بی تالک

0 views
0%

سلام دیدم داستان زیاده گفتم منم بنویسم از خاطراتم بنظر باحال میاد که نوشته بشه اگه فکر میکنین دروغ نخونین چون دلیلی نداره اسمم حمید هست الان ۲۵سالمه قدم ۱۹۰ وزنم ۹۰ تقریبا سبزه قیافمم خوبه این داستان واسه ۳سال پیشه که بی تالک و لاین بازارش داغ بود داشتم تو بی تالک دور میزدم به همه دخترا درخواست میدادم که یکی خورد به تورم درخواست دادم یک ساعت بعدش قبول کرد رفتم پی وی اسمش پرسیدم مشخصات چون عکس خودش نبود گفت ۲۵ سالمه اینجا دانشجوام از این حرفا خیلی استیکر خنده چشمک میفرستاد شمارم دادم بهش گفتم دنبال ی دوست دختر پایم اگه اکی بود بزنگ شد سر عصر باشگاه بودم هر چند دقیقه یبار گوشیمو چک میکردم که دیدم یکی زنگ زده زنگ زدم بهش همونی بود که شماره داده بودم خیلی گفتیم خندیدیم ولی مست بود حرفاش اینو میگفت گفتم قرار بزار ببینمت اگه پایه مشروبی منم هستم که گفت امروز نمیشه گیر دادم که عکس بفرست ببینمت که اول زیر بار نمیرفت ولی راضیش کردم شب خونه بودم که عکس فرستاد عکس و باز کردم دیدم ی دختر موها بلوند تقریبا هیکل توپر رو فرم با ی فیس با حال ی دامن مشکی با تاپ اولش باور نکردم عکس خودش باشه چون خیلی خوب بود ولی ادامه دادم به امید اینکه همین باشه تا نزدیکای صبح پی ام بازی کردیم که قرار گذاشت فردا بیا با هم مشروب بخوریم اگه اکی شد منم گفتم باشه من خودم خونه مجردی داشتم ولی گفت مامانم اینا میرن فردا شهرستان تو بیا من گفتم باشه خبر از خودت فردا پا شدم رفتم دانشگاه چند باری زنگ زدم جواب نداد ساعت ۲ظهر بود امدم خونه بازم زنگ زدم جواب نداد دیگه نا امید شده بودم گفتم سر کاری بود که ساعت ۳نیم زنگ زد جواب دادم گفتم کجا بودی زد زیر خنده و شوخی که خواب بودم ۴نیم اینجا باش ادرس میفرستم دقیق سر ساعت رسیدم به ادرس جلوی ی مجتمع مسکونی بزرگ رفتم داخل زنگ زدم ادرس بلوک و واحد رو داد نمیدونم چرا ولی یخورده استرس داشتم دفعه اولم نبود اینجور موقعیتی ولی هیچ وقت اینقد زود اینجور قراری ممکن نشده بود برام با ی ترس خاصی رفتم تا پشت در واحدشون امدم زنگ رو بزنم که در رو باز کرد همونی بود که توی عکس فرستاده بود ی دختر با قد تقریبا ۱۷۰ هیکل توپر ی تاپ و شلوارک پاش بود تعارف کرد بیا تو رفتم تو خونه نشستم امد رو ب روم نشست گفت خب از خودت بگو از این حرفا من یخورده حرف زدم باهاش ولی کلا حواسم دور بر خونه بود اخه ب خونه مجردی میخورد تا خونه خانوادگی هیچی دیگه گفت بشینیم مشروب بزنیم نشستیم رو زمین همه چی رو آماده کرده بود رفت شیشه مشروب از تو یخچال اورد شروع کردیم کلا زیاد میخندید فیسش باحال بود تیکه کلامش هم جوجه بود کلی خندیدیم ی چند تا پیک که خوردیم سر صحب باز شد گفت بیشتر وقتا تنهام مامانم میره شهرستان پیش خواهرم از این حرفا کم کم داشتیم مست مست میشدیم منم هنوز ترس ول کنم نبود نمیدونم چرا ولی فکر میکردم نکنه خفت گیری چیزی باشه اخه خونش یجوری بود موقعی هم وارد شدیم در رو قفل کرد ولی دل و زدیم ب دریا منتظر اشاره بودم که گفت گرمم شده تو گرمت نیس گفتم چرا گفت اشکال نداره من تاپم در بیارم گفتم در بیار شاید خنک شی که باز زد زیر خنده تاپش رو که در آورد دیگه داشتم راست میکردم سینه هاش تحت فشار بودن تو سوتین ۷۵ سایزش بود هیچی دیگه ما چشممون خشک شده بود روشون پوست سفید با این سینه ها داشت بد میرفت رو مخم دیگه نتونستم طاقت بیارم دستش گرفتم گفتم بیا بغل من بشین امد دقیقا جلو نشست پشتش بهم بود چسبید بهم دستم انداختم دور کمرش خیلی نرم بود پوستش یکی دوتا بوس از گردنش کردم هیچی نگفت ریز میخندید گفتم چته گفت جوجه ایی منم زدم زیر خنده گفتم حالا معلوم میشه جوجه کیه دوتا پیک دیگه زدیم واقعا دیگه مست مست بودیم که چرخید طرفم لب و چسبوند جوری لبام میخورد که وقتی ازم جدا شد زد زیر خند گفت دهنت کلا رژی شده بلندش کردم گذاشتمش رو مبل اول سوتین رو باز کردم ی جفت سینه خشگل درشت رو ب روم شروع کردم ب خوردن سیر نمیشدم ازشون ادامه میدادم کم کم صدا نفس نفس زدناش بلند شد امدم از روش کنار شلوارک پاش بود درش اوردم زیرش ی شرت قرمز پوشده بود کسش بد چجور تو چشم میزد شرتش رو هم در آوردم ی کس تپل سفید بدون مو گفتم کلک آماده بودیا ی نگاه شیطونی کرد سرم اورد سمتش دوس نداشتم واسش بخورم اما اصرار کرد دیگه کم کم صداش در امد پاهاش محکم فشار میداد دور سرم با دستشم موهام چنگ میزد داشت ارضا میشد که زدم کنار گفت لباستو در بیار لباسامو در آوردم پاشد از مبل من نشستم جاش رو دوتا زانوش نشست کیرم گرفت بدون معطلی گذاشت دهنش کیرم ی ۱۷سانتی هست خیلی حرفه ایی میخورد هر چند لحظه تا ته میکردش تو دهنش کل اب دهنش روش خالی میکرد مشروب که خورده بودم باعث شد ابم نیاد والا اینجوری واسم ساک میزد حتما ابم میومد وقتش بود شروع کنم پاشدم خوابوندمش رو زمین طاق باز خوابید انگشتم کردم تو کسش داغ داغ بود لیز معطل نکردم پاهاش باز کردم یخورده دادم بالا گذاشتم دم کسش هنوز نکرده بودم تو که اه نالش بلند شد گفتم چیه گفت فقط بکن منم نامردی نکردم گذاشتم تا دسته تو کسش خیلی داغ بود شروع کردم طلمبه زدن پاهاش دور کمرم بود خیلی ناله میکرد پلکاش شل شده بود چشاش خمار ی چند دقیقه ایی تو این حالت بودیم گفتم پاشو برو رو مبل پشتت بهم باشه پاشد رفت رو مبل قنبل کرد طرفم چه نمایی داشت از پشت رفتم پشتش وایسادم گذاشتم تو کسش شروع کردم تلمبه زدن تمام بدنم خیس شده بود خیلی داغ شده بودم اونم انقد ناله میکرد که زدم بهش گفتم آروم باش صدات میره بیرون اخه رو ب رو واحدشون ی واحد دیگه هم بود یخورده صداش اورد پایین تر همینجور میکردم اروم با انگشت سوراخ کونش میمالیدم همین که انگشت کردم تو رفت کنار چرخید گفت نه از پشت نمیدم منم گفتم چی میشه اروم میزارم کونش خیلی درشت سفید بود بد چشمی میکرد هر کار کردم گفت ن نمیشه هر کار بگی میکنم ولی عقب نمیدم بیخیالش شدم گفتم واسم بخور تا بیاد وایسادم نشست جلو شروع کرد به خوردن ولی ابم نمیومد الکل کار خودش کرده بود پاشد گفت ابت نمیاد بیا بزار جلوم دوباره دستم گرفت بردم تو اتاق ی تخت دو نفره بود افتاد رو تخت منم افتادم روش شروع کردم ب کردن کسش سینه هاش تو مشتم بود انقد محکم میزدم که صدای هر دومون در امد ابم داشت میومد گفتم میخوری ابمو گفت ن ولی بریزش رو صورتم پاشدم سریع امد نشست جلوم با دست کیرم گرفت شروع کرد جلق زدن گفتم یکم خیسش کن گذاشت دهنش چهر پنج باری عقب جلو شد ابم امد ریختم رو صورتش انقد اب تا حالا ازم نیومده بود داشتم بیهوش میشدم زود پاشد رفت دستشویی منم افتادم رو تخت بی حال از اون روز دو دفعه دیگه هم با هم بودیم تا اینکه رابطمون تموم شد بعدها فهمیدم از شوهرش جدا شده بود ولی همیشه واسم خاطر شد فکرش نمیکردم ی روزی تو بی تالک همچین چیزی ب تورم بخوره نوشته

Date: November 8, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *