تنهایی هم جواب میده

0 views
0%

سلام خدمت دوستان سایت شهوانی امیرمحمد21ساله هستم از اصفهان خاطره ای رو براتون تعریف میکنم که سال قبل برام پیش اومده بود قبل از این جریان سکس هایی توو نوجونیم داشتم ولی گذاشتم کنار آدم رفیق بازی بودم رو رفقام خیلی حساس بودم تا روزی رسید با یکی از صمیمی ترا شون که داداش صداش میکردم بهم زدیم لطمه شدیدی خوردم یه جوری بود که دیگه با هیشکی حال نمیکردم توو حال خودم بودم آهنگ گوش میکردمو سیگاری پر میکردم یه روز تصمیم گرفتم واسه کارگری برم اردبیل وضع مالی مون بدک نبود ولی کارگری بهانه ای بود که از اونجا فرار کنم جفت سیم کارتامو فروختمُ سیم کارت جدید گرفتم هیشکی شمارمو نداشت فقط عموم داشت که اردبیل بود یه چند وقتی بلاتکلیف بودم اما کارم جور شد به سختی کار میکردم یه روز جمعه بودو استراحت اون روز هم توفیری با روزای قبل نداشت یه سیگارو گذشته کابوس وار بعد از ظهر بود تصمیم گرفتم از این حالو هوا بیام بیرونُ برم پارک گشتی بزنم رفتم رو نیمکتی که احدی از اونجا رد نشه یه جای خلوت که هیشکی رو نبینم طبق معمول حالم تخمی بود که دیدم چندتا دختر دارن میان سمتم توو حالت عادی نبودن فقط یکی شون حالش خوب بود که خیلی هم نازبود اومدن جلو تیکه مینداختن اعصابم داشت خرد میشد_اول محل بشون نذاشتم که یکی شون گفت بچها فکرنم مونثه در جوابش گفتم ممه هاتو میبُرم باهاشون گل کوچیک بازی میکنم که گفت بیا اینم بخور پا شدم برم که همون حال خوبه دستمو گرفت معذرت خواست از بابت رفتار دوستاش اینو که شنیدم دلم لرزید دستشو محکم گرفتم نگام توو نیگاش بود اونا هنوز داشتن وراجی میکردن که دیدم لباشو نزدیکم کرد یه مکث کوچولو کردم ولی پا پس نکشیدم یه بوسه از لبامون گرفتیم شمارشو بهم دادُ رفتن رفتم خوابگاهمون همش توو فکر اون لحظه بودم شماره هم توو دستم بود که تصمیم گرفتم یه اس بهش بزنم احوال پرسی کردیم بعد از چند دیقه گپو گفت اس داد که میاد دنبالم چون بهش گفته بودم که واسه چی اینجام اولش گفتم نه چون صبحش کارم سنگین بود اگه نمیرفتم اخراج میشدم اما فکرم عوض شد اس دادم که بیاد رفتم سر خیابون بعد از کلی انتظار بلاخره پیداش شد با یه ۲۰۶آلبالویی بود که زرتی رفت رو پام تخمام اومد توو دهنم اصرار داشت که خودم راننده شم که قبول کردم همینجور داشتیم کسچرخ میزدیمو کسشعر تلاوت میکردیم که یه لحظه دستشو گذاشت رو دستم گرمای دستاش عاشقم میکرد دستشو بوسیدم که گفت بریم یه جای خلوت که راحت تر حرف بزنیم من که اونجا رو بلد نبودم گذاشتم خودش راننده شه از شهر زدیم بیرون رفتیم یه جاده خاکی ترس برم داشت که نکنه توهم زده میخواد خواهرمونو بگاییدن بده توو فکر بودم که وایستاد همجا تاریک بود واقعیتش تخمم چسپیده بود با جاده اصلی ۱۰۰متر بیشتر فاصله نداشتیم داشتیم حرف میزدیم که صحنه توو پارک اومد جلو صورتم لبامو بردم که دیدم اون پیش قدم شون گونه هامو گرفتُ لباشو گذاشت رو لبامو داشت میخورد لباش خیلی خوشمزه بود اونقدر خوشمزه بودن که اصلا دوس نداشتم ازش جدا بشم زبونشو میچرخوند توو دهنم منم لب پایینیش رو هرازگاهی گاز میگرفتم که یه آه کوچیک میکشید دستمو بردم رو سینش یکم مالیدمشون که دیدم داره کیرمو میماله صندلی شاگردو خوابوندم اوردمش رو صندلی خوابیدم روش داشتیم لب میگرفتیم دکمه هاشو دونه دونه باز کردم یه تاپ قرمز داشت که شهوتمو بالا میبرد تاپشو در اوردم شروع کردم به لیسیدن بدنش _داغ کرده بود رفتم سراغ شلوارش زیپ شلوارش رو باز کردمو با کسش ور میرفتم که گفت بخورش ولی بدم میومد نخوردم خیلی با کسش ور رفتم کامل لختش کردم خودمم یواش یواش لخت شدمو آروم خوابیدم روش توو اون لحظه صفت بغلش کرده بودم داشتم لباشو میخوردمو کیرمو به کسش میمالیدم نمیتونستم از لباش بگذرم همون لحظه کمی از آبش اومد منم دیدم هوا پسه آروم کیرمو کردم توو وای که چه دآغ بود آروم تلنبه میزدمو داشتم لب میگرفتم ازش به شکم خوابوندمش ناخنم رو یکم کردم توو سوراخش که جیغ کشید نذاشت بیخیال شدم پاهاشو جفت کردم کیرمو یکم خیس کردم گذاشتم لای پاش خوابیدم روش داشتم گردنشو میخوردمو آروم تلنبه میزدم که آبم داشت میومد یه کاندوم بهم داد_دوباره برش گردوندمو کیرمو گذاشتم توو کسش چندتا تلنبه سریع زدم آبم اومد انگار تمومه آب بدنمو کشید لش افتادم روش ولی بازم داشتم لبای خوشگلشو میخوردم خودمونو جمو جور کردیم راه افتادیم رفتیم خونه دوستش یه اتاق خالی بود که منو رفتیم توو اتاق رو تخت سفت بغلش کردم همونجا دوتایی مون خواب رفتیم وقتی بیدار شدم ساعت۱بعداز ظهر بود روز بعدشم صاب کار و عمو ما رو کردن نوشته امیر

Date: November 9, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *