چند روز پیش چیزی رو به صورت زنده و کاملا تصادفی دیدم که از اون روز دگرگونم از یه طرف بدجور راست کردم و گلوم رو داره فشار میده از یه طرفم هر چی فکر میکنم برام سکس با زن شوهر دار اونم همسایه اصلا قابل قبول نیست لعنت به دروغ الان 38سالمه و معتادم زنمم پسرمو برداشته و رفته خونه باباش بار هزارمه که می ره تو این 16سال زندگی عادلانه حساب کنم نصف نصف خونه بوده من کارم خونگیه صنایع دستی کار میکنم بخاطر اعتیاد نتونستم جایی کار پیدا کنم واگر رفتم هم بیرونم کردن بگذریم خونه من یه خونه ویلایه که حدود 450متر زمین داره و صد وده مترم بنا سقفش رو شیروونی زدم علاوه بر سقف اول خودش که برای کشیدن بتونم برم بالا زیر شیروونی و کم کم شد پاتوق و محل کارم چند شب پیش کارم تموم شده بود و تقریبا ساعت دوازده بود که دیگه دست از کار کشیدم و سفارش مشتریم تکمیل شد برای فردا اومدم بساط رو راه بندازم یکی دو ساعتی ردیف کنم و بخوابم همین حین هم داشتم چرخی تو اینترنت میزدم و یه سرم اومدم شهوانی ولی چون خسته بودم و خمار تعطیل کردم و نشستم پای بساط زیر شیروانی من به همه خونه همسایه ها دید داره علاوه بر اون خیابون جلوی خونه و کوچه پشتی رو هم کامل میبینم چون خونمون دوبره ولی جایی که من میشیننم فقط کوچه پشتی رو میبینم و خونه دوتا از همسایه ها رو تقریبا دوازده ونیم این حدود بود هواهم که سرد منم زیر کرسی داغ مشغول فعل وانفعال خودم بودم که حس کردم یکی داره تو کوچه راه می ره یه کمی برف که یخ زده بود کف کوچه هنوز بود بخاطر همینم خرت خرت پای نفر کامل شنیده میشد خیلی با احتیاط از پشت شیشه نگاه کردم و تو روشنایی کم تیر چراغ برق و یه کمی هم مه گرفتگی دیدم یه جوون قد بلند و هیکلیه که خیلی آروم داره با موبایلش حرف میزنه و دور و برش رو نگاه کرد و روبروی خونه من که شد شناختمش مامور برق روستامون بود اول فکر کردم حتما کاری داره یا مشکلی جایی پیش اومده که این موقع شب داره تو کوچه میگرده آخه زیاد سیم برق از روستای ما بردن فکر کردم شاید بخاطر همین موضوعه که دیدم یه دفعه در خونه همسایه رو برویی ما که یه زن و شوهر جوونن و یه پسر پنج ساله دارن با اف اف باز شد و این بنده خدا چپید تو خونه همسایه یه لحظه شکه شدم خوب فکرامو کردم دیدم مرد همسایه که اسمش رو می زارم حمید خونه نیست که اون کارش جوریه که بیشتر اوقات شب کاره و شبها خونه نیست دو سه دقیقه ای گیج بودم و اومدم نشستم خوب فکرامو کردم که چکار کنم حالا یواش یواش از پشت بوم اومدم پایین و از در جلوی خونه که به خیابون میخورد اومدم و کامل خونه خودمون رو دور زدم و رفتم پشت خونه همسایه رو برویی و با ترس و لرز از دیوار خونه نیمه کاره بغلیشون رفتم بالا و تو اون سرما با هر کلکی بود یه بشکه از تو خونه نیمه کاره پیدا کردم آوردم گذاشتم زیر پام و از دیوار همسایه مورد نظر رفتم بالا و بی سروصدا وارد حیاط شدم خیلی آروم وبی سروصدا رفتم پشت پنجره اتاق خوابشون که یه لامپ کم نور آبی رنگ هم داخلش روشن بود و چیزی رو دیدم که انگار توهم زده باشم و تو خواب هم نمی دیدم علاوه بر زن آقا حمید زن علی آقا اون یکی همسایه هم لخت لخت با امیر مامور برق دارن تو هم وول میخورن تو هم دیگه چندتای نیشگون از خودم گرفتم ببینم خوابم بیدارم کجام و خلاصه دیدم نه بابا نه توهمه نه خواب بیدار بیدارم تو اتاق کاملا پیدا بود یه پرده تور زرد رنگ داشت که همه چیز کاملا مشخص بود زن حمید مریم خانم که سن و سالی هم نداره وبه زور اگر بیست ودو سالش باشه با ناهید زن علی آقا هم کلاسی بودن وبه خاطر رفاقتشون و دوتایی شون زمین گرفتند و اینجا خونه ساختن من قدیمی این قسمت روستام و اولین نفر بودم که اومدم اینجا خونه ساختم همه بعد من اومدن این قسمت و مشغول بنایی شدن این دوتا باهم خیلی صفا بودن از اولش که اومدن دائم پیش همدیگه ان یه کمی سردم شده بود و از طرفی هم نیاز به مدرک داشتم بغل من یه انباری کوچیکی بود که چندتا خرت وپرت توش بود خوب نگاه کردم یه تیکه گلیم مانند روی وسایل بود به آرومی برش داشتم و پیچیدمش دور خودم و موبایل رو درآوردم گذاشتم روی فیلمبرداری از یه زاویه که هر سه تایی بهتر مشخص بودن مشغول فیلم گرفتن شدم امیر نامرد که کیر خیلی بدفرم و بزرگی هم داشت هردوشون رو سخت می گائید هر جفتشون بدنهای خوبی داشتند علاوه بر زیبایی صورتشون منم تموم ماجرا رو فیلم میگرفتم به سختی تو اون سرما با اون شرایط وایستادم تا آبش اومد شاید نزدیک بیست دقیقه بیشتر شده بود که من فیلم گرفتم فقط خوب که کارش رو کرد من گلیم رو گذاشتم دوباره سرجاش و به سختی خودم رو از دیوار کشیدم بالا و اومدم تو خونه بغلی واز اونجا هم زدم بیرون و اومدم خونه خدا خدا میکردم فقط منو کسی ندیده باشه خودمو فوری رسوندم زیر کرسی و کتری رو از رو اجاق برقی بغل دستم برداشتم و یه چایی داغ ریختم و مشغول خوردن شدم عجیب هیجانی داشتم بعد اینکه یه کمی گرم شدم منتظر شدم تا امیر از خونه بیاد بیرون داشتم تو فکرم نقشه میریختم که حالا چکار کنم که یه دفعه به ذهنم اومد گوشی خانمم خونه جا مونده و نبرده از تو گوشیش شماره مریم رو برداشتم وبا خط ایرانسلم که معمولا برای کارهای سری استفاده میکنم خرید تریاک بعد اینکه امیر رفت یه پیام به مریم دادم سریع فیلمه رو که تو چندتا قسمت گرفته بودم یکی از اون کمترینهاش رو براش فرستادم حدس بزنید چی شد تا صبح من دیگه چیزی نفرستادم و ننوشتم ولی اونها دوتایی پیام دادن و التماس پشت التماس توی این چند روزی که گذشته با بیش از ده تا خط متفاوت زنگ زدن و پیام میدن تو تلگرام منم نه دیگه فیلمی فرستادم نه حرفی زدم موندم که چکار کنم آیا مشغول باج گیری بشم که اصلا تو کتم نمیره و دوست ندارم یا کلا بیخیالشون بشم بهرحال پخش کردن این فیلم برای من که فایده ای نداره تو این چند روزه یکی دوبار اون امیر نامرد رو هم دیدم ولی خیلی عادی رفتار کردم که اصلا شک هم نکرده بنظرتون چکار کنم حالا خودم که میگم از همین حربه استفاده کنم اینقدر بترسونمشون که دیگه فکر اینکار رو هم نکنن بهتر از همه چیزه خودمم گیجم هنوز دیگه ببخشید دوستان نوشته
0 views
Date: February 20, 2019