انتقام از شیرین امروز یکشنبه 15 آذر نود و چهار خسته شده بودم از این زندگی با وجود اینکه زنم رو خیلی دوست داشتم اما دیگه تحمل زندگی با شهرزاد برام سخت شده بود منی که آدم خیلی هات و سکسی بودم طوری شده بودم که ماهی یک بار هم با زنم سکس نمیکردم یادم رفت بگم اسمم نیما 30 و زنم شهرزاد 28 سالشه 3ساله که ازدواج کردم و رابطم با شهرزاد هم از زمان دانشگاه بود و بعد یه مدت دوستی و با دردسرهای زیاد با هم ازدواج کردیم شهرزاد پرستار بود و 3 تا خواهر داشت دو تا از خودش بزرگتر و یکی کوچیکتر از همون اول آبم با اون کوچیکه شیرین تو یه جوب نمیرفت از این دخترهای پر رو بود که خودش رو تو هر کاری دخالت میداد با وجود اینکه محجبه بود و ادعای مسلمونیش خیلی بالا بود ولی باعث تمام مشکلات من اون بود من از اول برا اینکه دلش رو بدست بیارم هر کاری میتونستم براش انجام میدادم اما انگار نه انگار نمک میخورد و نمکدون میشکست شیرین حدود 26 سالش بود با یه پوست سفید موهای قهوه ای و بدن معمولی البته با یه سینه های خوب و خوش فرم اخلاق شیرین تو خونه خودشون هم خوب نبود کلاً آدم ناسازگاری بود و این باعث مشد مرتب با خانوادش دعواش بشه اصل داستان از اینجا شروع میشه که یه روز غروب من و شهرزاد طبق معمول با هم دعوامون شد و بحث و داد و بیداد اون شب شهرزاد باید میرفت بیمارستان که نوبت شیفت کاریش بود بعد رفتنش اعصابم خراب بود مدت زیادی بود سکس نکرده بودم و ناراحت بودم حتی فکر خیانت هم به سرم زده بود آخه زن من دو روز تو هفته شیف داشت و من میتونستم با کسی باشم و حداقل از اون لذت ببرم اما نمیتونستم پای کسی رو به زندگیم باز کنم دلم نمیخواست به زنم و زندگیم خیانت کنم تو این فکرهای خودم بودم که دیدم صدای گوشی شهرزاد میاد شک کردم که چرا برگشته خونه آروم در اتاقم رو باز کردم و رفتم دنبال صدا اول اتاق خواب رو نگاه کردم و خبری نبود اومدم تو سالن و دیدم که شهرزاد گوشیش رو رو جاکفشی جلوی در جا گذاشته و خودش رفته سر کار این مسئله عادی بود اون همیشه موبایلش رو جا میذاشت گوشی رو نگاه کردم دیدم شیرینه که داره بهش زنگ میزنه چون خوشم ازش نمیومد جوابش رو ندادم چند دقیقه بعد یه مسیج داد و نوشته بود که با خانواده بحثش شده و اومده بیرون و شب میخواد بیاد پیش شهرزاد و نمیخواد امشب بره خونه مسیج رو که خوندم تلفن رو ورداشتم که زنگ بزنم به بیمارستان و به شهرزاد بگم که چی شده وکه اونم با شیرین صحبت کنه و بهش بگه که برگرده خونه ولی یهو پشیمون شدم به نظرم فرصت خوبی بود که با شیرین صحبت کنم و بگم که تو زندگی ما دخالت نکنه بدش هم میبردمش و میرسوندمش تا خونشون منم در جواب مسیجش براش نوشتم که بیاد خونه و نگران چیزی هم نباشه حدود نیم ساعت بعد شیرین رسید و اومد تو خونه خیلی سرد بهم سلام کرد و رفت تو اتاق خواب من و شهرزاد ولی وقتی دید شهرزاد نیست اومد و پرسید که خواهرش کجاست منم بهش گفتم که شهرزاد بیمارستانه و من بهش مسیج دادم بعدش رفت به طرف در که از خونه بره ولی من جلوی باز کردن در رو گرفتم و اونم شاکی شد که چیکار میکنی و الان داد میزنم اون لحظه من قصد بدی نداشتم و بهش گفتم که چند دقیقه میخوام باهات حرف بزنم بالاخره دستگیره در رو ول کرد و اومد نشست رو مبل رفتم تو آشپزخونه که یه چیزی بیارم که بخوریم و بعدش باهاش حرف بزنم تو آشپزخونه داشتم فکر میکردم که چی بهش بگم و با خودم گفتم که ممکنه بعدا دوباره تو زندگیم دردسر درست کنه واسه همین اون تصمیمی که نباید رو گرفتم آره تصمیم گرفتم که به زور لختش کنم و با گرفتن عکس از بدنش هم عقده خودم رو خالی کنم و هم باعث بشه که زبونش رو ببندم و وسیله ای بشه واسه تهدید کردنش رفتم تو سالن و شربت رو بهش دادم و نشستم کنارش ولی اون بند شد و گفت که میخواد بره و دوست نداره باهام حرف بزنه منم رفتم سمتش و گرفتمش و به زور بردمش تو اتاق شیرین مرتب من رو میزد و بهم فحش میداد و تهدید میکرد که به همه میگه حرفاش عصبیم کرد و باعث شد محکم به صورتش سیلی زدم و گفتم که با کاراش زندگیم رو خراب کرده و باید ازش انتقام بگیرم دیگه فهمید قضیه چیه و شروع کرد به التماس که بذارم بره بهش گفتم نترس کاریت ندارم و ولش کردم گوشیش رو ازش گرفتم و کلید در اتاق خواب رو دراوردم و رفتم بیرون و از بیرون قفلش کردم اونم هی داد میزد که چیکار میکنی و ولم کن که برم رفتم تو رستشویی و از اسپری بی حسی که اونجا بود به کیرم زدم و چند دقیقه بعد شستمش و رفتم سمت شیرین دیدم نشسته رو تخت و عصبی بود بغلش کردم شروع کرد به گریه و هول دادن من فشارش باعث شد برم عقب و از این فرصت خواست فرار کنه که دستمو محکم گرفتم و انداختمش رو تخت و بهش گفتم ببین دست و پا نزن یه امشب رو باید جبران اشتباهاتتو بکنی به خاطر حرفای تو رابطم با شهرزاد خراب شده و یک ماهه که سکس نداشتم و تو امشب باید تلافی کنی افتادم روش و شروع کردم به دست کشیدن به بدنش به زور دکمه های مانتوش رو باز کردم و شالش رو دراوردم مرتب هولم میداد و صورتش رو تکون میداد که بوسش نکنم ولی نمیتونست جلوی من رو بگیره دیگه شهوت بهم غلبه کرده بود شروع کردم به بوسیدنش و لب گرفتن ازش دستم رو از یقه لباسش بردم داخل و سینه هاش رو گرفتم و فشار میدادم شیرین فقط گریه میکرد و دست و پا میزد که ازش جدا بشم ولی تقلای زیادش خستش کرده بود و منم در حال بوسیدن و خوردن لباش بودم مزه خوبی داشت و همزمان دستم داخل سوتینش بود و نوک سینه هاش رو میمالیدم سینه های نرمی که الان لحظه شماری میکردم که بتونم ببینمشون و لیسشون بزنم آره باید سریع لختش میکردم باید کس و کونش رو میدیدم و ازش فیلم میگرفتم باید سینه هاش رو گاز میگرفتم و حرصم رو روش خالی میکردم بعد از اینکه حسابی لباش رو خوردم به زرو برشگردوندم و اول مانتوش رو دراوردم و بعد شلوارش رو کشیدم پایین کون خوش فرم و برجسته ای داشت با یه رون گوشتی و نرم