سلام دوستان من چند وقتی هست که به شهوانی سر میزنم و داستان هارو میخونم واسه همین تصمیم گرفتم من هم داستان بنویسم ولی این داستان سکس من نیست این یک داستان خارجی هست که ترجمه اش کردم امیدوارم خوشتون بیاد اگه دوست داشتین نظر بدین تا بازم واستون ترجمه کنم بعدازظهر جمعه بود که به خونه برگشتم تصمیم گرفتم یه مدتی از وقتم رو با دخترم بگذرونم چون من معمولا جمعه ها خونه نبوم وقتی که وارد خونه شدم ژاکتم رو درآوردم دخترم رو صدا زدم ولی انگار خونه نبود رفتم یک قهوه درست کردم و اومدم جلوی تلویزیون هوا خیلی گرم بود پنجره رو باز کردم ولی باز گرم بود تصمیم گرفتم لباسمو بازتر کنم تا شاید خنک بشم کمی خسته بودم توجهم زیاد به تلویزیون نبود پاهام درد میکرد پس بلند شدم رفتم ماساژور پارو آوردم و پاهامو گذاشتم روش تا خستگیم در بیاد تو حال و هوای خودم بودم که دیدم از اتاق طبقه بالا که متعلق به دخترم پتی هست صداهای عجیبی میاد کمی گوش دادم صدا شبیه صدای درد یا لذت بود اول کمی ترسیدم ولی بعد تلویزین را خاموش کردم تا صدارو بهتر بشنوم صدا شبیه صدای ناله های خیلی خفیف بود با خودم گفتم یعنی صدای چی میتونه باشه ماساژور رو خاموش کردم و به سمت طبقه بالا رفتم صدای از اتاق دخترم می اومد صدای ناله بود با خودم گفتم شاید پتی دوست پسر خودش رو آورده خونه و دارن سکس میکنن البته اون تا حالا سکس نداشت زید آرایش میکرد و لباس های سکسی میپوشید ولی هر بار که باهاش صحبت میکردم پتی میگفت این کار هارو واسه جلب توجه پسر ها انجام میده ولی الان شاید موقعی بود که مچش رو بگیرم دمپایی های ابری رو پام کردم تا صدای پام اون رو متوجه من نکنه تا به سمت اتاقش برم وقتی به پشت در اتاقش رسیدم صدای یک پسر رو شنیدم که میگفت وااااااای پتی کست چقدر تنگ فکر کردم این صدای پسر همسایه بود ولی نمیدونم چرا یک لحظه از این جریان خندم گرفت سرم رو به نشونی شیطونی پتی تکون دادم وبه این فکر کردم که اون خیلی جوونه و ممکنه با سکس های خودش باردار بشه تو همین فکر ها بودم که صدای پتی افکارم رو پاره کرد وای درد دارم کمی یواشتر کنجکاو شدم در رو کمی باز کردم و از شکاف در نگاه کردم پتی روی تخت دراز کشیده بود و پاهاش تو هوا بود اول خوشم اومد ولی ناگهان در رو باز کردم رفتم تو وای خدای من چی میدیدم پتی و دختر کوچکم لوسی در رو آروم بستم متوجه من نشده بودند لوسی داشت کس پتی رو میخورد و هر دو اونها داشتن لذت میبردن لذتی که من همیشه بدون اینکه متوجه باشم سعی در سرکوب اون تو دختر هام شده بودم البته یادم رفت بگم که پتی ساله و لوسی ساله بودند داشتم او چیزی رو که دیده بودم توی ذهنم پردازش میکردم یک نفس عمیق کشیدم و دستگیره در رو فشار دادم و ناگهان وارد اتاق شدم هر دو اونها مضطرب برگشتند و منو نگاه کردن معلوم بود که جاشون رو عوض کردن و پتی داره با زبونش چوچوله لوسی رو تحریک میکنه هر دو داد زدن وبا ترس و تعجب گفتند مامان پتی سریع سرش رو از لای پاهای لوسی اورد بیرون و ملحفه رو روی خودش کشید و لوسی هم سعی کرد با دست خودش رو بپوشونه همه ما سکوت کرده بودیم در حالی که خیلی عصبانی نگاهشون میکردم به پتی گفتم انگار از سکس با خواهرت لذت میبری در حالی که هر دو داشتن تو چشمای من نگاه میکردن و معلوم بود حرفی واسه گفتن ندارن شروع به گریه کردند به سمت اون ها رفتم فکر کردن که میخوام اون هارو بزنم ولی هر دورو تو بغلم گرفتم و گفتم من قصد ندارم شما رو تنبیه بدنی بکنم ولی اونها باز گریه میکردن گفتم من عاشق شما هستم شما تنها دارایی من در زندگی هستید کمی آروم شدن و اشک هاشونو