سلام اسمم سوسنه این خاطره مربوط به 3سال پیشه منه اون موقع تازه پیش دانشگاهی و تموم کرده بودم مشتری یکی از بوتیکهای معروف شهرمون بودم از مانتو تاپ شلوار جین و هر وقت ا از طرف بوتیک برا دیدن اجناس جدید میومد با کله میرفتم اونجا صاحب بوتیک یک پسر از خونواده های معروف شهر بود که هر از گاهی خودش میومد تو بوتیک و بیشتر موقعا دست فروشنده بود هر وقت میومد میفهمیدم که سروش صاحب بوتیک خودش اومده من ازش خوشم میومد و از طرز رفتار اون میفهمیدم که اونم از من بدش نمیاد همیشه با دوستم تینا میرفتیم اونجا ولی اون همیشه علی رغم نگاهایی که به من داشت با تینا خیلی گرم میگرفت چون من از سروش خوشم اومده بود به تینا چیزی نگفته بودم و خیلی از این برخورد اون با تینا ناراحت میشدم با دوست پسرم که 5 سال از خودم بزرگتر بود بهم زده بودم اصلا نمیخوام روزی در مورد اون و ماجراهایی که با اون داشتم به یکی از دوستام بگم چون واقعا عصبی میشم اون اولین پسری بود که باهاش رابطه برقرار کردم سال دوم دبیرستان عاشق شده بودمو اونو میپرستیدم ولی بعد از 3سال البته رابطمون تو این مدت یکسره نبوده هزاران بار هی دو سه ماه بودیم هی بهم میخورد و دوباره بعد از چند ماه با هم بودیم و دوباره همونجور بهم میخورد وقتی رفتارای مذخرف و سردشو میدیدم که اصلا براش اهمیت ندارم و فقط برای سوءاستفاده مالی و سکس و منو میخواست دیگه برای آخرین بار بهمش زدم توی این جریان خیلی ضربه خوردم تصمیم داشتم با کسی دیگه نباشم چون دیگه حالم از همه پسرای نامرد به هم میخورد ولی یه روز تصمیم گرفتم که منم همینجور بیخیال بشم با پسرا دوست شم وبهم بزنم اولین پسر همین سروش بود خلاصه یه روز که رفتیم با تینا بوتیک سروش خیلی با هام گرم گرفت و نخ میداد و کارت ویزیت طرح جدید بوتیک و بهم داد و گفت حتما شب باهاش تماس بگیرم منم از خدا خواستم تینا هیچ توجهی به سروش نداشت و فقط سر این کار سروش با شوخی و خنده متلک میگفت و دوتایی میخندیدیم اولش میخواستم همون شب بهش ز نزنم چون شبش تولد یکی از دوستام بودم و دیگه تا دیر وقت پارتی بودم ساعتای 3 نیمه شب بود که دیگه خونه بودم و مشروب خورده بودمو سرم گرم بود و خوابم هم نمیومد گفتم اس میزنم به سروش شاید خوابه باشه ولی از بیکاری بهتره وقتی اس دادمو خودمو معرفی کردم دیدم سروش سریع ج داد تعجب کردم و خوشحال شدم که بیدار بود کلی تحویل گرفت و اینا تا صبح ساعت 7 اس میدادیمو حتی یکی دو ساعتی ساعتی هم حرف زدیم و از همه چی که به ذهنمون میومد میگفتیم خلاصه مخ منو حسابی زد و قرار شد فردا شبش بریم بیرون من شب خیلی تمیز و مرتب خودمو برای قرار با سروش که خیلی از دخترا خوششون میومد و آرزو داشتن که مثل من باهاش باشن آماده کردم شب ساعتای 9 بود اومد دنبالم و من به مامانم گفتم که با تینا اینا و خونوادش شب میخوایم بریم پارک و دیر وقت میام خلاصه سروش اومد دنبالم و از اونجایی که من نمیخواستم تو شهر جایی آشنا و کسی نبینم گفتم همینجوری دور بزنیم سروش شام گرفت و تو ماشین خوردیم یکی دو ساعتی همینطور دور میزدیم که داشتیم در مورد موسیقی حرف میزدیم من اسم چند تا موزیک متال و خوانندشونو گفتم که این آهنگا رو ندارم و اون گفت روی توی خونش داره و بریم رو بهت میدم و منم قبول کردم که لآقل از دور زدن الکی بهتره وقتی جلوی خونش رسیدیم از در ریموتی ماشینو توی حیاط خونه ویلایی مجردیش زد و منو به طرف داخل خونه دعوت کرد وارد اتاقش شدیم و من روی مبلش نشستم و اون شروع به گشتن از بین یه عالمه شد که اون موزیکها رو بهم بده و بعد بدون حرف منو از روی مبل بلند کرد و خودش نشست و منو روی پاش گذاشت و من فهمیدم که دیگه شروع کرد به دست کشیدن بین موهای منو از اونجایی که من به قول همه چهره ناز وجذابی دارم از چهرم تعریف کرد حرفایی که یه دختر 18 19 ساله ذوق میکنه چشای منو آروم بست و شروع کرد به خوردن لبام بعد از چند دقیقه منو بغل کرد و روی تختش گذاشت و همونطور که لب میگرفتیم و لباس تنم بود دستشو برد به طرف سینه هام و شروع کرد به مالیدنشون وای من عاشق اینکارم بعد کم کم لباسامو خیلی آروم و رمانتیک در اورد عاشق اینجور سکسم ملایم و همه چی آروم به ترتیب پیش بره لباسای خودشو هم در اورد و دو تایی لخت تو بغل هم بودیم و حال میکردیم وقتی کیر شق شدشو دیدم ترسیدم گفتم وای نکنه بخوای اینو تو کونم بذاری پسر عرب خندید و گفت اگه نخوای نمیذارم کیرش خیلی بزرگ و دراز بود بعد از کلی حشری کردن من گفت بیا حالت 69 شیم وقتی داشت کسمو لیس میزد من شدت حال نتونستم کیرشو درست براش بخورم بعد حالتو عوض کردیم اون پاهامو باز کرد و شروع کرد به خوردن کسم وقتی زبونشو روی چوچولم میکشید من قلقلکم میومد و گفتم حالا من کیر گنده تو رو بخورم و حسابی براش ساک زدم کیرشو روی کسم میکشید و من از شدت حال حسابی کسم خیس شده بود با دست کسمو مالید و منو خیلی درست حسابی ارضا کرد و بنم شل شل شد هی لب میگرفتیم دوباره وسینه هامو خیلی حرفه ای مک میزدو میمالید و بعدش گفت لاپایی بذارم گفتم آره و بعد از چند دقیقه که کیرش بین پاهام بود و خودش روم بود ارضا شدو آبشو روی شکمم ریخت و قربون صدقم رفت و با دستمال پاکشون کرد تو بغلم گرفتو باز بوسم کرد ساعت حدود 12 شده بود گفت سوسن میشه امشب نری پیشم بخوابی منم گفتم نمیدونم بشه یا نه به مامانم ز زدمو گفتم که شب میرم خونه تینا این منتظرم نباشه و اولش غرغر کرد و بعد راضی شد سروش رفت آبمیوه خنکی اورد که بعد از اون سکس با حال واقعا چسبید و تا صبح 2بار دیگه هم همینجور سکس رمانتیک داشتیم 2روز بعد از اون شب نشستم فکرامو کردم و هر چند از سروش خوشم میومد و اونم از من خیلی خوشش اومده بود ولی دیگه نخواستم رابطمونو ادامه بدم اونم ازم دلیل خواست و من گفتم نمیشه با هم باشیم و خیلی راحت از هم جدا شدیم و منم دیگه هیچ وقت از بوتیک شیکش خرید نکردم و خطمم هم عوض کردم که حتی اس از طرف بوتیکش نبینم این خاطره ی یکی از لذت بخشترین سکسام بود الان دانشجو هستم و خیلی ماجراهای دیگه دارم وقت کنن مینویسم براتون نوشته
0 views
Date: July 24, 2018