سلام اسم من مسعوده 17 سالمه داستانی که میخوام براتون تعریف کنم مربوط به همین امسال میشه من یه دخترعمه دارم اسمش تیناست هم سنه خودمه خوشگله و اندام جذابی هم داره ولی به خاطر بدذات بودنش اصلا ازش خوشم نمیاد و بارها هم به خودش گفتم اون هم همیشه دنباله یه راهی بود تا منا آزار بده و یه جوری تلافی کنه و موقعیتش هم گیرش اومد و بلایی سرم اورد که دیگه جرئت نکنم بهش بگم تو بدذاتی و بدم میاد ازت ما تهران زندگی میکنیم و دخترعمه ام اینا اصفهان یه چند روزی اونا اومده بودن خونمون منم که اصلا حال و حوصله نداشتم تا یه فرصتی گیر میوردم دوچرخه را برمیداشتم و میزدم بیرون شب که اومدم خونه دیدم دارن شام را آماده میکنن منم به زور رفتم سر میز نشستم و سریع شام را خوردم و یه شب بخیر گفتم و رفتم خوابیدم نزدیکای صبح بیدارشدم تشنه ام بود رفتم آب خوردم و برگشتم تو اتاق ولی یادم رفت در اتاقا کامل ببندم رو تخت دراز کشیدم دیدم دیگه خوابم نمیاد بلند شدم را روشن کردم و دوباره اومدم تو تخت یه ذره کلش بازی کردم دیدم خسته کننده است با خودم گفتم حالا که همه خوابن چندتا فیلم دانلود کنم و یه حالی بکنم رفتم تو سایت 3 و یه چندتا فیلم دانلود کردم و شروع کردم به نگاه کردن کم کم کیرم داشت راست میشد منم حشری شده بودم و دیگه رفتم تو فاز جق زدن خیلی داشتم حال میکردم که یه دفه نور فلش دوربین برا یه لحظه اتاقما روشن کرد دیدم دخترعمه ام تینا وایساده لای در و داره ازم عکس میگیره سریع خودما جم و جور کردم ولی دیگه فایده نداشت و اون عکسشا گرفته بود اونم با گوشی اپلش که همیشه پزشا میداد تینا اومد جلو عکسو نشونم داد و گفت تا زمانی که یه کاری را برام انجام ندی این عکس پیشم میمونه و اگه حرفما گوش نکنی به همه نشون میدم پرسیدم چکاری اونم گفت بعدن خودت میفهمی و رفت فردای اون اتفاق تینا و خونوادش رفتن و تینا هم کاری نکرد و چیزی نگفت تا اینکه چندوقت گذشت و بابام اومد خونه و گفت لیلا عمه ام زنگ زده و برا آخرهفته دعوت کرده من که یه دفه شوکه شدم که قراره با تینا چشم تو چشم بشم هزارتا بهونه اوردم که باشون نرم و نشد و بالجبار راهی شدم وقتی رفتیم تو خونشون اومدن جلو برا روبوسی تینا هم اول اومدم با من روبوسی کرد در این حین تو گوشم گفت خودتا آماده کن یه لحظه خشکم زد و دیگه نفهمیدم چجوری اون روزا طی کردم فرداش دیدم تینا داره آماده میشه تا بره بیرون اون رفت تو آشپزخونشون منم رفتم ببینم میخواد کجا بره به عمه ام گفت میخوام برم یه کتاب را از دوستم بگیرم من که اینا شندیم یه ذره راحت شدم که میخواد بره و برا یک ساعت هم که شده نمیبینمش تینا خداحافظی کرد و رفت چند لحظه بعد دیدم یکی بم اس داد گفته بود تینام بیا سوئیت بالا آخه خونه ی تینا اینا دو واحد داشت با یه سوئیت من مونده بودم شمارمو از کجا گیر اورده بود و از همه مهتر بامن چیکار داره بابام اینا که رفته بودن بیرون فقط عمه ام مونده بود خونه اونم که داشت ناهار درست میکرد رفتم به عمه گفتم من نزدیکا خونه یه دوری میزنم و میام در واحد عمه را بستم و یواش یواش رفتم بالا در سوئیت را زدم تینا اومد در را باز کرد و گفت بیا تو منم با دلهره رفتم تو تینا گفت بشین و منتظرباش تا بیام منم رفتم رو مبل نشستم و تینا هم رفت تو اتاق چند دقیقه بعد اومد بیرون دیدم تینا لخت جلوم وایساده تازه