پاک کردن پتی گفت مامان هر تنبیهی در نظر داری مربوط به منه لطفا با لوسی کاری نداشته باش من بازوهای هر دوی اونهارو گرفتم و تو بغلم فشار دادم و گفتم کی میگه که من قصد دارم شما رو تنبیه کنم پتی دوباره شروع به گریه کرد ولی من آرومش کردم و گفتم حیف چشمای به این خوشگلی نیست که با گریه خیسش میکنی اونو تو بغلم فشار دادم و کمر و پهلو هاش رو نوازش کردم نوازش بدن لخت پتی باعث شد که کمی هیجان زده بشم و شعله آتش شهوت که مدتها بود در من ضعیف شده بود دوباره زنده بشه شروع به بوسیدن سر و صورت پتی کردم نمیدونم چرا ولی نا خداگاه دستم به سمت کس پتی رفت که تازه موهاشو شیو کرده بودو داشت جوونه میزد پتی جا خورد خودش رو عقب کشید و به من نگاه کرد لبخندی زدمو لبمو روی لبهاش گذاشتمو شروع به خوردن لباش کردم حس عجیبی داشتم مدتی بود که سکس نداشتم پتی خیلی خوب داشت لبهای منو میک میزد دستم رو بردم سمت سینه هاش و شروع کردم به مالیدن و خوردن اونها در همین زمان پتی دستش رو به سمت کی لوسی دراز کرد که در این مدت فقط داشت به حرفا و کارای ما نگاه میکرد و شروع به مالیدن کی اون کرد دیگه کنترلی روی کارهای خودم نداشتم پاهای پتی رو باز کردم وشروع کردن به خوردن لبهای کس پتی صدای ناله پتی و لوسی بلند شده بود همین طور که عشقبازی میکردیم پتی و لوسی بلند شدن و به سمت من حمله ور شدن تا منو هم مثل خودشون لخت کنن خندیدم وگفتم دوست دارین مامانو لخت ببینین اونها هم لبخندی زدند و تاپ منو از تنم بیرون کشیدن پتی دستش رو به زیر دامن من برد و با کسم بازی میکرد لوسی هم سینه های منو از روی کرست شروع به مالیدن کرد پتی دامن منو پایین کشید تا من لخت باشم دستم رو بردم پشتم و کرستم رو باز کردم سینه های کوچک من با نوک سر بالا جلوی چشمان دخترتنم بود گفتم نمیخواهید شیر بخورید اونها هم ل بخندی زدن و به سمت من اومدن و هرکدوم شروع به خوردن یکی از سینه هام کردن نوک اونهارو میکشیدن و گاز میگرفتن گاهی هم از هم لب میگرفتن واقعا لذت بخش بود که دو نفر هم زمان سینه های منو میخوردن سینه هامو به هم فشار میدادمو تند تند ناله میکردم پتی کمی پایین رفت و شرت منو در اورد کسم خیس شده بود اول اونو بوسید و بعد شروع به خوردن کسم کرد داشتم به ارگاسم میرسیدم دستمو دراز کردمو سینه های لوسی رو گرفتم و شروع به مالیدن اونها کردم پتی زبونشو تو کسم میکرد و میچرخوند و من داشتم سینه های لوسی رو میخوردم واقعا حالم دست خودم نبود بلند داد زدم بمال همشو بمال بخورش مال خودته منو جر بده انگشتتو بکن توش همینطور که داد میزدم بدنم حرارت زیادی گرفت یک لحظه تمام بدنم کرخت شدو ارضا شدم پاهام به شدت میلرزید حالا من ارضا شده بودم ولی دخترها نه یک دفعه فکری به ذهنم رسید بلند شدم و کمی خودمو جمع و جور کردم به پتی و لوسی گفتم که موبایل های خودشون رو بیارن اونها هم رفتن و موبایل هارو آوردن به اونا گفتم موبایل هارو روی ویبره بزارید بعد به هم زنگ بزنید و موبایل رو روی کس خودتون بزارید بعد من به پتی پتی به لوسی و لوسی به من زنگ زد وقتی که موبایل هارو روی کسمون گذاشتیم ناله ی سه تامون به هوا رفت واقعا لذت بخش بود با این که من تازه ارضا ده بودم ولی کلی اذت بردم اینقدری طول نکشید که هر سه تای ما ارضا شدیم دیگه نای بلند شدن نداشتم دلم میخواست همونجا تا صبح بخوابم درد عجیبی تو همه بدنم بود خسته بودم ولی بازم تشنگی سکس منو رها نمیکرد دوست داشتم که باز هم ادامه بدیم ولی وقتی دخترهارو صدا کردم دیدم اونا هم مثل من خسته ان و خوابشون برده موفق باشید ترجمه
0 views
Date: July 15, 2018