یه شرت سرمه ای توری هم پاش بود که زیبایی و سکسی بودن کونش رو چند برابر میکرد بهش گفتم اگه میخواد زودتر خلاص بشه همکاری کنه و اذیت نگنه وگرنه کاری میکنم که پشیمون بشه و اون فقط آروم گریه میکرد تاپش رو دراوردم و از پشت گردنش رو میبوسیدم دستم رو میکشیدم رو کونش وسط پاش و کمرش خیلی برام لذت بخش بود برش گردوندم و شروع کردم زبون کشیدن رو سینه هاش دوتا سینه با سایز 65 و یه حاله قهواه ای خوش رنگ و یه نوک برجسته و سکسی نوک سینه هاشو گاز میزدم و محکم میمکیدم وسط دو تا سینش رو لیس میزدم و با دستام سینه هاش رو میمالیدم اومدم بالاتر و زیر گردنش رو لیس زدم که فهمیدم به اونجاش حساسه و باعث شد ناله کنه منم اه و ناله میکردم و سرعتم رو تو لیسیدنش بیشتر میکردم اومدم پایین تر و نافش رو زبون زدم و میخواستم برم سمت شرتش که اجازه نداد سرم رو گرفته بود و خواهش میکرد که ادامه ندم و همین جوری ارضا بشم ولی من گوشام کر شده بود اون لحظه فقط کیرم کار میکرد و بهم دستور میداد چیکار کنم نهایتاً شرتش رو از پاش دراوردم و کس نازش رو دیدم یه کس ناز و صورتی با یه اندازه معمولی و لبه های خوش فرمی که زیباییش رو دوچندان میکرد رفتم بین پاهاش و زبونمو کشیدم توشکاف کسش و چوچولش رو میک میزدم و گاز کوچیک میزدم و بعدش از بالای سوراخ کونش تا بالای کوسش رو لیس محکم زدم و که دیدم داره ناله میکنه و بدنش رو تکون میده نمیخواستم کاری کنم که به این زودی ارضا بشه چون مطمئنا بعدش دوباره وحشی میشد کسش بوی خوبی می داد لبه های کسش تو دهنم بود و داشتم میکش میزدم همزمان با دستم شلوار و شرت خودم رو آروم دراوردم وقتی کیرم به پاهاش خورد انگار برق گرفته باشش بلند شد و کیرم رو نگاه کرد و گفت میخوای چیکار کنی من دخترم و قسم میخورد که تا حالا دست کسی بهش نخورده بهش گفتم که با کسش کاری ندارم و آروم باشه تا زودتر تموم بشه من قصد داشتم از کون بکنمش تصمیم داشتم وقتی کیرم تو کونش میره از بدی هاش بگم که بفهمه چرا این بلا سرش اومده پاهاش رو بیشتر باز کردم و کسش رو لیس میزدم با دستم شروع کردم به مالوندن کسش و همزمان انگشت شستم رو به کونش فشار میدادم با دستم سعی کردم سوراخش رو باز کنم انگشتم رو دور سوراخ کونش حرکت میدام وقتی دیدم فایده نداره بلند شدم و از کشو وازلین رو اوردم و شروع کردم چرب کردن لای پاش و سوراخ کونش حسابی انگشتش کردم و کیر خودم رو هم چرب کردم خیلی استرس داشت و مدام التماس میکرد که با کسش کاری نداشته باشم بهش گفتم که اگه اذیت کنه و خودش رو سفت بگیره کیرم رو میکنم تو کسش شیرین که دیگه راهی جز تحمل نداشت پاهاش رو باز کرد و خودش رو شل کرد روش دراز کشیدم و کیرم رو گذاشتم لای پاهاش و بهش گفتم که پاش رو ببنده خیلی لذت داشت از یه طرف یه کون نرم و بزرگ و دست نخورده زیر کیرم بود و از طرفی سردی روی لبه های کونش که به زیر شکمم میخورد خیلی بهم حال میداد چند دقیقه لاپایی باهاش حال کردم چند دقیقه که گذشت بلند شدم و نشستم رو کونش پاهاش رو تا حد امکان باز کرده بودم و انگشتم رو میکردم داخل کونش خیلی تنگ بود وقتی احساس کردم یکم سوراخش باز شده کیرم رو بردم جلوی سوراخش کیرم رو با دست گرفتم و آروم فشار میدادم ولی انگار اونجا هیچ سوراخی نبود اصلاً تکون نمیخورد شیرین تقلا میکرد احساس میکردم که هر لحظه ممکنه کیرم بشکنه دستای شیرین رو از پشت گذاشتم رو لپای کونش و گفتم باز نگهش داره که دردش کمتر بشه و اگه سوراخشو باز نکنه کیرم رو میکنم تو کسش شیرین میگفت کونش رو شل گرفته و سوراخش خودش تنگه با چند بار فشار کیرم بالاخره رفت داخل کونش یکم نگه داشتم تا بهش عادت کنه بعدش بازم فشار دادم که تقریباً تا نصف رفت تو داخل کونش خیلی داغ بود دور کیرم رو هم انگار یه حلقه فلزی محکم گرفته باشه و فشارش میداد اما این گرما و فشار خیلی لذت بخش بود برام بهش گفتم یه ذره دمر بیفته تا زودتر تموم بشه آروم بلند شد و متکا رو گذاشتم زیر شکمش همین طور که کیرم تو کونش بود روش دراز کشیدم و آروم آروم شروع کردم به تلنبه زدن پاهاشو باز کردم و پای خودمو دور ساق و مچش قلاب کردم و همزمان آروم تلنبه میزم تا خایه هام فرو کرده بودم تو کونش که باعث شد جیغ بکشه که چون سرش تو پتو بود صداش بیرون نمیرفت داشتم باهاش حرف میزدم و از کونش میگفتم واااایی چه کون تنگی داری شیرین کیرم تو کونت کیرم تو دهنت جنده باید همیشه بهم کون بدی داشتم از کردن یه کون آکبند و داغ لذت میبردم و شیرین هم هرچی دستو پا میزد فایده ای نداشت از زیر سنگینی هیکل من هم نمیتونست دربیاد پس چاره ای نداشت جز اینکه دیگه ساکت باشه کونش زیر کیرم مثل ژله میلرزید منم بی رحمانه تلنبه میزدم دوربین موبایم رو روشن کردم و از کردن کونش فیلم گرفتم و در مورد اختلاف هایی که درست کرده بود حرف میزدم بیشتر از 15 دقیقه کون تنگشو گاییدم که دیگه خودم خسته شده بودم از تند شدن نفسهام فهمید ارضام نزدیکه به التماس افتاد که حداقل آبمو تو کونش نریزم ولی من به حرفاش گوش نمیدادم انقدر تلنبه زدم که آبم اومد و همش تو کونش خالی شد انگار تمام جونم از کیرم در اومده بود بیحال روش دراز کشیدم و کیرم داشت کوچیک میشد و آروم از کونش درمیومد دیدن این صحنه برام لذت بخش بود یه سوراخ که از گاییدن زیاد قرمز شده بود و آب کیرم که دورش ریخته بود بهش گفتم شیرین این تقاص کارای خودته تو باعث شدی رابطم با شهرزاد خراب بشه حالا باید با کون دادنت جور کس شهرزاد رو بکشی بلند شدم و موبایلش رو اوردم و کیرم رو گذاشتم رو لبش و با گوشی خود شیرین از کیرم و لباش و از کونش و قرمزی سوراخش هم عکس گرفتم و بهش گفتم از این به بعد هر وقت خواستی واسه خودشیرینی زندگی کسی رو خراب کنی به این عکس ها نگاه کن شیرین با بدنی لخت و قرمز پاشد رفت دستشویی و وقتی اومد لباساش رو پوشید و برگشت خونه البته بدون شرت نوشته
0 views
Date: February 24, 2021