تجاوز برادر موجب مفعوليت

0 views
0%

من تا اين چند وقت پيش مفعولي ميكردم و از اينكار هم خوشم مي آمد اما اخير با يك تصميمي جدي كنار گذاشتم البته مثل ترك سيگار يا اعتياد ديگه برام مشكله اما بايد ميگذاشتم كنار حالا خلاصه اي از روند مفعول شدنم را براي عبرت جوانان براتون مي نويسم من و برادرم مثل خيلي هاي ديگه باهم تو يه اطاق ميخوابيديم او از من 10 سال بزرگتر بود من كلاس دوم دبستان بودماو داشت پيش دانشگاهيشو ميگرفت او شبها تو مغازه بابام واي مي ايستاد و تقريبا دير مي اومد خونه و تا او بياد من ميخوابيدم يه شب تو خواب احساس كردم يه چيزي ليز لاي پاهام حركت ميكنه جدا چيزي به ذهنم نميرسيد با كمي تامل متوجه شدم او از عقب منو بغل كرده و داره آلتش را در لاي قاچ اونجاي من حركت ميده من هل شده بودم و چيزي نميتونستم بگم خودمو زدم به خواب عميق و او بعد از مدتي خودش را خالي كرد و شلوارمو كشيد بالا و رفت خوابيد البته من هم بعد از نيم ساعت پاشدم رفتم توالت خودمو تميز كردم اين كار او تا سه چهار ماه ادامه داشت و من نميتونستم به روي خودم بيارم كه يه شب دلش خواست التش را وارد مقعدم كند كمي با انگشتش داخل مقعدم وارد كرد و راستشو اگه بگم من هم بعد از اين مدت يه جورائي از اينكار او بدم نمي اومد آنگاه سرالتش را گذاشت دم سوراخم و به ارامي فشار ميداد اولش خوشايند بود و نوك التش برام جزخوشي چيزي نداشت اما وقتي كلاهك التش وارد شد درد گرفت و من خودمو كشيدم جلو و دستمو بردم شلوارم بكشم بالا كه مانع شد و چون ديد فهميده ام ضمن عذر خواهي يه چيزائي بافت و برام گفت و آخر سر منو مجبور كرد تن به اينكار بدم كه من گفتم بشرطي كه داخل نكني كه دردم مياد قبول كرد و گفت تا اونجاش كه دردت نياد وارد ميكنم و مدتي هم اينكار را ميكرد و تا كلاهكش وارد ميكرد اما اينكار او موجب بوجود آمدن لذت براي من شد و بعد ها بيشتر از كلاهك وارد ميكرد البته چون مواظب بود دردم نياد و اصلا درد نكشيدم يعني هر دفعه يه مقدار بيشتر وارد ميكرد و مقعد من هم بيشتر از دفعه قبل آمادگي پيدا ميكرد تا اينكه بعد از دوسال كار بجائي رسيد كه من خودم منتظرش ميشدم و معمولا هفته اي دوبار اينكار انجام مشد و من براش قمبل ميكردم از جلو وارد لاي پاهام ميشد و از اين چيزا چهار سالي هم كه او در دانشگاه بود و يكسال كه پشت كنكور ماند من مثل يك زن براش مفعولي ميكردم و انصافا خودم هم لذت ميبردم و يادم نمياد كه من فكر فاعل بودن هم كرده باشم بعد از 5 سال كه او در اصفهان قبول شد و رفت بعدش هم اونجا ماندگار شد من احساس ميكردم كه به يك فاعل نيازمندم در نتيجه با پسر عموم نوه عمم پسر همسايه مون پسر برادر شوهر خوهرم و يكي از بچه هاي هم محلمون هم بستر شدم يعني هركدوم از اونها در برهه اي فاعل من شدند الان كه در دانشگاه قبول شده ام تصميم گرفتم به هر قيمتي هست كنارش بزارم البته دارم درد ميكشم خواستم بنويسم كه جوانها بدانند برادر هم ميتواند به انسان تجاوز كند نوشته خير

Date: August 22, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *