سلام آرمین هستم 23 ساله از تهران بابام سرهنگه و مامانم هم خانه دار بزارید ازاول بگم ما و یه همسایمون از زمان اول تولدم تا الان خونمونو عوض نکردیم من اون موقعی که به دنیا اومدم ٰ همسایمون یه دختر داشت به اسم الهام که هفت سال داشت و وقتی من به دنیا اومدم اون به خونمون میومد و تو عوض کردن پوشک من به مامانم کمک می کرد فقط تو عوض کردن پوشک من از اون موقع تا حالا عاشق کیر من شده بود وقتی کمی بزرگ تر شده بودم یادمه به بهونه های مختلف دست به کیرم میزد مثلا تو جمع منو قلقلک می داد و بدون این که کسی بفهمه تو قلقک دست به کیرم می زد و وقتی هم کسی نبود مستقیم شلوار و شرتمو پایین می کشید و با کیرم بازی می کرد و می گفت به کسی نگو و واسه این که منو راضی کنه یه جایزه ای بهم میداد یا مثلا وقتی میومد خونمون کیرمو از رو شلوار می گرفت و فشار می داد و می گفت اینجا چی داری پسر بعد تخم هام را می گرفت و باهاشون ور می رفت و می گفت این دو تا توپ چیه اینجا داری بعد تا مامانم می اومد دستش را بر می داشت و می گفت به کسی نباید بگی منم که بچه بودم قبول می کردمو به کسی نمی گفتم وقتی که هفت سالم شده بود و اون چهارده ساله شد وضعیت بد تر شد اون پریود شد و به بلوغ رسید و شهوت هم پیدا کرده بود مثلا یه روز که رفته بودیم خونشون به بهونه ی سرگرم کردن من منو برد تو اتاقش و گفت بیا باهم کشتی بگیریم و برای این که راحت باشی فقط با لباس زیرت کشتی بگیربعد خودش بلیز و شلوارمو درآورد اون موقع کیرم شق نمی شد ولی برآمدگی کیرم از رو شرت آبی ام پیدا بود دیدم فقط داره به برجستگی کیرم نگاه می کنه و لبخند می زنه گفتم چی شده گفت هیچی لباس زیر تو که آبیه و لباس زیرای من هم صورتی پس من رنگ قرمز و تو آبی بعد یه تشک پهن کرد و رفتیم دولا شدیم و دست های همدیگرو گرفتیم و شروع کردیم و وسط کشتی که من داشتم از سر و کولش بالا می رفتم کیرم و تخم هام را با هم از رو شورت گرفت نمی دونم چرا یه دفعه بدنم شل شد طوری که تونست من را روی تشک بندازه خودش هم روی کمرم خم شد و من هم صورتم را به سمت راستم آوردم و دیدم داره همینطور که بهم نگاه می کنه کیر و خایه هام را محکم تو دستش فشار می ده بعد دستشو کرد تو شرتمو کیرمو تو دستش گرفت و شروع کرد با ولع به ور رفتن باهاش ولعی که دفعه های قبل ندیده بودم میگفت عاشق دودول خوشگلتم دودول طلا هرچی بزرگ تر میشدم وقتی این کارو میکرد احساس بدی بهم دست میداد احساس یه تجاوزو داشتم احساس می کردم داره ازم سو استفاده می کنه رومم نمی شد به کسی بگم واسه همین نمی خواستم تو اتاقش برم دیگه الهام شده بود کابوس شبام و ازش میترسیدم اونم به مامانم میگفت ارمین مثل داداش کوچیکه خودم میمونه هر دفعه هم خو نشون می رفتیم مامانم به الهام میگفت آرمینو ببر اتاقت باهاش بازی کن تا اذیت نکرده منم از رو خجالت چیزی نمی گفتم و اونم منو می برد اتاقشو ترتیبمو میداد یه دفعه که مامانم اومد به الهام گفت منو ببره گفتم نمیخوام حوصله ی بازی ندارم اینو که گفتم دیدم الهام رنگش پرید ولی مامانم به زور به بهونه ای که اذیت نکنم منو میکرد تو اتاق الهام و ادامه ی ماجرا این ماجرا 4 سال ادامه داشت تا الهام کنکور داد و شهرستان قبول شد و رفت شهرستان منم 11 سالم شد وقتی این خبر بهم رسید ذوق مرگ شدم و از دستش راحت شدم تا این که 17 سالم شد و خودم هم به بلوغ رسیدم و دیدم به زنا عوض شد و شهوتم روشن شد اون موقع الهام لیسانسشو گرفت تا یه روز گفتن داره بر میگرده تهران یهو عرق کردمو و تو فکر این بودم چه جوری بهش نگاه کنم وقتی اومد تهران و رفتیم خونشون عرق کردم و چیزی به روی خودم نیاوردم اونم رنگش پرید و چیزی به روی خودش نیاورد بهش نگاه کردم تا اون موقع تا حالا همچین دید بعد بلوغو بهش نداشتم تقریبا قیافش هم یادم رفته بود دیدم خیلی خوشگله خیلی هم خوش هیکل و لاغر و بدون شکم سینه هاشم قلمبه ترین و خوش فرم ترین سینه ی دنیا وقتی کنار هم نشستیم کم کم سر صحبتو باز کرد و گفت ارمین جان از درسا چه خبر منم گقتم خوب پیش میره و شروع کردیم به حرف زدن از اون به بعد ارتباطاتمون روز به رو بیش تر میشد و با هم راحت تر میشدیم و اون ماجرا رو کم کم فراموش کردیم دو سال سپری شد و کنکورمو دادم و مهندسی عمران ازاد تهران شمال قبول شدم و شدم 19 ساله تا یه روز که تو یه رستوران باهاش قرار گذاشتم یه جک بی تربیتی برام خوند بعد همین جوری بحثمون بی تربیتی تر شد و بهم گفت ارمین یادته من چقدر اونجاتو دوست داشتم بعد شروع کرد با یه حالتی که انگار منو مسخره کرده خندیدن منم اول رنگم پرید و خجالت کشیدم کمی سکوت کردم و بعدش گفتم اره یادمه چقدر پررو بودی اونم گفت پررو نبودم فقط دودول کوچیکتو میخواستم ولی الان دیگه دوست ندارم چون خیلی گنده شده و دوباره خندید منم که شهوت داشتم و با کسی سکس داشتم بدم نمیومد باهاش سکس کنم موقعیتو مناسب دیدم و بهش گفتم اگه دوست داری الانم میتونی با هاش بازی کنی اونم از تعجب خشکش زد و با تعجب بهم زل زد یه کم سکوت کرد و بعد با تعجب بهم گفت واقعا اجازه میدی گفتم چرا که نه اونم از زیر میز کفششو دراورد و پاشو اروم زد به کیرم و تو چشام زل شهوتناکی زد و بعد خندید و گفت ناقلا شدی کلک وقتی هم سوار ماشین شدیم تو رانندگی از رو شلوار دستشو به کیرم میزد و میخندید یه روز بهم اس ام اس داد کسی خونمون نیست بیا کیرتو تقدیمم کن وقتی رفتم خونش دیدم هنوز با حجاب جلوم ظاهر شد گفتم چرا این جوری مگه قرار نیس سکس کنیم اونم گفت چه رویی داری قرار نبود سکس کنیم قرار بود کیرتو بهم بدی و فقط من یه کم با کیرت بازی کنم همین با حجابم راحت ترم من هنوز دخترم و با کسی سکس نداشتم کوچیک بودی کم رو تر بودی الان که بزرگ شدی خیلی پررو شدی منم قبول کردم اونم گفت برو تو اون اتاق همیشگی تا منم بیام وقتی رفتم تو اتاقش درو بست و قفلش کرد و اومد روبه روم یه جوری تو چشم هام نگاه می کرد بعد دستشو گذاشت رو لپم و نوازش می کرد و یه کم دستشو پایین آورد و شروع کرد دکمه های پیرهنمودربیاره بعد از این که پیرهنمو درآورد شلوارموهم سریع درآورد و کش شورتمو تو دستاش گرفت و این کار رو که کرد کیرم یه دفعه شق شد بعد آروم شورتمو پایین کشید و خوب به کیر لختم نگاه می کرد و بعد دستشو نزدیک کیرم آورد و گفت خیلی نازه خیلی گنده شده خیلی کیرتو دوست دارم بعد دستشو آروم گذاشت رو کیرم کیرمو که لمس کرد خیلی خوشم اومد کیرمو تو دستش گرفت و برام می مالوند و باهاش بازی می کرد و بهم نگاه می کرد و من هم داشتم لذت می بردم با اون یکی دستش از رو میز یه شیشه مایع چرب کننده برداشت و ریخت تو دستش و کیرمو حسابی باهاش چرب می کرد وعقب جلو می کرد و بعد اون یکی دستشو گذاشت رو بیضه هام و فشار می داد و انگشت وسطشو تو کونم می کرد یه دفعه حالش خیلی بیش تر شد و بهم نگاه می کرد یه کم که گذشت یه دفعه فشار و سرعت دستشو بیش تر کرد و کیرمو محکم تو دستش بالا و پایین می کرد و اون یکی دستشو از رو تخم هام برداشت و گذاشت جلوی کیرم الهام همین طور که کیرمو تو دستش عقب و جلو می کرد لبخند می زد و من از شدت لذت آه می کشیدم که یه ضربه بهش زد یه دفعه آب کیرم اومد و ریخت تو دستش و خیلی حال کردم الهام هر چی آب تو کیرم بود و ریخت کف اون یکی دستشو با لبخند شادی که رو لبش داشت گفت حال داد نه گفتم خیلی حال داد هیچ وقت این قدر حال نکرده بودم بعد لبمو بوسید و گفت عزیزم الهی قربونت بشم حالا راحت بخواب تا هر وقت دیگه حوصله داشتم بیام باهاش بازی کنم من هم رفتم خونه خوابیدم خیلی دوست داشتم لااقل بی حجابشو ببینم یه کم که فکر کردم با خودم گفتم خیلی پرروهه از بچگی همه رمز و راز و جونمو که کیرمه و دیده و باهاش بازی کرده در صورتی که کیرمو جز اون هیشکی ندیده در ازاش سکس که نمی کنه هیچ جلوی منم حتی حجابشم بر نمی داره کیرمو انالیز می کنه بعد حتی موهاشم نمیزاره من ببینم حتی کیرمم نمیخوره منم تا اون موقع دسترسی به فیلم سوپر نداشتم و سینه و کس زنی رو ندیده بودم دیگه جوشی شدم و یه نقشه کشیدم دوتا دس بند بابامو برداشت و یه روز دیگه بهش اس ام اس دادم کیر نمیخوای اونم گفت کسی خونمون نیس بیا رفتم خونش گفتم چشاتو ببند سورپرایز دارم تا چشاشو بست دوییدم به دست و پاهاش دس بند زدم اونم چشاشو باز کرد و گفت چیکار میکنی فکر میکرد من هنوز همون بچه کوچولوییم که بتونه ازم سو استفاده کنه منم مقنعشو کشیدم وای بی حجابش عین حوریا بود موهای بلند و صاف و مشکی لباسا و شورت و سوتینشو پاره کردم لخت لختش کردم اولین بار بود لخت یه زنو میدیدم پاهاش خیلی سفید و ناز بودند نمی دونم چرا از پاهاش خوشم اومد بعد لباسامو درآوردم اون اولین سکسم بود واسه همین خیلی آتیش شهوتی داشتم تا قبلش فقط به الهام کیرمو داده بودم تا باهاش بازی کنه ولی این دفعه یه سکس کامل و واقعی بود شروع کرد به فحش دادن اشغال ولم کن بهش گفتم چقدر پررویی چقدر ازم سو استفاده میکنی حداقل برای قدر دانی هم که شده یه بار خودتو بهم بده اونم که واقعا دیگه نمی تونست چیزی بهم بگه یه کم فکر کرد و شرمنده شد سرشو انداخت پایین و گفت راست میگی من خیلی پررو ام باشه این یه بار قبول کیرم شده بود تنه ی درخت بهم گفت کیرت تا حالا انقدر گنده نشده بود من که خیلی هیجان داشتم دس بنداشو باز کردم و با دقت شروع کردم به انالیز بدنش تازه فهمیم کس و سینه ی زن چیه و چه شکلیه اونم تمیز بود بدنش بوی صابون میداد اونم ادامس دهنشو دراورد سرمو گرفت و عین جنونیا ازم لب گرفت لباش خیلی خوشمزه بود الهام سرمو چسبوند رو سینه ش جوری که لپم و دماغ و صورتم به سینه ی نرم و محکمش چسبید و سرمو در اغوشش کشید و نوازش کرد و گفت نمی دونی که چقدر از بچگی دوست داشتم تن و سینه ش عین اتیش داغ بود فهمیدم اونم خیلی شهوتی شده از خود بی خود شدم و رفتم سراغ سینه ش به به س ینه ی کاملا برامده سربالا بزرگ سفت و محکم و کروی با نوک بزرگ و دراز وسط یه دایره ی بزرگ دون دونی و چروک به رنگ قرمز قهوه ای شکم هم صاف سینه ش باهام حرف میزد میگفت بیا منو ببلع کسم که دیگه نگو سفید و بی مو و ارتجاعی یه خط که وقتی از لبای ارتجاعی بازش میکردی یه ناحیه ی صورتی با دو سوراخ و نقطه ی حساس میدیدی اون روز یه سکسی باهاش کردم که تلافی تموم این سال ها شد از خود بی خود شدم و افتادم به جونش با ولع تموم افتادم به جون سینه هاش با دو تا دستام گرفتمشون محکم تو حلقم کردمشون و با قدرت تموم می خوردمشون به به چقدر مزه داد خیلی خوشمزه بود نوکشم دیگه نگو عین باقلوا نوکشو انقدر محکم میخوردم که عربده و جیغ می کشید سرتاسر سینه و نوک سینه شو ماچ کردم و رفتم سراغ کسش کسش خیس خیس بود گفتم تا حالا تو با اونجام بازی میکردی حالا نوبت منه کسشو انالیز کردم و بهش ور میرفتم دستمو اروم میکردم تو سوراخ کسش اونم اه و اوه میکرد نزدیک بود تو اون لحظه پردش پاره شه بعد کسشو خوردم اونم سرمو فشار میداد انقدر محکم خوردم که جیغ های بنفش کشید و التماس می کرد تمام کنم مخصوصا بعد خوردن لبا و نقطه ی حساس کسش سوراخ کسشو انقدر محکم میمکیدم که پردش داشت پاره میشد بعدش هم از حال رفت سرتاسر کسشو ماچ کردم کیرمو گذوشتم لای سینه هاش و جلو عقب کردم اونم با دستاش سینه هاشو به دور کیرم چسبوند و کیرمو با سینه هاش احاطه کرد خیلی سینه هاش داغ بود خیلی لذت داشت کمی باسن و کونشو لیسیدم اونم همین کار و باهام کرد بعد کیرمو گذوشتم لای رونای پاش و جلو عقب کردم اونم رونای پاهاشو به دور کیرم چسبوند و کیرمو با رونای پاهاش احاطه کرد خیلی رونای پاش داغ بود کم کم رفتم بالا و کیرمو اوردم دم کونشو تا ته کردم توکونش بعد سینه هاشو تو دستم گرفتم و میمالیدم یه جیغ بلند زد ولی با تلمبه های من کم کم خوشش اومد بعد منو خوابوند زمین و خودشو از رو کامل بهم چسبوند سینه هاش به من چسبید و کیرم به اون چسبید خودمونو به هم میمالوندیم و اون خودشو رو من جلو عقب می کرد و کیرم لای خط کسش بالا پایین میشد و سینه هاشم روم کشیده میشد و من خمار میشدم شروع کرد ازم لب گرفتن بعد وایسادمو اومد خیلی محکم نوک سینمو