اول وقتی که دوست پسرم تیم این ایده رو پیشنهاد داد فکر کردم که داره شوخی می کنه ولی اون خیلی زود شروع به ساختن اولین دستگاه تو زیرزمین خونمون کرد با استفاده از موتور یه برف پاک کن قدیمی ماشین اون یه وسیله قوی برای شلاق زدن طراحی کرد دستگاه شامل یه لاستیک باریک یک متر و نیمی بود که به یه دسته کوچک که به موتور وصل شده بود چسبیده بود شلاق با سرعت وحشتناکی می چرخید تا زمانی که به گوشت بدن برخورد کنه و دوباره می چرخید و یه بار دیگه دوباره دقیقا به همون محل قبلی ضربه می زد دستگاه یه موتور دیگه هم داشت که به آرومی دستگاه رو در جهت عمودی بالا و پایین می کرد و محدوده حرکتش از کف زمین تا سقف بود و این اجازه رو میداد که شلاق به هرجایی از بدن از نوک پا تا بالای سر برخورد کنه نکته جالبش اینجا بود که هر کسی با دسترسی به اینترنت می تونست دستگاه رو کنترل کنه و هرجوری که می خواد سرعت و ارتفاعشو تنظیم کنه با استفاده از یه دوربین همه می تونستند به راحتی دستگاه ما رو تو زیرزمینمون به وضوح ببینند صفحه نمایش دو تا دکمه لمسی هم کنارش داشت که به وسیله اونا میتونستند سرعت و ارتفاع شلاق رو تنظیم کنند تیم خودش همه این چیزا رو کد نویسی کرده بود و به دستگاهی که ساخته بود افتخار می کرد اون یه برنامه هم نوشته بود واسه وقتی که چند تا کاربر با هم به دستگاه دستور میدند که میانگین سرعت و یا ارتفاع دستگاه رو بر اساس خواسته اونا بگیره و اجرا کنه به نظرم این یه راه خیلی دموکراتیک بود واسه اینکه دستگاه دچار سردرگمی نشه و خواسته همه هم اجرا بشه من خیلی راحت اعتراف میکنم که از درد و شلاق خوردن تو سکس خوشم میاد و حتی یه جورایی بهش اعتیاد دارم و از شلاق زدنهای معمولی تیم لذت میبرم من تقریبا 155 سانت قدمه و 48 کیلو هم وزنمه و راحت میشه کارهای خشن باهام کرد من عاشق اینم که تیم موهای بلند قرمزمو بکشه و منو مجبور کنه که چشمای سبزمو تا جایی که می تونم باز نگه دارم وقتی جای شلاقش رو پوست حساس و سفیدم میمونه با این حال فکر اینکه به غریبه ها اجازه بدیم که منو شلاق بزنند اونم وقتی که دست و پام بسته است و لختم به شدت منو می ترسوند واسه همین ماشین بدون استفاده تو زیرزمینمون مونده بود تا اینکه یه شب تو یه مهمونی خیلی مست شدم و تو بازی جرات و حقیقت این اجازه دادم که دوستام تو مهمونی اون دستگاهو روم امتحان کنند ما همه با هم رفتیم تو زیرزمین خونمون من که از شدت مستی به زو رو پاهام وایستاده بودم لخت شدم و دستامو بردم بالا به دیواره آهنی دستگاه تکیه دادم تیم دست و پاهامو محکم بست به چهار طرف دستگاه جوری که پاهام از هم باز شده بود و دستام هر کدوم به یه طرف بسته بود و همه جام در دسترس بود یه نگاهی به شلاق لاستیکی ترسناک کردم که از ماشین بی جون آویزون بود و آب دهنم رو قورت دادم الکل شاید ترسمو کم کرده باشه ولی نتونسته بود به کل اونا رو ریشه کن کنه تیم رفت و پشت لپ تاپی که گوشه زیرزمین رو یه میز بود نشست بعد از یه دقیقه ماشین شروع به روشن شدن کرد و چراغ ال ای دی دوربین روشن شد کسایی که اومده بودند گوشی هاشونو از جیبشون بیرون آوردند و از هیجان یه داد و جیغی کشیدند وقتی که سایت فعال شد خیلی زود اونا مشغول کار کردن با گوشیهاشون رو سایت شدند وقتی که دیدم که دستگاه داره حرکت میکنه و میاد بالا دچار استرس شدم و سعی کردم که دستامو بگیرم جلوی بدنم تا از خودم محافظت کنم ولی دستام بسته بود و دستگاه همینطور داشت میومد بالا و درست زیر گردنم متوقف شد من فهمیدم که بیشتر دوستام میخوان که سینه هامو شلاق بزنند درست موقعی که می خواستم اعتراض بکنم موتور اولی روشن شد و شلاق رو چرخوند و درست رو نوک سینه هام که الان سفت شده بود فرود اومد من از شدت درد جیغ کشیدم که باعث شد که درد شدیدتر بشه یه خط قرمز و بلند افقی رو سینه هام ایجاد شده و حتی هاله قهوه ای دور نوک سینه هام هم شروع به سوختن کرد از شدت شلاقها من به شدت نفس نفس میزدم و اشک رو صورتم جاری شده بود هرچند تا اون موقع داشتم بهش عادت می کردم و این درد منو به شدت حشری کرده بود مخصوصا به خاطر اینکه این شلاق زدن توسط یه ماشینی انجام میشد که دوستام اونو کنترل می کردند اونا هیچ رحمی به من نمی کردند وقتی که سینه هام به شدت قرمز شد با دستور اونا ماشین شروع به پایین رفتن کرد و شلاق به گوشت شکمم ضربه میزد و به پایین رفتن ادامه میداد تا اینکه به کس بی دفاعم رسید و همونجا وایستاد و دوباره سرعتش زیاد شد و همینطور پشت هم به ناحیه بالای پام ضربه میزد چوچولم و کسم به وسیله لبهای کسم حفاظت می شد ولی شلاق باعث شده بود که رون پام کاملا قرمز و گداخته بشه سعی کردم که خودمو تکون بدم تا هر دفعه شلاق به یه ناحیه برخورد نکنه از شانس بدم این تلاش و تکون خوردنم باعث شد که لبهای کسم به قدر کافی باز بشه تا ضربه بعدی درست به چوچولم برخورد کنه من از شدت درد فریاد کشیدم که باعث خنده و تشویق بقیه شد یه لحظه بعد سرعت ضربه ها به طرز وحشتناکی بیشتر شد اشک همینجور از صورتم سرازیر بود و داشت آرایشمو خراب میکرد و وقتی که نفس نفس می زدم آب دهنم از دهنم سرازیر می شد شدت ضرباتی که به کسم میخورد باعث این چیزها شده بود بالاخره وقتی که من داشتم از هوش میرفتم ماشین خاموش شد من بیحال بودم و فقط طناب هایی که به مچم بسته شده بود باعث میشد سرپا باشم و به شدت نفس نفس می زدم تیم اومد جلو و منو باز کرد و من افتادم تو بغلش اثرات الکل باعث شد که من از هوش برم من صبح رو بعد رو تختمون از خواب بیدار شدم و چرخیدم و بلافاصله از این کار پشیمون شدم پستون هام به شدت درد میکرد و رون و کسم به شدت می سوخت من رفتم تو حموم به جاهایی که درد میکرد پماد مالیدم تا دردش کم بشه تو آینه به خودم نگاه کردم جای شلاق رو سینه هام و رو رونم به شدت قرمز بود و این منظره منو شدیدا حشری کرده بود تیم با صبحانه وارد اتاق خواب شد و صبحانمون رو رو تخت خوردیم و با هیجان راجع به شب گذشته صحبت کردیم من از اون واسه اینکه همچین دستگاه محشری ساخته تعریف کردم راستشو بخواین بهش گفتم که می خوام بازم این کارو تکرار کنم ولی اینبار باید اجازه دسترسی کل مردم تو اینترنت رو بده نظرات من اونو خوشحال کرد و ظاهرا یه فکری رو تو ذهنش