جاده سنگبری متروکه

0 views
0%

بعد مدت ها که از شرکت رفته بود چند روزی بود که شروع کرده بود به ایمیل زدن و سوال در مورد نرم افزار ها و دستورالعمل های موجود راستش وقتی تو شرکت بود خیلی دوست داشتم ترتیبش رو بدم ولی با وجود لوندی های بیش از حد که بدتر آدم رو حشری می کرد پا نمی داد و آخرش هم از شرکت تقریبا با دلخوری رفت اولش جواب ایمیل ها شو یا نمی دادم یا سرسری جواب می دادم تا این که یک روز تو چت جی میل سرو کله اش پیدا شود و بعد از کلی آسمان و ریسمان در مورد کار و این حرف ها گفت که با وجود این که خیلی دوست داشته تو شرکت کار کنه مجبور شده که بره که چه دردسرتون بدم ختم کلام به این رسید که ایشون هم نظر مساعد داشتن ولی جراتش رو نداشتن بعد از چند جلسه قصه گفتن باهم قرار گذاشتیم یک جای هم دیگر رو ببینیم ولی خوب کجا بار اول که نمیشد از طرف خواست بیاد خونه آدم یا بری خونه اش راستش به دلیل اختلاف سن و برخی دیگه از محدودیت ها هم دوست نداشتم تو کوچه و خیابون و پارک و رستوران با هم دیده بشیم تازه اونجوری هم به حال من فایده ای نداشت خصوصا این که رسما خودش هم پا داده بود این شود که گفتم دنج اطراف شهر همدیگه رو ببینم که خوشبختانه بر خلاف انتظار قبول کرد روز موعود زودتر سرقرار حاضر شدم و چند دقیقه بعد اون هم پیداش شد سوار ماشین شد و راه افتادیم با وجود این که تا اون زمان هیچ تماس فیزیکی بین ما نبود دیدم اگه دیر بجنبم تا آخر باید بحث فلسفی در مورد عشق و این جور چیز ها بکنیم رو این حساب سریع به عنوان سلام و احوال پرسی باهاش دست دادم و دیگه دستش رو ول نکردم و تا وقتی که به سمت خارج از شهر می رفتیم و داشتیم با هم احوال پرسی ها متداول رو می کردیم چند بار دستش رو بوسیدم همین که به یک فرعی خارج از شهر رسیدم پیچیدم توش و صد متر بالا تر ترمز کردم و همین که جاده خالی شد اون رو به سمت خودم کشیدم و محکم چند تا ماچ آب دار ازش کردم هر چند اولش یک جورایی شکه شده بود ولی سریع خودش رو جمع و جور کرد و اون هم در ماچ و بوسه همراهی کرد دوباره به خاطر عبور چند ماشین مجبور شدیم راه بیفتیم و همش دنبال یک مسیر انحرافی که از جاده خارج بشیم بودم که انگار تخمش رو ملخ خورده بود دوباره کنار جاده توقف کردیم و شروع کردم به ماچ کردنش و این بار همین که فرصت پیش آمد دستم رو داخل مانتوش کردم و سینه اش رو تو مشتم گرفتم اصلا این سینه های پر و خوشگلش بود که نظرم رو جلب کرده بود بعد از یک کم ناز و ادا همون کنار جاده سینه روش رو از سوتین در آوردم و یک دل سیر ممه اش رو خوردم فقط قسمت بدش این بود که هر وقت ماشینی نزدیک می شد باید کارم رو قطع می کردم تا دوباره جاده خلوت بشه بعد از حدود 10 دقیقه بهتر دیدیم که دوباره راه بیفتیم و چند کیلومتر جلوتر دوباره وایسادیم دوباره سینه اش رو لخت کرد ولی بر خلاف انتظارش این بار من کیرم رو در آوردم و سرش رو به سمت کیرم خم کردم احساس کردم انتظارش رو نداشت ولی مخالفتی هم نکرد همون روال رو این بار اون داشت یعنی هر وقت ماشین نزدیک می شد مجبور بود کارش رو قطع کنه دوباره راه افتادیم بر خلاف انتظار با وجود این که برای اولین بار بود که تماس فیزیکی بینمون بر قرار می شد انگار محدودیت زیادی نداشتیم و زیاد هم حرفی بینمون رد و بدل نمی شد همون هین رانندگی دوباره کیرم رو دار آوردم و سرش رو روی کیرم گذاشتم تجربه بسیار متفاوتی شده بود تا حالا نشده بود که هین رانندگی کسی کیرم رو بخوره نزدیک به یک ربع بیست دقیقه به تناوب کیرم رو خورد داشتم منفجر می شدم یک مرتبه یک جاده خاکی یک سنگ بری متروکه رو برومون سبز شد که تا جاده حدود 300 متری فاصله داشت و ارتفاعش هم از جاده چند متری بالا تر بود تو جاده پیچیدیم و متوقف شدیم دوباره شروع کرد به ساک زدن که بهش گفتم این جوری هم من دیونه می شم هم تو پاشم می خواهم ترتیب رو بدم این بار بر خلاف دو مرحله قبل قبول نکرد خدایش الان هم که نگاه می کنم اگه در اون شرایط نبودم خودم هم باورم نمی شه که در اون شرایط هم میشه سکس داشت ولی بعد چند بار تکرار قبول کرد از ماشین پیاده شدم و درب سمت شاگرد رو باز کردم و اون هم شلوارش رو تا زانو کشید پایین و در حالتی که خودش روی صندلی ماشین خم شده بود و زانوش رو روی پادری گذاشته بود کونش رو به سمت من قمبل کرده بود من هم فقط به باز کردن زیپ و دکمه شلوار اکتفا کردم و کیرم رو که از شدت هیجان داشت می ترکید رو در آوردم راستش انقدر شرایط استرس آور بود که حتی یادم نمی اید کسش رو دیده باشم کیرم رو گذاشتم پشتش و فشار دادم خیلی راحت کیرم تا دسته رفت تو کسش نمی دونم تا حالا تجربه سکس در هوای آزاد رو داشتید یا نه ولی خدایش با هیچ حس دیگه ای قابل مقایسه نیست مهم ترین حسش این است که بر خلاف همیشه که نهایت دامنه دید آدم محدود به یک اتفاق است تا دور دست ها رو می تونی بیینی و خودت رو بخشی از فضا حس کنی البته گفته باشم این شرایطی که ما داشتیم به شدت استرس آمیز بود و ماشین های عبوری اگه کمی دقت می کردند خصوصا اونهای که از سمت عقب می آمدن به راحتی حتی کون و کپل دوست ما رو هم می دیدن بعد از شاید کمتر از سه چهار دقیقه آبم آمد و در حالی که از عرق هر دو خیس خیس بودیم خودمون رو جمع و جور کردیم و نزدیگ نیم ساعت همون جا تو جاده خاکی روی صندلی ماشین ولو بودیم راستش هر چند خیلی تجربه جالب بود ولی دیگه هیچ وقت جرات تکرارش رو پیدا نکردیم

Date: October 24, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *