تنها در خانه ۲

0 views
0%

8 9 86 9 87 8 7 8 8 1 8 8 7 9 86 9 87 1 قسمت قبل 7 1 95 13 00 دیشب دیشب دیشب ساعت هشت و نیم شب تلفن خونمون زنگ خورد خانم حسینی بود گفت سعید جون میگم بیا شامو همین واحد ما دوتایی بخوریم منم تنهام دلم گرفته اصن گفتم باشه خانم حسینی گفت محض اطلاعتون اسمم مرجانه و خندید وبعدم گفت پس نیم ساعت دیگه منتظرتم و قطع کرد رفتم سمت واحدشون و در زدم درو که باز کرد لباساش همون لباسای قبلیش بود اما صورتش خیلی خوشگل شده بود ارایش غلیظ تری داشت رفتم داخل و باز عین همیشه بی صحبت اضافه ای نشستم رو مبل غذا خوردیم بر خلاف قبل حجم غذا کم بود اما خب من چیزی نگفتم اونم تعارفی نکرد بعد غذا میوه اورد منم تشکر کردم و چند تا میوه برداشتم و میخواستم خیارو پوست بکنم که اومد نشست بغلم گفت اااا خیارو که نباید پوست بکنی اینجوری باید یهویی بخوریش بعد خیارو از دستم گرفت و تا نصفش کرد تو دهنش و در اورد و کرد تو و یه گاز زد عین ساک زدن بعدم خندید و گفت بیا حالا اینجوری که گفتم بقیشو بخور من هم که کلا با دیدن این صحنه انگار برق بهم وصل کردن و خشک شدم فقط زل زده بودم بهش نیگام کرد خندید گفت چیه تا حالا ندیدی کسی اینجوری چیزی بخوره منم با یه صدای ضعیفی فقط گفتم نه خندید و گفت خیلی ساده ای میگم تو که اینقد درس میخونی دوست دختری چیزی هم داری منم گفتم نه فقط با یکی چت میکنم بعضی وقتا خندید گفت این که فایده نداره تا حالا ینی دست دختررو نگرفتی ببری بیرون یه لبی مبی بعدم با یه اشوه ای لبشو گاز گرفت و خندید من گفتم نه گفت چقد اینجا گرمه و یهویی لباسشو بی مقدمه کند که زیرش یه لباس استین حلقه ای بود که فک کنم تاپ بهش میگن و قسمت بالایی سینه های سفیدش معلوم بود گفت ااااا اما خیلی حوصله سر بری نکنه میخوای بگی تا حالا با خودتم ور نرفتی فیلمای خاک بر سریم ندیدی من که دیگه اصن چشام چهارتا شده بود و از خجالتم داشتم میمردم فقط نیگاش کردم و اب دهنمو قورت دادم گفت اهاااا پس دیدی خب خدارو شکر بعد یهو کف دستشو گذاشت رو کیرمو شروع کرد مالیدن و گفت نههههه میبینم حداقل یه ذره مردونگی توت هست سفته سفته مث سنگ بعدم پاهاشو باز کرد و دستمو گرفت و گذاشت رو کسشو گفت بمال منم هیچ حرکتی نمیکردم و فقط طابعش شده بودم مث یه اسیر اما چه اسارت خوبی دستمو گذاشتم رو کسشو و شروع کردم مالیدن شلوارش بر خلاف ظاهرش نازک بود و قشنگ کسشو زیر دستم حس میکرد گرم بود و کم کم حس رطوبت زیر دستم حس میکردم دست خودشو برد پایین تر و شروع کرد به مالیدن خایه هام و سرشو اورد جلو و منم ناخوداگاه صورتمو بردم جلو و لبامون رفت رو هم همونجور منو دراز کرد رو کاناپه و خودش روم بودو همونجوری کیرمو میمالوند یهو دستشو از تو شلوارم کرد تو و کیرمو سفت گرفت و که پشمام کشیده و شد و قیافمو کردم تو هم که گفت اه پشماتو بزن نکبت پاشو پاشو گند زدی تو حالم بیا بریم سریع اینو ردیفش کنیم که الان کسم دلش فقط الان کیر میخواد بردتم تو حموم و گفت بگیر بیا با این موزر شوهرم کوتاشون کن بعدش بهش الکل میزنم خودم الان فرصت تیغ نیس سریع کوتاه کردم و گفت بدو بیا بعدشم تمیز میکنم منو کشوند ایندفه تو تختخواب و شلوارمو کند و شلوار خودشم کند و افتاد روم و شرع کرد لب گرفتم و از یه طرفم خودشو هی میمالوند روم که فط کیرم روی کسش کشیده میشد چقد نرم بود کیرم یه ذره میرفت لاش و فوق العاده تحریک میشدم یهو دستمامو گرفت و گذاشت رو کونشو و گفت این دوتا چرا بیکارن فشار بده منو به خودت ایندفه کاملا بدنانمون چفت هم شده بود و منم کیرم داشت بسشتر تحریک میشد فقط تنها حایل تی شرت من و تاپ اون بود با این وجود پستوناش رو بدنم کشیده میشد مث دوتا بالش نرم یهویی روم نشست و تاپشو در اورد لباس منم با کمک خودم در اورد و کیرمو گرفت و کرد تو کسش و یه اه از سر شهوت کشید و دستامو گذاشت رو سینه هاش و گفت بمالشون اما سفت نه من شرو کردم که مالیدن پستوناش و اونم خودشو اینور اونور میکرد و پاهاشو جمع و باز میکرد رو کیرمو و اه اه های نرمی میکشید و اسممو صدا میزد و میگفت عاشق کیرتم همینجوری داشت جلو میرفت که یهو پاهاشو سفت جمع کرد و افتاد رومو و غلت زد کنارمو و گفت پاشو بیا کسمو بخور سرمو کشوند رو کسشو و دستشو گذاشت پشت کلمو فشار داد و گفت زبونتو در بار بکن توش و تکون بده منم همین کارو کردم و اه اهش بلند شد میتونم حتی بگم که جیغ میزد پاشم از پشت گذاشت پشت کتفم و شروع کرد بیشتر سرمو سمت کسش فشار دادن و یهو یه فشار محکم منو به سمت کسش داد و شل شد گفت بیا اینجا بغلم بخواب و رفتم کنارش خوابیدم و گفت میدونم الان داری دیوونه میشی اما الان تورم ردیفت میکنم فقط یه دقیقه بذار تو بغلت باشم خودشو کشوند تو بغلمو اروم لبامو بوسید مث زمزمه گفت سعید من هم مث شما مردا نیاز دارم تو اگه زمانی زن گرفتی اول ازدواج شاید روش نشه بهت بگه چقدر نیاز داره که ارضا بشه کاملا تو براش کم نذار کارایی که حس میکنی بهش حال میدرو براش انجام بده خود خواه نباش دستش اروم رفت رو کیرمو شروع کرد مالیدن کمی که مالید خودشو کشید زیر و منو گذاشت رو و کیرمو گذاشتت لای پاش زیر کسش و گفت تلمبه بزن منم شروع کردم و یهو عضلاتم سفت شد و داشتم ارضا میشدم که محکم بغلم کرد و اروم در گوشم گفت مرد کوچک من و ارضا شدم همونجا تو بغل هم خوابمون برد و امروز صبح ساعت ده با دیدن چهرش از خواب پاشدم داشتم از نگاه کردنش و فک کردن به اتفاقا دیشب بذت میبردم که یادم افتاد بلهههه اردومون اما خب واقعا نای بلند شدن نداشتم با خپدم گفتم بهانه جور میکنم و باز شروع کردم لذت بردن از این بدن سفید و خوشفرم و لذت سکس دیشبمون بعد یه مدتی پاشد و صبح بخیر گفت خیلی گرم برخورد نکرد اما سردم نبود خیلی اهمیت ندادم پاشد و لباسشو پوشید و گفت پاشو برو حمومو تمیز کن که رفتم تمیز کردمو بعدشم گفت برو خونتون دوشی چیزی میخوای بگیری بگیر امروزم که مدرسه نرفتی برات ناهار میارم منم الان نشستم و منتظر ناهارم 9 1 95 9 1 95 8 30 مرجان پریروز زنگ زده بود به خانوادم که سعید بنده خدا مریض شده و اینا که اگه از مدرسه احیانا بهشون زنگ زدن خبر دادن من نیومدم برام دردسر نشه شنبه برام ناهار اورد و خودشم تو خونه ما نشست با من ناهار خورد لباسش بر خلاف انتظارم مث دفعه های قبل پوشیده بود هیچ حرفیم در رابطه با شب نزد از درسام پرسید و اینکه میخوام تو اینده به کجا ها برسم و خارج اینام قصد دارم برم یا نه منم زبونم باز تر شده بود و براش میگفتم اما باز خودم بحثی شروع نمیکردم اخرشم پاشد بره خونشون و گفت بشینم درسامو بخونم و شب برم پیشش شب رفتم خونشون و ایندفه با یه ارایش رقیق درو باز کرد و دیدم که لباساش بازم پوشیدس خورد تو ذوقم واقعیتش رفتم که نشستم گفت یه خورده میوه و شیرینی بخور الان میام منم شروع کردم میوه خوردن که یهو دیدم با شرت و سوتین بنفش جلوم واستاده خشک شده بودم دهنمم وا مونده بود خندش گرفت یقمو گرفت و کشید و کشوند سمت اتاق خواب و انداختم به پشت رو تخت و اومد روم و گفت ببین سعید امشب داستان قراره یه طور دیگه باشه میدونم کلا لالی نمیتونی حرف بزنی ازتم نمیخوام حرفی بزنی فقط هر کاری گفتم بهت انجام بده و اصنم نگران این نباش که من قراره مشکلی باهاش داشته باشم فهمیدی سرمو تکون دادم که ینی اره اومد بغل تخت نشست و شرتشو اورد پایین و لای پاهاشو باز کرد کسش با لبه های خوشگلش افتاد بیرون گفت حالا بیا اینجا شروع کن رفتم و شروع کردم به خوردن کسش اروم اروم اه اه میکرد و سرمو به کسش فشار میداد یه خورده که گذشت گفت خب حالا انگشتتو بکن توش جلو عقب کن اینکارو کردم گفت محکم تر و تند تر محکم تر و تند تر فرو میکردم و در میوردم جیغ میزد و اه میکشید و میگفت محکمممم تررر اب داشت از کسش میزد بیرون و دستمو خیس کرده بود یهو یه تکونی خورد و پشت سرمو محکم گرفت چسبوند به کسش و گفت اروم حالا لیس بزن بلندم کرد و منو خوابوند رو تخت و خودش نشست رو کیرم اما کیرمو داخل کسش نبرد شرو کرد کسشو رو کیرم حرکت دادن و دستامو محکم گرفت و گذاشت رو سینه هاش گفت بمالشون و محکم فشارشون بده میخوام از درد جیغ بزنم دست نگه ندار منم شرو کردم محکم مالوندن و فشار دادن سینه هاش جیغ میزد دستشو گذاشته بود روی شکممو وقتایی که فشار میدادم از شدت درد ناخوناشو میکرد تو شکمم دستامو محکم گرفت و گذاشت پشتش و کیرمو گذاشت تو کسشو و خم شد روم و گفت با تمام شدتی که میتونی بکن تو کسم و با دستتم از بالا فشار بده صدای تق تق بود که بلند شده بود اه میکشید و ناله میکرد بین ناله هاش گفت اگه حس کردی ابت داره میاد نترس بریز همون تو کیرمو تا جایی که میشد میکشیدم بیرون و با فشار میکردم تو و بدنشو به خودم محکم فشار میدادم سینه های نرم و سفیدش جلوی صورتم بالا پایین میشدن بهترین حس دنیا رو داشتم و همینطور بیشتر میشد تا اینکه با اخرین فشار همونجا نگهش داشتم و ابم ریخت تو کسش سرشو اورد پایین و لبمو بوسید و گفت ممنونم و همونجا روم ولو شد و دستشو برد تو موهام و چشاشو بست و خوابیدیم فردا صب زود بیدار شده بود و منم بیدار کرد و گفت اگه حوصله داری برو مدرسه نمیخوام از درس و مشقتم بیوفتی منم رفتم حاضر شدم و با یه بوسه بدرقم کرد شبشم اومدم و رفتم پیشش و کنار هم خوابیدیم گفت سعید میدونی که این رابطه فقط تو همین چند روز میتونست