فهمیدم که گرفتن کتاب از دوست بهونه بوده و اون میخواسته بیاد اینجا و نقشه داشته تینا اومد جلوتر و گفت اگه هرکاری که بگم را انجام ندی اون عکسا به همه نشون میدم منم هیچ راهی دیگه نداشتم و گفتم قبوله تینا گفت اول باید گردنما لیس بزنی بعدشم سینه هام را بخوری منم شروع کردم اول یه پنج دقیقه گردنشا لیس زدم و بعد رفتم سراغ سینه هاش سایزشون نسبتا بزرگ بود منم اول نوک سینه هاش را مک زدم و بعد هم سینه هاش را میمالوندم و میخوردم و آخرشم وسط سینه هاش را تا تونستم لیس زدم تینا که خیلی داشت حال میکرد تینا گفت حالا نوبته کسمه من زانو زدم اون هم درحالیکه وایساده بود کسشو اورد جلوی دهنم و گفت لیس بزن منم شروع کردم به لیس زدن کسش صورتی بود و بوی خوبی هم میداد راستش من هم داشتم حال میکردم یه ربعی این کار را کردم اونم خیلی حشری شده بود تینا رفت روی مبل دراز کشید و گفت دوباره بیا کسمو لیس بزن منم باز لیس زدم کسش دیگه خیلی خیس شده بود و صدای آه آه اش هم دراومده بود بعدش تینا گفت بسه دیگه همون رو مبل قمبل کرد و گفت برو سراغ سوراخ کونم لامصب کون گنده ای هم داشت ولی من قبول نمیکردم تینا هم که دید من این کار را نمیکنم دوباره اون شبا یادم اورد و گفت اگه هرچی میگم انجام ندی بد میبینی منم مجبور بودم این کار را بکنم رفتم سراغ سوراخ کونش و هی براش لیس زدم اونم هی بیشتر حشری میشد و میگفت کسم را هم بمالون منم اون وسط باید هم سوراخ کون این دخترعمه عوضی را لیس میزدم و هم کسشو میمالوندم ده دیقه یه ربع این کار را کردم و تینا گفت بسه دیگه بعد تینا پرسید چطور بود منم هر چی فحش بود بهش میدادم و اون فقط میخندید من میون حرف هایی که میزدم یه اشتباه کردم و گفتم حیف این کسه خوشبو که باید ماله تو باشه تینا که اینا شنید بلند شد رفت تو دستشویی و بعدشم دوباره اومد رو مبل و گفت کسمو بخور بهش گفتم من که این کاررا کردم تینا گفت الآن کسم طعم و بوی شاش میده حالا بخور تا دیگه اینقدر زر زر نکنی منم به غلط کردن افتادم ولی فایده نداشت سرم را اوردم جلو و کسشو دوباره خوردم و لیس زدم اینقدر خوردم که دیدم بدنش شروع کرد به لرزیدن فهمیدم ارضا شده خیالم راحت شد و خودم سرمو بردم عقب اونم چیزی نگفت تینا ولو شده بود رو مبل منم داشتم با تنفر بهش نگاه میکردم و زیرلب بهش چیز میگفتم خواستم برم بیرون که تینا گفت وایسا هنوز تموم نشده گفتم حتی کستو که شاشی بود هم لیس زدم دیگه چی میخوای تینا رفت رو صندلی نشست پاهاش را انداخت رو هم و گفت بیا هنوز انگشتامو لیس نزدی منم خسته شده بودم هیچ اعتراضی دیگه نکردم و رفتم زیر پاهاش خوابیدم و اونم انگشتاشو میکرد تو دهنم و منم میخوردمشون و لیس میزدم پاهای تینا سکسی بود یه لاک قرمز رنگ هم به ناخوناش زده بود بعد از انگشتاش تینا گفت زبونتا بده بیرون منم دادم بیرون اونم کف پاشا رو زبونم میکشید و دوباره انگشتاشا میکرد تو دهنم خلاصه ده دیقه با پاش صورتو زبونمو گایید آخرسرهم گفت بلند شو تموم شد دیگه بعدشم گوشیشا برداشت و جلوم اون عکسو پاک کرد منم فقط یه چیز بهش گفتم تینا ببین یه روز با همین کیرم که الآن شق شده و داری از رو شلوار میبینیش تمام کارهایی که کردی را تلافی میکنم جنده بعدشم رفتم بیرون ببخشید که طولانی شد آخه خواستم با تمام جزئیات تعریف کنم نوشته
0 views
Date: August 23, 2018