این خاطره ای که براتون میگم دقت کنین خاطره ن داستان پس سعی کنین که باورکنین واقعیه برمیگرده به دوسال پیش 19 سالم بود میرفتم سرکار کارمم مربوط به رشتم بود یه شغل هنری صاحبکارم یه مرد 49 ساله با دوتا پسر یکی شون26 محمد و اون یکی علی21 سالش بود اوایل کاری بهم نداشتن من خودم بعدها به این نتیجه رسیدم ک صبرکردن تا توی کارم حرفه ای بشم و کارمو ترک نکنم بعد عملی کنن هدفشونو بعد یکی دوماه حقوق و پاداشم دادن منم توکونم عروسی بود پول دراوردن خیلی شیرینه اولین حقوق فوق العادس دلت میخواد برای خانوادت خرجش کنی کادو بخریو یا حداقل مهمونشون کنی ولی من کادو خریدم براشون پدرمم از وقتی دیده بود جدی هستم وچسپیدم به کار دیگه بهم گیر نمیداد یه چیزیم بهتون بگم عین یه نصیحت اگه میخواین ازادی داشته باشین باید پاشین و رو پاهای خودتون وایسین و جربزتونو نشون بدین اونوقته ک کسی نمیتونه جلوتونو بگیره و منم به آزادی ای که میخواستم رسیده بودم بعد دوماه آقایون اخلاقشون عوض شده بود بی مورد میومدن کنارم خودشونو میچسپوندن بهم نمیدونستم چی باید می گفتم سعی میکردم با نادید گرفتن این رفتاراشون و اخم کردن نشون بدم کوچه رو اشتباهی اومدن ولی اونا پروتر از این حرفا بودن دیگه اون شورو شوق قبل رو نداشتم من ازادی میخواستم ولی اینها داشتن سلبش میکردن ولی با خودم گفتم تا آخر ماه وایستم حداقل حقوقمو بگیرم بعدش دیگه نمیرم هرچند موندن پیش خایه بدستانی مث اینا خیلی کار اشتباهی بود ک بعدها دورغه بگم چوبشو خوردم ولی نباید اینجوری میشد شرایط منو عوض کرد فهمیدم واسه زندگی کردن و دوام اوردن بین این مردم هیز باید مث خودشون باشی بنظرم کار کردن توی ایران برای زنها تویه بعضی شغلای خاص دقت کنین نمیگم همه شغل ها توی بعضی شغل حداقلش دوسه تا کردنو دادن درکار داره هم استفاده جسمی هم جنسی با چندرغاز حقوق قشنگ دره زنا میزارن خلاصه من به کارم ادامه دادم ولی خیلی جدی و سرسنگین ولی اونا به هیچ صراطی مستقیم نبودن دیگه حوصله نداشتم یکم مونده بود باید تحمل میکردم دوروز دیگه حقوقمو میدادن و من برای همیشه میرفتم ایندفه برای کار پیدا کردن باید حسابی حواصمو جم میکردم دوروز شد ولی دیدم خودشونو به اون در زدن حقوقمو نمیدن رفتم خونه به خوده مرده پیام دادم ک پولمو لازم دارم بریزین به حسابم چون نمیخواستم دیگه برم پیام داد ک تو حسابم پول ندارم بیا نقد بگیر منم گفتم ک شرمنده دیگه نمیتونم بیام خیلی طول کشید جواب داد فردا بیا یه سری سوال داریم راجب طرح ها حقوقتم بگیر منم دیگه گفتم یه روز دیگه تحمل میکنم روز بعدش پاشدم رفتم فقد خودش تنها بود بعد میز کار من جایی بود ک در ورودی رونمیتونستم ببینم اومد کنارم ترسیدم خیلی نزدیک شدمیخواستم پاشم یه دستمال جلوی دهنم گرفت نفهمیدم چیشد وقتی بهوش اومدم دوتا پسراس لخت و مادرزاد کنارم بودن منم ک تازه حواسم رو خودم جم شد دیدم هیچی تنم نیس سیستمم بالا اومد ک چه کردن بامن گریه کردم فحششون دادم سه نفری بهم تجاوز کرده بودن بی هوشم کرده بودن دلم میخواست خواهرومادرشونو یکی کنم ولی نمیدونستم چجوری دستام می لرزید اگه خانوادم می فهمید چی میشد مشکل ما ایرانیه اینه ک برای رسیدن به میمونم باید سختی بکشیم و اینجاس ک اون حقه بدرد نمیخوره اگه به خانوادم می گفتم شکایت میکردم اول از همه منو سربه نیست میکردن بابام به اینکه کی اینکارو کرده توجه نمی کرد به اینکه من زیرشون بودم توجه میکرد منو صددرصد میکشت همش تالباسامو تنم کردم داشتم فکر میکردم چه گوهی بخورم و چه گوهی بدم اینا بخورن مرده اومدنزدیک گفت میخوای چیکار کنی گفتم هنوز فکر نکردم ولی مطمعن باشین کاری میکنم پشیمون بشین ازکاری ک کردین خندیدن بعد گفت شکایت نکن به نفعته و گرنه آبروی خودت میره حالا اگه بلایی سرمابیارن و اس تو فایده ای نداره فقد اولش شیرینه بعدش توهمون دختری هستی که سه تا مرد کردنش پس فک نکن طرز فکر مردمو میتونی عوض کنی تو میتونی امروزو خودت فراموش کنی ولی اگه کار اشتباهی کنی یه عمر این مسئله دامن گیرت میشه داشتم گریه میکردم راست میگفت مرتیکه عوضی قشنگ با نقشه پیش رفته حقوقمو اورد داد بیشتر از چیزی ک فکرشو میکردم سه برابر بود دقیق به تعداد گاییدنم حقوقمم زیاد دادن نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت ولی جوری قانعم کرده بود با حرفاش که داشتم فراموش میکردم که منو کردن خلاصه اومدم بیرون و از همون جا زندگی من از این رو به اون رو شد که اگه خوشتون اومد براتون مینویسم همه چی بستگی به شما داره نوشته
0 views
Date: December 30, 2018