قسمت قبل بازم سلام دوستان میخوام ادامه خاطراتم با فرهاد رو براتون بنویسم ولی قبلش میخوام جواب بعضی از دوستانی که نقد کردن و بدم 1 در داستان قبلی من گفتم اسپری بی حسی ولی منظورم اسپری تاخیری نبود اسپری بی حسی دندان که فکر فرهاد بود و بدرد خورد و هیچ سوزشی نداره 2 من اولین بارم بود که سکس میکردم و طبیعتا سوراخ تنگی داشتم و فرهاد اینو بخاطر حشری شدنش میزد 3 اگه تا پایان داستان و بخونین متوجه ربط اسم داستان میشین خب و اما بقیه داستان من و فرهاد بجز اون باغ مکان دیگه ای سراغ نداشتیم تا واسه سکس های بعدی بریم ولی بعد یه مدت فرهاد بهم گفت که خونشون روزا خالی میشه و میتونیم اونجا بریم که منم بزور قبول کردم سکس بعدی ما تو خونه فرهاد اتفاق افتاد قبلش باهم هماهنگ کردیم و من رفتم اونجا کسی بجز خودش نبود باهم رفتیم طبقه سوم که اتاق خودش اونجا بود باهم رفتیم رو تخت دو نفره ش بعد از اینکه کامل لباسامو دراورد و لختم کرد شروع کرد به خوردن سینه هام که چون خیلی محکم میخورد من لذتی نمیبردم و فقط دردم میومد ولی اون کار خودشو میکرد هرچقدر اصرار کرد که کیرشو بخورم قبول نکردم چون حالم بهم میخورد و دوست نداشتم ناچارا خودش با کرم کیرشو چرب کرد و اول یسری لاپایی کرد و همزمان لبای همو میخوردیم و صدای ملچ مولوچمون تو اتاق پیچیده بود فرهاد همش قربون صدقم میرفت وبدنمو لیس میزد سینه هام بااینکه بزرگ نبود ولی سفید و خوشگل بودن و خیلی دوست داشت و کیف میکرد خلاصه این بارهم فرهاد اسپری یاداوری میکن اسپری بی حسی دندون البته که ایده خودش بود رو دور سوراخ من خالی کرد و شروع کرد مالیدن سوراخ کونم کم کم عادت کردم و کمتر اذیت میشدم بعد بهم گفت قنبل کن منم پشتمو کردم بهش و کونمو دادم بالا فرهادم اول اروم اروم نوک کیرشو مالید به سوراخم و بعد هولش داد تو با اینکه دومین بار بود ولی باز درد داشتم و خودمو سفت کردم و بهش گفتم درش بیاره اونم در اورد یکم دیگه با سوراخم ور رفت تا احساس کردم سوراخم سر شد و دیگه درد نداره این دفعه به پشت خوابوندم رو تخت و کیرشو هول داد تو سوراخم و یواش یواش شروع کرد تلمبه زدن دیگه کم کم داشتم لذت میبردم و کلفتی کیرشو تو بدنم حس میکردم که عقب جلو میشه و بجای درد حس لذت بود که تو وجودم سرازیر شد فرهاد که دید دیگه اخ و اوخ نمیکنم تلمبه زدنشو تند کرد و مابین نفس نفس زدن هی میگفت جووووووون قربون این کون برم که تنگیش داره دیوونم میکنه اینبار باز صدای شالاپ شولوپ باسن من تو اتاق پیچیده بود و فضا رو عجیب شهوتی کرده بود وقتی نفس زدنای فرهاد تند شد فهمیدم که داره آبش میاد بعد از یه داد بلند که گفت ابم اومد همشو خالی کرد تو کونم و روم دراز کشید چند دقیقه تو همون حالت بودیم تا اینکه از روم بلند شد ولی من هنوز ارضا نشده بودم و دوس داشتم ادامه بدیم روم نشد بهش بگم ولی انگار خودشم دلش میخواست ادامه بدیم بعد از نیم ساعت حرف زدن و شوخی و بگو بخند باز یکم با کیرش ور رفتم و براش مالیدم تا سفت شد بلافاصله حشرش زد بالا و هولم داد رو تخت و خوابید روم همونجور که لبامو میخورد چند دقیقه کسمو واسم مالید تا اینکه منم شهوتی شدم سفت بقلش کردم تا اینکه احساس کردم دارم ارضا میشم و با یه لرزش خفیف ارضا شدم فرهاد با ابی که از کسم میومد کیرشو خیس کرد و دوباره منو به پشت خوابوند و کیرشو محکم فرستاد تو کونم و تلمبه زدن و شروع کرد داشتم حسابی کیف میکردم زیر کیر کلفتش دوس داشتم تا شب ادامه داشته باشه این دفعه با اه و اوهی که میکردم سعی کردم به فرهاد نشون بدم خوشم اومده تا تندتر بکنه اههههه چه کیفی میده جووووووون چقد کلفت و داغه فرهادم سرعتشو بیشتر کرد داشتم دیوونه میشدم خودشو انداخت روم چندتا تلمبه محکم زد و باز ابشو خالی کرد تو کونم خیلی خسته شده بودیم هردوتامون کنار هم دراز کشیدیم و بعد از یه لب طولانی از هم جدا شدیم دیگه خیالمون از بابت مکان راحت بود و واسه دفعه های بعد نقشه میکشیدیم گفتم که من و فرهاد ازون به بعد تو خونه آنها سکس میکردیم یبار که باهم قرار گذاشتیم که من برم خونشون بهم گفت