ادامه پیدا کنه و فک میکنم بعد از این دوباره میشیم پسر همسایه و زن همسایه و همون سلام علیکای همیشگی کلا منظورم اینه که انتظاری نداشته باش که قرار باشه بعد از اینم با همیدیگه سکس داشته باشیم گفتم میفهمم باشه گفت خوبه که میفهمی سعید میدونی یه حس ارامش جالبی دارم وقتی پیشتم با اینکه حرف عجیبیه اما خیلی دوست دارم البته فک نکن که به خاطر شخصیت توعه که عین یه ادم لالی یا مثلا قیافت مث سوپر مدلاس یا بدن خیلی خفنی داری سعید راستش تو منو یاد یه نفر میندازی که یه زمانی تمام زندگیم بود تمام زندگیش بودم همیشه هوامو داشت و منو میذاشت رو سرش دوسش داشتم اما هیچوقت نمیتونستم اندازه اون بهش محبت کنم و دوسش داشتت باشم میخواست بیاد خواستگاریم اما فردا همون روز که بهم گفت دیگه شرایطش جور شده و میخواد به مامانش بگه که بیاد جلو تصادف کرد و قطع نخاع شد من ولش کردم سعید میفهمی ولش کردم حق داشتم نداشتم دیگه اصلا سراغشو نگرفتم بغض کرده بود و چشاش خیس شده بود گفت چند وقت بعدشم به اولین خواستگاری که حس کردم بد نیس جواب مثبت دادم سعید من کار بدی کردم اره و زل زد تو چشام نیگاش کردم گفتم نمیدونم حق داشتی فک میکنم بغضش ترکید و سرشو گذاشت رو سینمو و با هق هق گفت میفهمم توهم ته دلت میگی من نامردم این چند سال فکرش هیچ وقت اما ولم نکرده سعید حسرت تمام اون محبتایی که میتونستم براش خرج کنم و نکردمو میخورم تقاص همه نامردیمو پس دادم هر بار که شوهرم لبامو میبوسید طعم لبای اون و صورت اون جلو چشم میومد موقع سکس با شوهرم هیچ حسی خوبی نداشتم بهش فقط سعی میکردم ادا در بیارم تا ارضاشه و راضی باشه منم ارضا میشدم اما روحم تشنه بوده همیشه عادت کرده بودم اما چند وقت پیش فهمیدم که مرده از خونه زدم بیرون و تو ماشین فقط زار زدم سعید منو ببخش خودشو بیشتر تو بغلم جا کرد و سرشو گذاشت رو سینمو فقط گریه کرد هق هق میکرد و خیسی اشکاشو رو سینم حس میکردم اینقد گریه کرد تا کم کم اروم شد و خوابش برد 7 1 96 خانوم حسینی فوت کرد بعد اون شب دیگه هیچوقت سکس نداشتیم رابطمون مث قبل شده بود چند ماه بعد کنکور دادمو و داروی تهران اوردم چند ماه بعدشم خبر رسید که خانوم حسینی هشت نه ماهیه که تشخیص سرطان تخمدان براش دادن و زده به استخوناشو و باید شیمی درمانی بشه پوسش استخوون شده بود از همه اون زیبایی ها یه اسکلت مونده بود اما هنوزم چشماش همون حس خوبو به من میداد دیشبم تو خواب دیگه تموم میکنه امشب دارم فکر میکنم فکر اینکه واقعا حق داشته یا نه به اینکه چقدر ممکنه خودمون و ادمای اطرافمون و رابطه بینمون تغییر کنه به اینکه ادم با اینهمه دبدبه و کبکبه اش میتونه یه روز با یه اتفاق مسخره که اصنم ممکنه تقصیر خودش نباشه ناتوان بشه و بغل خونه بشینه و فراموش بشه اینکه چقدر ادمای این دنیا داستانای جور واجور و خوشی و ناخوشی تو زندگیشون دارن اما همه یه روزی میمیرن و این دنیا خودشون و همه خاطره هاشونو تو خودش دفن میکنه بدون اینکه اب از اب تکون بخوره نوشته

Date: May 20, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *