سلام من میلاد هستم و این داستانی که براتون مینویسم کاملا واقعی هست و اگه از اونایی هستین که هرچی رورمیخونین فکر میکنین دروغه لطفا داستان من رو نخونین نمیدونم از کجا باید بنویسم چون واقعا خاطره ای که براتون مینویسم غمگین و ناراحت کنندس خیییلی اول بگم که اپارتمانی که توش زندگی میکردیم قبلا قدیمی بود و به خاطر همین قدیمی بودنش امنیتش هم پایین بود یه روز که مامانم من و داداشم رو راستی یادم رف بگم ما هردومون 13 سالمون بود اون موقع الان دیگ بزرگ شدیم تا مدرسه میبرد ما شب قبلش تصمیم گرفته بودیم که بپیچونیم و بیایم خونه پلی استیشن بزنیم مامانم مارو رسوند و و رفت ما هم جای اینکه وارد مدرسه شیم رفتیم به سمت یه کوچه و نیم ساعتی قایم شدیم تا همه بچه ها برن داخل تا ما بتونیم با خیال راحت برگردیم خونه خلاصه یه نیم ساعت گذشت و ما رفتیم به سمت خونه یه تامسی گرفتیم دربست تا خونه ما رو رسوند کلی ذوق و شوق داشتیم چون اولین بار بود که مدرسه رو میپیچوندیم و خیلی خوشحال بودیم مادرم شاغل و پدرمون هم شاغل بود و دیر وقت میومدن خونه پس راحت بودیم بعدش که رسیدیم خونه پلی استیشن رو روشن کردیم و شروع کردیم فوتبال بازی کردن تقریبا یک ساعت بعد یکدفعه در خونمون باز شد ما هم فک کردیم مادر تصمیم گرفته زود بیاد خونه من گفتم داداشم بره یه نگا بندازه که رف و دیگ هرچی صداش کردم جواب نمیداد تصمیم گرفتم برم ببینم چه خبر شده چه بلایی سرش اومده که با صحنه وحشتناکی برخورد کردم برادرم رو یه دزد دهنش زو با دستش گرفته بود و یه چاقو هم زیر گلوش گذاشته بود گف که اگه صدایی در ارم میکشه داداشم رو منم از ترس چیزی نگفتم و اون مرد اومد جلو و منو فرستاد داخل اتاقم و زنگ زد تا دوستش بیاد کمک خیلی سریع رسید دوستش اومد بالا انگار پایین در منتظر بود تا خبرش کنه دوستش که اومد کلی طناب و چسب دستش بود دست و پای هردوی مارو بستن این دوتا ادم بی شرف و بعد اینکه تموم شد کارشون هردوشون لباساشون رو دراوردن برادرم شلوارشو کاملا خیس کرد تا این صحنه رو دید منم گریه میکردم و التماس میکردم کاریمون نداشته باشن و هرچی میخوان بردارن و برن ولی گوش ندادن و نفر اولیه کیرش رو گذاشت داخل دهن من و شروع کرد به عقب و جلو کردن و داداشم هم این صحنه رو میدید و من خیلی خیلی خجالت میکشیدم کیرش با گریه های من خیس خیس شده بود و انگار داشت لذت میبرد از گریه های من ابش که اومد ریخت تو دهنم و من داشتم خفه میشدم خییلی خیلی غلیظ بود و طعم خیلی بدی داشت بعد نوبت داداشم شد اون رو هم از دهن گاییدن و بعدش تمام فرش های خونمون رو برداشتن و رفتن ادامه دارد نوشته
0 views
Date: August 23, 2018