دومین دوست دخترم بود اسمش نرگس بود و ۱۸ سالش و هیکل خوبی داشت چون ورزشکار بود همینشم باعث شد باهم اشنا شیم یه چند ماهی باهم بودیم و به هم وابسته شدیم اما بعد یه مدت فهمیدم نسبت بهم داره بی تفاوت میشه شاید عیاشی های دوستاش و شب گشت زنی هاش با پسرای دیگه باعث شده بود دیگه محبتای من ب چشش نیاد خودشم میدونس دوسش دارم واسه همین خیلی بهش محبت میکردم اما به یه جایی رسید که فهمیدم اشتباه کردم و فهمیدم ک اشتباهه بخای به یه دختر بیشتر از حد محبت کنی دوسش داشته باشی یه شب توی یه خیابون با دوستاش دیدمش که با چنتا پسر در حال گشت زدن بود خیلی اروم اومدم از کنارش رد شدم بهم ک نگاه کرد صدام کرد و اروم واستاد زبونش بند اومده بود نه اینکه از گشت زدناش بدم بیاد یا با دوستاش و پسرا بگرده فقط ب این خاطر ک گفتم امشب بریم بیرون و اونم عقد یکی از دوستاش و بهونه کرده بود و گفت نمیتونه بیاد و اونجا دیدمش دو روزی تماس میگرفت و جواب نمیدادم نه جواب پیاماش نه زنگاش تا اینکه دیگه سرکارم پیداش شد اومد و با هزار تا حرف و ببخشید و دوست دارم میخاست برم گردونه و منم قبول کردم ولی دیگ مثل سابق باهاش نبودم دیگه نه خبری از محبت اضافی بود نه دوست دارمای زیاد تا جایی که جای خالیه این چیزا داشت عذابش میداد تا یه شب گفت بهم چیکار کنم مثل قبل بشی دوباره دوسم داشته باشی منم خیلی تند و صریح گفتم شب بیا پیشم اونم ک منظورمو از حرفم فهمیده بود گفت واقعا که و چنتا دری وری گفت و قطع کرد و گفت دیگ پیام نمیدم و منم گفتم باشه اما قصدی از این حرف نداشتم غروب شده بود که زنگ زد وگفت حمید سر کوچتونم منم گفتم لباس خونه تنمه درو باز میکنم بیا بالا اونم گفت باشه وقتی اومد بالا اومد بغلم و گفت بخدا فکر نمیکردم جای خالیت بخاد انقدر سخت باشه منم دلم سوخت بغض کرده بود منم محکم بغلش کرده بودم چون منم واقعا دوسش داشتم اما بهش گفته بودم از اون اول که تحمل هیچ دروغیو ندارم و تنها خاستم ازش این بود ک دروغ نگه رفت نشست روی مبل منم یه پذیرایی کوچیک ازش کردم و نشستم رو زمین مشغول فیلم دیدن که اونم اخم کرد و اومد بغلم گفت انگار هنوز قهریا منم گفتم اره هنوز یکم دلگیرم ازت اونم ک همیشه دختر شیطونی بود هیچوقتم کوچه و خیابون و بیرون حالیش نبود هروقت دلش میخاست میومد بغلم و میبوسیدتم و وقتایی که تو ماشین تو بغل هم داشتیم و سینه های سفتش فک کنم همه اینا همون موقع که اومد روم و داشت لبامو میخورد اومد تو ذهنم یه لحظه حواسم اومد سر جاش دیدم روم خابیده و داریم همو میبوسیم که انگار این چند روز حال و هول نکردنمون حسابی حشریش کرده بود و محکم لبامو میخورد و منم حسابی از دستام کار میکشیدم و اروم لباسامونو تو همون حالت در اوردیم و منم چشام به سینه هاش که تو سوتینم برق میزد افتاد و رفتم سر وقت اونا وقتی سوتین و باز کردم و سینه هاش و دیدم افتادم به جونشونو شروع کردم به خوردنشون منم عین این وحشیا که درد و حشر نرگسو در اورده بودم که بهش گفتم اروم تر توله صدات میره بیرون که برگشت گفت دیوث وحشی تو ارومتر همش چندوزه نخوردیشون منم ک دیگ اصن حواسم به حرفاش نبود و مشغول گاز گرفتن سینه هاش بودم و دستمو بردم تو شرتش همیشه مقاومت میکرد نمیزاشت ارضاش کنم کلا دسترسی به اون قسمت ممنوع بود اما ایندفعه دیگه نه اروم اروم اومدم پایین تر و میبوسیدم و روی شکمش و زبونم توی نافش و با دستم اروم شرتشو کشیدم پایین توله صگ انگار امشب قصدشم داشته و حسابی برق انداخته بودتش و خاستم برم سراغ خوردنش که گفت بزا برم بشورم بعد بیام منم گوشم به حرفش نبود و یه ثانیه بعد سرم لای پاش بود و حسابی صداشو در اورده بودم که دیگ خودشم با دستش محکم سرمو به سمت کسش فشار میداد یه کص خشگل و صورتی ک خوردنشم مزه میداد فکر نمیکردم با همچین چیزی رو به رو شم معمولا کس دخترای ایرانی و به این خوشگلی تصور نمیکردم قبلیه که اینطور نبود ولی این حسابی ابدار بود ک واقعنم بود ترشحات کصش دیگه صورتمو خیس کرده بود و منم داشتم به لیسیدنش ادامه میدادم گفت که حمید بکن توش اینو ک شنیدم سرمو اوردم عین این مرغا که با تعجب نگا میکنن بیرون گفتم چی میگی دختر گفت حشرم ک نزده بالا ارتجاعیه که سریع تعریف کرد یه بار جوری زمین خورده بود که واژنش درد گرفته بود و ترس از چند قطره خون رفته پیش دکتر زنان و گفته پردت فقط موقع زایمان پاره میشه و منم حسابی خر کیف واسه اولین بار اونم با یکی ک دوس دارم اینکارو انجام بدم اخه خیلی تو فکر جنده افتادم اما هر ک گفته واس اولین بار جنده کرده پشیمون بوده تو همین حالت خر کیف بودم ک اومد شرتمو کشید پایین و شروع کرد با دهنش خیس کردن یکم خوردش که گفت حمید صبرم تموم شد پارم کن منم گفتم چشم عزیزم هر طور تو بخای کیرم اوردم روی کصش یکم بازی دادم ک دیگ حرصش در اومد و گفت نمیکنی برم تو کوچه بدم فرو کن دیوث منم ک واقعا هول بودم خدا پدر این پورن هارو بیامرزه اروم کیرو گذاشتم رو کصش یکم تکون و اون پایین فرو کردم که به خودش پیچید و یه اخ دردناک گفت ک منم میدونستم یا الان یا هیچ کی اروم همون چند سانتی که تو بود و عقب جلو کردم و دیگه از حالش فهمیدم که الان وقتشه و اروم 17 سانتو فرو کردم توش و تو همون حالت یه دستم رو سینش بود و لباشو میخوردم کلا خیلی فعال بودم و اروم عقب جلو میکردم اونم درد و آهش به ناله تبدیل شده بود و منم حسابی حشری ک دیگ داشت میومد در اوردم و گفتم بیاد صاک بزنه گفت نمیتونه و منم پاشو بردم بالا با یه لاپایی خوشگل همشو خالی کردم روی شیکمش و منم افتادم کنارش و شروع کردم به اروم بوسیدنشو لمس کردنش تا یکم دردش اروم شه نیم ساعت بعد یه دوش و یه شام و رسوندمش خونشون الان چند سالی هس از هم جدا شدیم و تو این چند سال متوجه شدم واقعا محبت اضافی اشتباهه و معمولا هر چی کم محلی به شما دختر بکنن بیشتر به طرف ادم جذب میشین نقصد توهین یا چیزی ندارم ولی پسرا میدونن چی میگم نوشته
0 views
Date: February 25, 2019