انداخته بود جفتمون قبول کردیم که آخر هفته بعدی وقتی که جای شلاقها خوب شد دوباره دستگاهو امتحان کنیم به عنوان یه نویسنده من بیشتر وقتمو تنها تو خونه میگذرونم و کار میکنم تو طول اون هفته تیم هر روز عصر میومد خونه و مستقیم میرفت تو زیرزمین و چند ساعت اونجا می موند دلم واسه عصرهایی که با هم می گذروندیم تنگ شده بود اون منو تو سردرگمی نگه داشته بود و اجازه نمی داد که ببینم که اونجا چه کار می کنه من خیلی کنجکاو بودم و به این فکر میکردم که تو طول روز که اون نیست برم پایین و ببینم که چه کار می کنه اون پایین ولی چون به اون قول داده بودم در برابر خواستم مقاومت می کردم بالاخره شنبه شب رسید من موهامو مرتب کردم و از پشت بستم و رژ لب به لبام زدم و خودمو آرایش کردم بعد لباسامو در آوردم و لخت شدم و دنبال تیم رفتم تو زیرزمین مشخص بود که اون خیلی هیجان زده است و با عجله از راه پله میرفت پایین و میخواست که به من جدیدترین اختراعشو نشون بده در کمال تعجب من دیدم که یه ماشین دیگه هم پایین ماشین قبلی اضافه شده اون دوید سمت دستگاه و شروع کرد به توضیح دادن که چجوری اونو ساخته دهن من از تعجب باز مونده بود ولی خیلی زود داشتم دور لبمو می لیسیدم و منتظر بودم که از این دستگاه استفاده کنم من ماشین گاییدنی که پارسال خریده بودیم رو شناختم میله ای که ازش بیرون زده بود و یه دیلدو سی سانتی که من بارها ازش استفاده کرده بودم من تقریبا الان میتونم که یه دیلدو بزرگ رو چه تو کسم و چه تو کونم تا ته جا بدم ولی الان دو تا دیلدو 30 سانتی به میله وصل بود تیم دستگاه گاییدنمون رو به دو تا دیلدو مجهز کرده بود تا همزمان هر دو تا سوراخمو بگان دستگاه به یه میله دوشاخه وصل شده بود تیم توضیح داد که وقتی که پاهای من به میله ها بسته بشه اون دیلدوها رو تو کس و کونم فرو میکنه و بعد به کاربرها اجازه میده که سرعت و عمقی که من باید گاییده بشم رو تعیین کنند کسم از همین الان خیس شده بود لبخند زدم و دویدم سمتش و صورتشو بوس کردم اون در گوشم گفت صبر کن بازم هست اون منو برد سمت میزی که لپ تاپ روش بود می تونستم ببینم که اون دکمه های کنترل بیشتری واسه کاربران اضافه کرده به غیر از دو تایی که واسه دستگاه شلاق زنی بود الان دو تا دکمه هم واسه دستگاه گاییدن بود ولی به غیر از اینا چند تا دکمه دیگه هم بود قبل از اینکه بتونم برچسب اونا رو بخونم اون لپ تاپشو بست و گفت که این یه سورپرایزه واسه بعدا اون دستمو گرفت و سمت دستگاه برد و دستامو بست من متوجه این موضوع شدم که اون این بار بیشتر دستامو کشید تا بیشتر تو فشار باشند نسبت به دفعه قبل و باعث میشد که مجبور بشم رو نوک انگشتام وایستم تیم پاهای منو هم به میله دوشاخه بست وقتی که اون پاهامو بست اون میله دوشاخه رو یه خورده از هم بیشتر بازش کرد و بعد همونجا قفلش کرد همزمان که احساس کردم که دیلدو های چرب شده اول تو کسم و بعد تو کونم وارد میشه یه نفس عمیق کشیدم و سعی کردم که آروم باشم اونا کاملا کس و کونمو پر کرد ه بودند سعی کردم که یه خورده کونمو بلرزونم تا یه خورده دیلدوها جابجا بشه ولی