خورد و بعدش شروع کرد به کار مورد علاقش بازی با کیرم کیرم خیس خیس بود بعد نیم ساعت ور رفتن باهاش برای اولین بار کیرمو خورد منم موهاشو نوازش می کردم از بیضه ها شروع کرد و اونا رو تو دهنش این ور اون ور کرد و محکم قورت میداد بعد نوک زبونشو گذاشت روی گودی سر کیرم و زبونشو اونجا بالا پایین کرد بعدش با سرعت و شدت محکم ساک زد و به سر کیرم که می رسید اونجا رو بیش تر ساک میزد تا جایی که سست شدم وبهش گفتم ابم داره میاد سرتاسر کیرمو ماچ کرد گفتم میشه بکنمت و پردتو بزنم گفت اشکال نداره پردمو بزن و ابتو توش بریز گفتم کاندوم داری گفت نمیخواد قرص ضد حاملگی میخورم منم کیرمو فرو کردم تو کسش ازش خون اومد منم با یه دستمال کاغذی خیس تمیزش کردم کیرمو دوباره کردم تو کسشو شروع کردم به تلمبه زدن سوراخ کسش ارتجاعی بود و به کیرم کشیده میشد بعد تلمبه زدن کیرمو تا ته کردم تو کسش و ابمو با فشار تموم توش خالی کردم یهو بدنم شل شد و سست شدم بعد رفتیم باهم حموم توی وان گرم و اونجا هم یه جور دیگه باهم حال کردیم مثلا به کل تن همدیگه دست میکشیدیم و همدیگه رو لمس میکردیم من با سینه و کسش بازی می کردمو انگشتامو می کردم تو کسش اونم با پاش به کیرم پا میزد و تو دستاش با تخم و کیرم ور می رفت زیر دوش تو وان اب دستمو دور گردنش انداختم و سینه هاشو تو دستم میمالوندم و دائم از هم لب می گرفتیم و لپای نرمشو ماچ می کردم حتی یه کمی هم تو حموم کردمش و دوباره ابم اومد و تو کسش خالی کردم بعد که اومدیم بیرون با حوله خودمونو خشک کردیم و یه لب از هم گرفتیم و همدگیه رو محکم بغل کردیم و به هم کامل چسبیدیم همدیگه رو فشار میدادیم بعد لباسامونو پوشیدیم و من ازش خداحافظی کردم و شنگول رفتم خونه تا این که یه رو الهام بهم زنگ زد و گفت ازم حامله شده بچه م اخرای سه ماهشه نمی شه سقطش کرد یهو کپ کردم فکر کردیم چی کار کنیم ابروریزی تا یه جرقه به ذهنم رسید بهش پیش نهاد ازدواج دادم اونم کمی فکر کرد و وقتی دید راه چاره ای نداره قبول کرد منم برای این که ابروریزی نشه رفتم به خانواده گفتم عاشق شدم میخوام با الهام ازدواج کنم خانواده اولش خیلی مخالفت کردن که اون ازت بزرگ تره و نمی شه منم دست بردار نبودم و خیلی اصرار کردم تا در نهایت راضیشون کردم و رفتیم خواستگاری خانواده ی اونا هم عین خانواده ی ما اول خیلی مخالفت کردن که ما به پسر کوچک تر از دخترمون زن نمی دیم ولی با اصرار شدید ما دو تا راضی شدن و ما باهم عروسی کردیم و الانم یه زندگی عاشقانه باهم داریم و خیلی هم زیاد با هم سکس می کنیم بعد ازدواج هم بدون این که صداشو در بیاریم دخترمونم به دنیا اومد و الان 4 سالشه که اسمشو گذوشتیم دنیا الهام هم که ازم بزرگ تره هم باید بچه رو زفت و رفت کنه هم منو فقط خدا رحم کرد که خانواده هامون به این نکته توجه نکردن که چرا بچه مون 4 ماه بعد از ازدواجمون به دنیا اومد به جای 9 ماه البته فهمیدن و خودشونو میزنن به اون راه نوشته
0 views
Date: March 2, 2020