نمیدونم چه کسی واقعیت های زندگی منو داره میخونه ولی امیدوارم درباره ی من فکر بد نکنین هدف من از نوشتن این قضیه اینه که یه کم آروم بشم به خاطر اینکه نوشتم زیاد جنبه سکسی نداره شرمنده ولی همش واقعیته اسم مستعار من ترلان هست 3 ماه پیش عقد کردم و الان دیگه نزدیک به طلاقم و اسم مستعار شوهرم امیر هست من یه دختر معمولی22 ساله با اندام معمولی و قد 163 و وزن 62 کیلوام شوهرم امیر 23 سالشه قدش 186 وزن 89 با یه چهره خوب هستش ولی سیکس پک و بازو اینا رو نداره قضیه از اون جا شروع شد یه هفته بعد اینکه عقد کردیم به اصرار مادرم قرار شد برم پیش امیر تا یه رابطه باهاش داشته باشم البته خودم هم بدم نمیومد اما ترس داشتم شاید به خاطر درد و اینجور چیزا رفتم خونه امیر که واحد کناری پدر و مادرش بود امیر خونه نبود شروع کردم به جمع جور کردن خونه تا اینکه امیر ساعت 8 اومد خونه داشت همون تو حال لباساشو در میاورد که من یه دفعه اومدم کنارش انگار برق گرفته باشش سریع خودشو جمع کرد و شروع کردیم به حرف زدن یواش یواش بهش گفتم که مامانم چی بهم گفته برای چی اومدم پیشش خیلی عادی برخوردکرد انگار اصلا خوشحال نشد که برای سکس اومدم آروم خودمو رسوندم به لباش یه بوس کردم اونم همکاری کرد و شروع به لب گرفتن کرد لبامو میخورد و گردنمو لیس میزد که کم کم داشتم تحریک میشدم آروم تیشرتمو درآورد و شروع کرد دوباره به لب گرفتن خیلی خوب بود من فقط لم داده بودم رو مبل و لذت میبردم بعد سوتینمو باز کرد و شروع کرد به خوردن سینه هام لذت داشت و احساس کردم شرتم خیس شده خیلی خوب بود بعد امیر لباساشو کامل درآورد و تا 5 دیقه داشتم کیرشو نگاه میکردم خندید و ازم خواست که کیرشو بخورم اولش بدم اومد گفتم نه ولی ازم خواهش کرد منم چون دوسش داشتم و عاشقش بودم و نمیخواستم ناراحت بشه قبول کردم چون بلد نبودم بدون مقدمه سرشو گذاشتم توی دهنم یه دو دیقه ای براش عقب و جلو کردم و نزدیک بود بالا بیارم که امیر از دهنم درش آورد با یه نگاه از روی ناراحتی شروع کرد به لیس زدن شکمم که دوباره تنم گرم شد و شرتمو دآورد یه نگاه به کسم کرد و این دفعه دیگه خیلی ناراحت شد چون من اصلاح نکرده بودم یه خورده کسم مو داشت ولی امیر نازم کرد و شروع کرد به لیس زدن و مکیدن کسم مثل مار میپیچیدم و سرشو فشار میدادم سمت کسم تا اینکه لرزیدم و یه حس شیرین بهم دست داد امیر رفت و از تو اتاقش یه چیزی مثل پماد آورد که میگفت این ژل لوبریکانت هست گفت تا زمانی که عروسی نگیریم پردمو نمیزنه و میخواست از پشت باهام سکس کنه که من گفتم نه دوباره ناراحت شد من چون از دوستام شنیده بودم که از پشت درد داره اصلا راضی نشدم امیر دوباره شروع کرد به لب گرفتن و لیسیدن کسم که دوباره لرزیدم و داشتم از حال میرفتم امیر گفت تو دو بار ارضا شدی حالا نوبت منه گفتم من دیگه حال ندارم که دوباره ناراحت شد با اعصاب به هم ریخته لباساشو پوشید و یه لیوان آب خورد از خونه زد بیرون منم آژانس گرفتم و برگشتم خونه خودمون صبح که مادرم میخواست بفهمه که دیشب به من چه جوری گذشته بود شروع کرد به سوال پیچ کردنم که من با گفتن چند تا جمله روی مشکلم با امیر سرپوش گذاشتم که ای کاش اون کار رو نمیکردم گفتم من دو بار ارضا شدم امیر هم بهش خوش گذشت گذشت تا اینکه امیر این بار خودش ازم خواست که با هم سکس کنیم اما من خر قبول نکردم امیر دوباره ناراحت شد ولی گفت بیا با هم بریم بیرون رفتیم بیرون کلی خرید کردم و امیر همه رو حساب کرد و بعدش منو برد رستوران آتیشگاه و یه غذای خوب خوردیم برگشتیم فردا شب دوباره امیر درخواستشو تکرار کرد ولی من چون میخواستم با دوستام برم استخر قبول نکردم امیر بیچاره هم چیزی نگفت این قضیه جوری شده بود که من تو مدت دو ماه فقط دوبار با امیر سکس داشتم از دوستام شنیده بودم سکس زیاد اندامم رو به هم میریزه برای همین زیاد راغب به سکس نبودم از طرفی توی سکس امیر همش دوس داشت از پشت باهام سکس که من به خاطر چیزایی که از دوستام شنیده بودم میترسیدم از جلو هم که امیر میگفت تا شب عروسی نه از سکس فقط لیسیدن کسم رو دوس داشتم که خیلی بهم کیف میداد ولی امیر زیاد دوست نداشت دیگه امیر هم به من نمیگفت بیا با هم سکس کنیم رفتارش عوض شد باهام سرد شده بود دیگه مثل ماه های اول باهام گرم نبود یه روز سر زده رفتم خونه اش و دیدم امیر پای کامپیوترش نشسته و داره فیلم سکسی میبینه و خود ارضایی میکنه خیلی ناراحت شدم و زدم مانیتور کامپیوتر رو از روی میز پرت کردم از خونه اش زدم بیرون دیگه خانواده ها متوجه رفتار سرد ما دو تا شده بودن من انقدر عصبانی شده بود که امیر اس دادم ما به درد هم نمی خوریم و تو خیلی کثافت و پستی که به غیر از من خودتو با این فیلما ارضا میکنی این موضوع رو با دوستام در میون گذاشتم اونا هم شروع کردن به محکوم کردن امیر گفتن از هم جدا بشین غافل از اینکه من تو سکس براش کم گذاشته بودم قضیه انقدر پیش رفت و من از طرف دوستام انقدر شارژ شدم علیه امیر که حالا توی راهرو های دادگاه خانواده منتظر پایان این زندگی هستم همین دیروز بود که رفتم پزشکی قانونی گواهی داد که من باکره ام و از پشت هم تا به حال سکس نکردم حالا وکیلش این مدرکو به عنوان سند برای ثابت کردن عدم تمکین من از شوهرم داره استفاده میکنه که مهریه من رو هم نده شاید غرورمه که نمیذاره دوباره به زندگی با امیر برگردم کاش به حرفای دوستام گوش نمیدادم کاش به امیر اهمیت میدادم کاش خیلی دوسش دارم ولی حیف که خرابش کردم خواهشم از شما دخترا اینه که مثل نباشید و به شایعات و این چیزا گوش ندید به فکر شوهرتون باشید ترلان پاییز 94 پشت در دادگاه خانواده
0 views
Date: April 28, 2022