که پدر مادرش یهو برگشتن خونه و نمیشه که برم اونجا با ماشینش اومد دنبالم و رفتیم یکم چرخ بزنیم که بارون شدیدی گرفت جوری که خیابونا خلوت شد و پرآب جوری نمیشد از ماشین پیاده بشی بهم گفت بریم جایی که خلوتتر باشه و تو ماشین کارمونو بکنیم قبول کردم و رفتیم تو یه خیابون که پر از درخت بود و پرنده پر نمیزد اطرافشم باغ و زمین بود که معلوم بود کسی اونجا نیست تو این هوا خلاصه ماشین و زیر درخت پارک کرد و در ماشین و قفل کرد بارون بقدری شدید شد که نه بیرون ماشین دیده میشد نه از بیرون کسی داخل ماشین و میدید فرهاد شروع کرد خوردن لبام اینقدر شهوتش بالا بود و محکم مک میزد که اونروز لبام ورم کرد و یه ذره کبود شد منم مجبور شدم واسه مامانم یه خالی ببندم تا شر نشه خلاصه بعد از تقریبا بیست دقیقه لب خوردن و زبون بازی دکمه های مانتومو باز کرد و از زیر لباسم سینه هامو گرفت تو مشتش و میمالید بعد صندلی من و خوابوند تا راحتتر باشیم من دراز کشیدم و اون سینه هامو میخورد و لیس میزد دیگه بعد از چند بار سکس یخم آب شده بود و باهاش همراهی میکردم و با اه و اوووه کردن بیشتر تحریکش میکردم اونم با مک زدنای محکم بهم میفهموند که داره لذت میبره بعد شلوارمو تا زانو کشید پایین و کسمو مالید حسابی خیس شده بودم و نیازی به کرم نبود ولی کماکان اسپری لازم بودیم اونم فرهاد بخاطر من که درد نکشم اونو با خودش همیشه میاورد و تا سوراخم سر و بی حس نمیشد شروع نمیکرد بعد انگشتشو لای کسم میکشید و ببا چوچولم بازی میکرد انگشتشو میکرد دهنش و دوباره لای کسمو میمالید و همزمان سینه هامم میخورد وقتی اسپری و به دور تا دور سوراخم زد بهم گفت به پشت بخوابم یکم جا تنگ بود ولی با هزار بدبختی به شکم خوابیدم رو صندلی بالاتنمو رسوندم به صندلی عقب اونم شلوارشو کشید پایین و اومد رو من دراز کشید کیرشو گذاشت لای پام که خیس بود و چنددقیقه به همون حالت موندیم بعد یکم باسنشو بلند کرد و بهم گفت با دستام کپلمو از هم باز کنم از مدتی که اسپری بهم زده بود زمان زیادی نگذشته بود و من فکر میکردم که بی حس شده و چیزی نمیفهمم ولی وقتی فرهاد نوک کیرشو فشار داد تو سوراخم فهمیدم که هنوز کامل سر نشده صدای آخم دراومد و بهش گفتم درش بیاره ولی کامل خوابیده بود رو من و به قدری حشری شده بود که نمیتونست جلو خودشو بگیره هرچی اخ و اووخ کردم فایده نداشت بهم گفت تحمل کن الان آروم میشه انگشتمو گاز میگرفتم که صدام درنیاد خوشبختانه بعد از چند دقیقه دردش افتاد و خوشم اومد باز داشتم لذت میبردم مخصوصا صدای خوردن باسنامون بهم لذت بیشتری میبردیم فرهاد تلمبه زدن و بیشتر کرد و کیرشو تا ته میکرد تو کونم و نگه میداشت بعد از چند دقیقه سرعتشو زیاد کرد و با اهههه و اوووهی که کرد گفت داره میاد داره میاد عشقم آبمو کجا بریزم ولی قبل از اینکه من چیزی بگم همه آبشو خالی کرد تو کونم و خودشم افتاد روم اونروز خیلی بیشتر بهمون خوش گذشت با اینکه مکان مناسبی نداشتیم بعد بلند شد و از داشبورد چندتا دستمال برداشت و سوراخ من و کیر خودشو تمیز کرد بعد بلند شدیم خودمونو جمع و جور کردیم بارون کم کم داشت بند میومد که فرهاد ماشین و روشن کرد و برگشتیم خونه هامون اونروز با خودم میگفتم فرهاد بهترین پسری بود که لذت سکس و باهاش چشیدم امیدوار بودم اینده خوبی باهم داشته باشیم ولی اشتباه میکردم چون بعد از یماه تو اس ام اساش بهم گفت دختر عموشو براش نشون کردن و داره ازدواج میکنه و بهم گفت بهتره از هم جدا شیم و برام ارزوی خوشبختی کرد ولی من جواب هیچکدوم از حرفاشو ندادم اونروز داغون شدم شکستم تا چندماه کارم گریه و زاری بود ولی نمیتونستم ازش متنفر باشم امیدوار بودم بهم دروغ گفته باشه تا اینکه بعد از چند ماه قسمت بعدی که براتون مینویسم قسمت آخره و اونجا بهتون میگم که چرا ازش متنفر شدم و فهمیدم ادم پستیه لطفا تا آخر داستان رو نخوندین قضاوت نکنید و فحش ندین ببخشید اگه بد نوشتم یا خیلی جذاب نبود من فقط واقعیت رو نوشتم نوشته
0 views
Date: May 1, 2022
سکس تلفنی باخانم مسن یادوجنسه خانم 09034291547