ميگفت شر و ور هاي اينو باور نكن به من حسوديش ميشه البته دوستاي صميمي بودن و زياد كل داشتن و انگار عادي بود واسشون تا يه بار كه من و نادر سر يه موضوع ديگه دعوامون شده بود و قهر بوديم ماني چند باري در نقش احوال پرسي بهم زنگ زد و بعد كلي صغري كبري ايجاد زمينه بهم گفت نادر با دختر خاله ش دوسته و قصد ازدواج با اون داره و تورو فقط واسه كردن ميخواد و بيا با من باش كه عاشقتم و اون قدرتو نميدونه و لياقتتو نداره و ازاين كس شعرا منم اون موقع بچه بودم و احساساتي چندين بار بهم زنگ زد نميفهميدم چرا بايد اون اين لطف رو در حقم بكنه خلاصه عادت حرف زدن با ماني و حس انتقام از نادركار دستم داد و يه روز خودمو تو تخت ماني ديدم كه پاهام هواست و ك يرش داره تو كسم جولان ميده البته انصافا خيلي خوب و بهتر و با احساس بيشتري منو ميكرد و حسابي ارضام ميكرد ولي بازم اين ته ماجرا نيست با نادر بهم زده بودم و ديگه با هم حرف نميزديم و بهش فكر نميكردم حتي ماني هم حرفشو نميزد و ميگفت رابطه مون بخاطر تو كم شده يه ماهي گذشت ماني خيلي بهم توجه ميكرد و حتي صحبت ازدواج ميكرد كم كم باورم شد كه ماني عاشقمه اخر يه هفته گفت بريم سر باغ يكي از دوستام و اونم با دوست دخترش مياد و دو سه تا دوست ديگه با دوست دختراشون و شب اونجا ميمونيم ما راه افتاديم رفتيم حدود ساعت ٦بود كه رسيديم هنوز كسي نبود ماني گفت كليد دارم و ما اول همه رسيديم ماني گفت تا كسي نيومده بريم يه كم بهم انرژي بده خلاصه داشتم تو حالت سگي بهش كس ميدادم و صورتم به سمت در اتاقي بود كه توش بوديم من تو اوج لذت كسم از پشت تو هوا داشتم ناله ميكردم كه بكن محكمتر بكن ماني سينه ها مو از زير شكمم گرفته بود و داشت تلنبه ميزد يهو همينجور كه ميگفتم بكن بكن در واشد من از ترس يهو پريدم فكر كردم كميته اي چيزيه اما همونجور با بدن لخت نادر رو جلوم ديدم داشتم سكته ميكردم زبونم بند اومده بود نادر گفت چيه جنده زبونت بند اومد برگشتم به ماني نگاه كردم ديدم خيلي خونسرد داره نگام ميكنه تو چند ثانيه فهميدم چي شد اما حيف خيلي دير بود خواستم با جيغ و دادو فحش به دوتاشون در برم اما نشد ماني ماني كه عاشقم بود پاشد دو سه تا خوابوند زير گوشم دستمو كشيد دوباره هلم داد رو تخت گفت كجا شيش پولي اين حرفش يادم نميره نادر هم با خونسردي لباساشو در اورد و اومد جلوم واستاد كيرشو گرفت جلو دهنم گفت بخور ماني محكم لگدم زد از پشت و گفت كونتو بده هوا ديگه ميدونستم چي ميشه و ميدونستم كاري از دستم بر نمياد ماني از پشت كرد تو كسم نادر از جلو گذاشت دهنم دوتاييشون مثل سگ افتادن بجونم چند بار پوزيشن عوض كردن تو كسم كردن تو كونم گذاشتن اخرشم هم يكي كرد تو كون م اون يكي مجبورم كرد بشينم رو كيرش خلاصه بدجور جرم دادن دوتايي من با هردوشون سكس داشتم و ميدونستم اخرش يه ربعه ابشون بياد اما اونروز راحت يه ساعت ونيم منو ميكردن از درد و خستگي و بيچاره گي من فقط بيصدا گريه ميكردم و اونا هم همش جنده جنده ميكردن ابشون كه اومد بزور ريختن تو دهنم و ولم كردن فقط گفتن لباساتو بپوش برو تا چند روز زير دلم درد داشتم و شوكه بودم اين جريان مال ١٢ ساله پيشه بعدها فهميدم سر اينكه من به نادر خيانت ميكنم يا نه و اينكه ماني ميتونه مخم رو بزنه يا نه شرط بسته بودن چراشو نفهميدم مگه من كي بودم يا مگه نادر ميخواست منو بگیره خب هر كي جاي من بود شايد اگر ميفهميد دوست پسرش دختر خاله شو ميخواد ولش ميكرد بعد اين جريان تا چند ماه با كسي دوست نشدم بعدش با يكي ديگه دوست شدم اونم چند وقت منو كرد و بعدش به بهونه اينكه دختر نبودي ولم كرد تا سه سال بعدش كه با شوهرم اشنا شدم عاشق هم شديم و ازدواج كردم البته قبل ازدواج باهاش سكس داشتم اما شكر خدا اين بخير گذشت الان رابطه سكسي م با شوهرم عاليه و اونم خيلي سكس منو دوست داره يه دختر و پسر دوقلو دارم كه عاشقشونم نميدونم داستانم سكسي بود يا نه يا خوندنش لذت بخش بود يا نه براي من فقط يه خاطره از يه زمان از زندگيمه كه فرق بين كشش جنسی و عشقو نميدونستم و فكر ميكردم براي اينكه كسي رو راضي نگه داري بايد بهش بدي البته نامردي اون دوتا و كاري كه باهام كردنو فراموش نميكنم اميدوارم سرتونو درد نياورده باشم دوست دارم بدون قضاوت كردن من نظر بدين ممنون آلاله نوشته

Date: September 6, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *