در آسانسور که باز شد بوی عود پیچید تو بینی ام بازم بوی عود اینقدر بهش حساس شده بودم که شاید اگر دقت میکردم از تو پارکینگم بوشو حس میکردم شاید خنده دار باشه ولی من بدجور به این بو حس شهوت دارم کلیدمو پرت کردم تو کیف بزرگ توی دستم و ترجیح دادم زنگ بزنم تا خودش درو باز کنه زنگ اول زنگ دوم زنگ سوم _مگه خودت کلید نداری ضد حال اول حرکات تکراری و رفتارای تکراری خسته کننده ترین چیزا تو دنیان من دلم تغییر میخواست کلیدمو برداشتم و در و باز کردم سعی کردم با تمام حرصی که داشتم لبخند بزنم و حداقل از همین اول گند نزنم تو شبمون سلام کی اومدی _من که نیستمم زنگ میزنی آقا جنه درو برات باز کنه _حالا که بودی می مردی باز کنی اینو گفتم و رفت سمت اتاق خواب نشد نتونستم حداقل چند دقیقه جلو خودمو بگیرم نیم ساعتی میشد با همون لباسا نشسته بودم رو تخت اومد جلو در اتاق و گفت تو که میدونی نمیام نازتو بکشم پس پاشو مثل آدم لباستو عوض کن بیا یه قهوه درست کن برام هوس قهوه هاتو کردم یه چشمک زد و رفت میدونستم این یعنی منت کشی لبخند اومد رو لبم و انگیزم برای ساخت یه شب خوب برگشت بهترین و البته سکسی ترین لباسی که داشتم یه پیراهن چرم کوتاه با کلی سوراخ و بند و به رنگ مشکی بود پوشیدمو آرایشمو تجدید کردم رفتم تو آشپزخونه تا براش قهوه درست کنم همیشه هرجور که درست میکردم میگفت قهوه هات عالیه ولی میخواستم این دفعه با عشق درست کنم تا بهترین قهوه عمرشو بخوره مثل همیشه سرش تو گوشیش بود و هنوز منو ندیده بود هرچی سعی کردم با سر و صدا توجهشو جلب کنم نشد قهوه که آماده شد بردم گذاشتم رو میز و نشستم رو به روش پام رو انداختم رو پام سرش و آورد بالا زیر چشمی نگام کرد اخم کرد و گفت این دیگه چیه پوشیدی ضد حال دوم میخواستم از عصبانیت منفجر شم چندتا نفس عمیق کشیدم و لباسام و درآوردم و لخت نشستم جلوش میدونستم الان قراره ضدحال سوم رو بزنه و بگه پاشو برو یه چیز بپوش سرما نخوری پیش دستی کردم و تا نگاهش بهم افتاد گفتم میخوام سرما بخورم سعی کرد جلو خندشو بگیره ولی لبخند رو لبش قهوه هامونو که خوردیم گفتم ویسکی بیارم _نه نمیخوام مست کنم _کم بخور _نه دلم میخواست بخوره تا مهربون تر شه تا با احساس تر بوسم کنه تا بیشتر تو بغلش فشارم بده بلاخره گوشیشو گذاشت کنارو خیره شد تو چشمام مثل آدمای مسخ شده بلند شدم و رفتم طرفش منو نشوند رو پاهاش شروع کرد لب گرفتن از همیشه با احساس تر دستاش همه جای بدنمو لمس میکرد بغلم میکرد و گردنمو بوسه بارون میکرد باورم نمیشد این همه احساس و نمیتونستم باور کنم حتی وقتی مست بود اینقدر دوست داشتنی نبود نمیدونم داشت باهام چیکار میکرد ولی داشتم دیونش میشدم سینه هامو میلیسد و میبوسید گردنشو گاز میگرفتم و میبوسیدم منو خوابوند رو کاناپه و از سینه هام شروع کرد لیسیدن و روی شکمم و دور نافم و کم کم رسید به کسم باورم نمیشد کاری که آرزوی من بود ولی هیچوقت انجام نمیداد لباشو گذاشت رو چوچولمو یه میک عمیق زد که یه آه بلند کشیدم لباشو میکشید رو کسمو و زبونش میکرد توش با چوچولم بازی میکرد و انشگشتشو میکرد تو کسم نمیدونم چقدر طول کشید برای من انگار صدسال لذت بود آبمو آورد و اومد خوابید روم شروع کرد لب گرفتن و آروم آروم کیرشو فرو کرد تو کسم مقایسه این رفتاراش با سکس های دفعه پیشمون امکان پذیر نبود مهربونی تو چشماش موج میزد هرکاری که من دوست داشتم میکرد و میذاشت کامل لذت ببرم وقتی ۳بار آبم اومد و کاملا بی جون شدم رضایت داد و آبش اومد بوسم کرد نوازشم کرد هرکاری که بهم آرامش میداد و میکرد بلند شد لباساش و پوشید ۲تا آبمیوه از یخچال اورد گذاشت رو میز گفت بخور حالت بیاد سر جاش ولی من نمیخواستم حالم بیاد سر جاش میخواستم تو همون حال و هوا بمونم تو حس خوب خودم بود که کیف پولشو برداشت و رفت سمت در بعد از اون همه حس خوب پتک آخر زد و رفت _بلاخره کارام درست شد بلیطمو برای فردا صبح گرفتم اگه دوباره اومدم ایران حتما میام پیشت صدای در آخرین چیزی بود که شنیدم نوشته
0 views
Date: May 9, 2019