متوجه شدم که تیم با یه کمربند دور کمرم رو هم بسته تا پشتم به دیواره دستگاه چسبیده بمونه بعد اون چشمام رو هم بست تیم به خوبی می دونست که اینکه چشمام بسته باشه و ندوندم که حرکت بعدیس چیه منو خیلی حشری می کنه وقتی که اون دهن من رو هم با یه توپ مخصوص بستن دهان بست یه لحظه وحشت کردم ولی نمی تونستم هیچ مقاومتی کنم که این ناتوانی باعث شده بود که کسم از چیزی که انتظارشو داشتم هم خیس تر بشه من که با پاهای باز هم باز شده تو تاریکی روی نوک انگشتام وایستاده بودم و سعی میکردم که با دماغم تنفس کنم شنیدم که اون داره با لپ تاپ کار میکنه من کاملا بی دفاع و در دسترس واسه هر کسی که از سایت تیم بازدید می کرد بودم چیزی که اون موقع ازش خبر نداشتم این بود که اون سایتشو تو یکی از وب سایت های معروف بی دی اس ام تبلیغ کرده بود واسه همین بعد از چند لحظه من می تونستم بشنوم که موتور های دستگاه روشن شد و باعث شد که لرزه به تنم بیفته با دقت گوش می دادم تقریبا مطمئن بودم که ماشین شلاق زنی داره به سمت بالا حرکت میکنه و به نظرم دوباره نزدیک سینه هام متوقف شد لعنتی اولین شلاق به بدنم برخود کرد همین که نفسمو نگه داشتم ماشین بین پاهام شروع به کار کرد و دیلدوها به آرومی شروع به تلمبه زدن توی کس و کونم کردند من نفسمو دادم بیرون و دوباره ماشین شلاق زنی یه ضربه به نوک سینه هام زد من سعی کردم که کمرمو بدم جلو از درد ولی نتونستم تیم جوری منو بسته بود که حتی یه سانتم نتونم تکون بخورم هیچ چاره ای نداشتم به غیر از این که هر کاری که دو تا ماشین و جمعیتی که کنترلشون می کردند رو تحمل کنم شلاق ها خیلی سریع تر و محکم تر قبل می شد هر دفعه که به تنم برخورد می کرد خیلی زود به نفس نفس زدن افتادم و پارچه ای که چشمام باهاش بسته شده بود از اشکام خیس شده بود سرمو چسبونده بودم به دیواره دستگاه و سعی میکردم که با دماغم هوای محیطو به داخل بدنم بکشم همزمان که شلاق به سینه های حساسم برخورد میک رد صدای داد و ناله من از دهن بستم شنیده می شد شک نداشتم که جای شلاق ها کاملا قرمز شده و هرکس که داره منو نگاه می کنه به راحتی می تونه اونارو ببینه یک دفعه ماشین بین پاهام صداش بلندتر شد و شروع کرد با سرعت به گاییدن من حس ترکیبی از لذت و درد تو من به وجود اومده بود و تمام بدنمو فرا گرفته بود فکر اینکه یه تعداد غریبه منو تو این حالت از طریق وب میبینند و می خوان که این دستگاه منو اینجوری شلاق بزنه و بکنه باعث شد که به شدت ارضا بشم من شروع به اسکویرت پاشیدن آب از کس در اثر ارضا شدن کردم و احساس میکردم که آب کسم از روی جفت پاهام پایین میره یک دفعه یه شوک الکتریکی به کل بدنم وارد شد و باعث شد که نفسم بند بیاد اون شوک از دیلدوهایی که تا ته تو کس و کونم بودند میومد و واقعا درد داشت سوراخای دماغم واسه اینکه بتونند هوا را داخل بدنم بکشند از قبل گشادتر شدند تا می خواستم به خودم بیام یه شوک دیگه به بدنم وارد شد و کل بدنمو به لرزه انداخت اگه طنابها و کمربندهایی که تیم منو با اونا بسته بود نبود مطمئنا از شدت این شوکها میافتادم زمین تنها کاری که ازم بر میومد این بود که به آرومی ناله کنم دوباره یه شوک دیگه با شدت بیشتر نسبت به دو تای اول بهم وارد شد من به این فکر کردم که سرمو به نشانه مخالفت تکون بدم این چیزی بود که با تیم توافق کرده اگه یه وقت نمی تونستم چیزی رو واقعا تحمل کنم تا از اون کار دست برداره ولی تصمیم گرفتم که یه خورده بیشتر تحمل کنم ماشین شلاق زنی هم سرعتش بیشتر شده بود و هر بار محکمتر و شدیدتر به سینه های گداختم شلاق میزد می تونستم حس کنم که روی سینه هام شروع به تاول زدن کرده ماشین گاییدن هم حتی صداش بلندتر شده بود و داشت وحشیانه کس و کون منو جر میداد اصلا نمی دونستم که این دستگاه میتونه انقدر سریع منو بگاد اون هر بار تا ته دیلدو ها رو تو کون و کسم فرو میکرد بر خلاف تلاش من واسه اینکه خودمو یه خورده بکشم بالا تا دیلدوها کمتر تو کس و کونم فرو بره میله دوشاخه محکم پاهامو نگه داشته بود و نمی تونستم تکونشون بدم تنها تو تاریکی درحالی که فقط شلاق و شوک الکتریکی و گاییده شدن با کیر مصنوعی همراهم بود من شدیدترین ارگاسم عمرمو تجربه کردم من خیلی یواش جوری که فقط خودم می شنیدم کسایی رو که این کارو با من می کردند و کنترل دستگاه دستشون بود رو همزمان هم نفرین می کردم و فحش می دادم و هم ازشون تعریف می کردم و تشویقشون می کردم بعد از این که موج ارگاسمم تموم شد من کاملا بیحال شدم و در واقع از مچبندهای که دستم بهشون بسته بود آویزون بودم با این حال ضربه های شلاق و شوک ها و ضربه های تو کس و کونم آروم تر نشدند و راستشو بخوایند به نظرم سریع تر و محکمتر هم شدند یه لحظه از هوش رفتم ولی یه لحظه بعد از شدت درد و لذت همزمان دوباره به هوش اومدم سرم به دیواره آهنی دستگاه چسبیده بود و چشمام سیاهی میرفت و کل دستگاهها به نهایت سرعتشون رسیده بودند دوباره ارضا شدم این بار حتی شدید تر از دفعه قبل سینه هام بدجوری می سوخت و نمی تونستم خوب نفس بکشم ترس وجودمو فرا گرفته بود ولی باهاش مبارزه کردم و تحمل کردم وقتی ارگاسمم تموم شد شنیدم که کل دستگاه ها با هم خاموش شدند تیم دهنمو باز کرد و من شروع کردم به نفس نفس زدن اکسیژن هیچوقت انقدر خوب و شیرین نبود واسه من اون با دقت دیلدوها را از تو کس و کونم در آورد و دست و پاهامو باز کرد اون اجازه داد که بدن بیحالم بیفته تو بغلش اون به آرومی منو از پله ها برد بالا بالاخره رسیدیم به اتاق خوابمون و اون خیلی آروم منو گذاشت رو تخت اون که داشت به من لبخند میزد گفت کارت عالی بود فکر نمیکردم بتونی تحمل کنی به سختی گفتم این باورنکردنی بود اون با خنده گفت واقعا همینطور بود تو فضای مجازی رو ترکوندی یه بار تو یه لحظه بیشتر از 50000 نفر تو سایت بودند من که از تعجب دهنم باز مونده بود گفتم پنجاه هزار نفر اون که هنوز لبخند میزد گفت آره تو ترکوندی عزیزم من که حالم بالاخره یه خورده بهتر شده بود گفتم اون شوک ها واقعا غیر منتظره بودند اوه اون که چیزی نیست وایستا تا ببینی که واسه دفعه بعدی چی واست آماده کردم من که از ترس آب دهنمو قورت میدادم گفتم دفعه بعد پایان ترجمه
0 views
Date: July 2, 2019
سکس