تجربه اول امید با فریده خانم

0 views
0%

یادش بخیر سلام تمامی نامها مستعار است من اسمم امید ۲۹ ساله ماجرایی که میخوام تعریف کنم برمیگرده به چند سال پیش بعداز سربازیم تو کوچمون یه همسایه داشتیم که تازه اومده بودن اسم خانوم همسایه فریده بود دوسال ازمن بزرگتر هستش توپول قد 160 وزن تقریبا هفتاد زن خوشگل همیشه با آرایش ملایم پوستش سبزه اوایل به فکرم نمیرسید که روزی بشه که من با فریده هم بستر بشم چون فکر نمیکردم زنی به راحتی به همسرش خیانت کنه اصلا دور از ذهن بود برام من اونموقع تازه از خدمت سربازی برگشته بودم و بیکار بودم زیاد آخرکوچه مینشستم وسیگار میکشیدم آخرکوچه ما یه باغه بزرگه کم کم فکر نگاه کردن به زن همسایه به فکرم خطور کرد کنجکاو بودم تا وقتی که چند بار یواشکی جوری که نفهمه به فریده نگاه انداختم اونموقع توی کوچه ما جز زن های مسن زن خوشتیپ یا جوان نبود واسه همین حس غریبی داشتم کم کم نگاه های من بیشتر شد و متوجه شدم اونم از پشت سر یا از لای در منو نگاه میکنه دیگه فکر دوستی باهاش به ذهنم زده بود تا روزی رسید که همه خانوم ها ی کوچه ما دعوت بودن به مراسم عروسی اونروز به خیال اینکه دوباره به هم نگاه میکنیم تا بعداز ظهر سره کوچه بودم که یهو یه ماشین وایستاد و فریده ازش پیاده شد انگار دنیا رو دادن بهم کوچه خلوط من فریده که از مراسم یکم زودتربرگشته دیگه چی از این بهتر وارد کوچه شد دنبالش رفتم دم درمون وایستادم و زل زدم بهش رفت دره خونشو وا کنه که معطل کرد چادرو از سرش انداخت رو شونه هاش از کیفش داشت دنبال کلید میگشت و هرچند ثانیه سرشو برمیگردوند منو دید میزد بعدش رف تو درو دیر بست منم گوشیو برداشتم از118 تلفن خونشو که قبلا یکی از همسایه های صمیمی اونجا زندگی میکردو گرفتم ز زدم برداشت الو کرد عرق سرد از همه جام سرازیر شد باصدای لرزیده خودمو معرفی کردم گفت چرا زنگ زدی فکر نکنی من از اون زنهایی ام که با یه اشاره از خود بیخود میشن تا اینو گفت شروغ کردم به تعریف ازش چند دقیقه حرف زدیم بعدش هر روز باهاش حرف میزدم که آخرش شماره همراهشو گرفتم تا اس بدم بعضی وقتا از صبح تا شب وقتی شوهرش بیرون بود بهش اس میدادم شوهرش قنادی داره بالاخره یروز قرار شد برم خونش برا اولین بار قول دادم پر رو نشم و چیز دیگه نخوام رفتم طرفای ظهربود از درکه رفتم داخل قلبم داشت طوری میزد که تو سرم میشنیدم صداشو دم در حیاط واستاده بود چادر سرش و دامن قرمز تا مچ پا منو دید آه بلند کشید داشت میلرزید باهاش دس دادم خشکش زده بود گفتم دعوتم نمیکنی داخل که یه قدم رفت عقب بهم زل زده بود انگار برق گرفته باشدش رفتم داخل تا پشت سرم اومد چون قبلا ها زیاد به اون خونه میرفتم همه جارو بلد بودم نشستم تو حال رو مبل قلبم خیلی یواش میزد بخاطر قرصی که به احتمال سکس خورده بودم اب دهنم خشک شده بود و فشارم پایین بود اومد نشست یک متر دور تراز من دستشو گرفتم گرم و عرق کرده شوکه شده بود بیچاره سرمو گذاشتم رو شونش آخه نمیدونستم باید چیکار کنم بعدش از لای یقش دستمو بردم لای سینه هاش که پس زد یهو گف تو توی خونه من چیکار میکنی یدفعه زدم زیر خنده اونم خندید با خنده اش احساس کردم زیبا ترین زنه دنیاس بی جنبه شدم از رولباس با سینه هاش ور رفتم از ته قلبش داشت آه میکشید سرمو نزدیک کردم و زیر گوشهاشو بالبام میکشیدم نفس داغمو به گردنش دمیدم که پاهاشو جمع کرد و دستمو گذاشتم روی کوسش از روی دامن بعدش خوابوندمش رو مبل خوابیدم روش اما سنگینیم روی زانو هام بود و صورتشو بالبام لمس میکردم اومدم پایینتر به سینه هاش رسیدم از یقه اش وارد شدم داخلو گشتم دوتا سینه ی کفتری اندازه دومشت پیدا کردم لای سینه اشو با زبون لیس زدم دستامو بردم زیر لباسش سینه اشو گرفتم لباسو دادم بالا نوک سینه های گردشو با دندون و لب و بوس و لیس لمس میکردمو گازمیگرفتم میکشیدم دست بردم زیر دامن روشرتش خیس بود سرمو بردم زیرنافش بودم که نیم خیز شد گف چیکا میکنی بسه گوش ندادم میخواس مانع بشه که دامنشو با هزار تمنا کشیدم پایین داشتم ازوسط دو نصف میشدم نصف من نصف کیرم بالای زانوهاش پایین تر نکشید کوسشو شروع کردم گازهای کوچولو گرفتم از رو شرت گل گلی دستاش رو صورتم بود و نمیذاش مداوم گازبگیرم آروم شدم چند لحظه بعد گفتم برگرده امتنا کرد به زور التماس و دعای خیرم برگشت پشت به من دراز کشید روزمین درعرض نیم ثانیه شلوار جوراب شرت پیراهنمو درآوردم آبی به سرو صورت کیرم زدم و گذاشتم لای پاهاش چون اصرار داشت لاپایی کنم میترسید حامله بشه یکم درازکشیدم رو پشتش کون قلمبه نرمش داشت منو تاب میداد عقب جلوکردم خیسو لیزبود دم گوشش گفتم بذاربره داخل فریده تورو خدا یک نه بلند گفت که به اصرار من باشه شد بلندشدم کیرمو تادم کوسش آوردم بالا یه بالش گذاشتم زیر شکمش سرشو مالوندم به کوسش پاهاش داش میلرزید با یذره فشار رفت داخل تا ته گذاشتم توکوسش داخلش داخ بود و لیز آوردم بیرون بعد باز با دقت و حوصله فراوان دوباره کردم داخل که آه و اوف کشید باصداش آبم فوران کرد کشیدم بیرون ریختم رو کونش تا پشت سرش پاشید دسمال آوردم پاک کردم بلند شدم شلوارپوشیدم دسمال کذاشتم جیبم بلند شد چپ چب نگام کرد بعد رف دسشویی برگشت اومدم بیرون بدنم سست بود ازان زمان تا حالا چند بار سکس داشتیم هردفعه انگار از داعش میخواستی تسلیم بشه چند روز طول میکشید جای همه تون خالی بقران یک نکته تابحال نشده که بهم لب بده یا بذاره بگیرم منم چون شوهر داره گیر ندادم جای همه شما خالی والسلام نوکرم نوشته شما بگید

Date: February 16, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *