سلام من حسین هستم۲۹سالمه از کرج داستانی که میخوام واستون بگم کاملا واقعی هستش
وقت پیش با یکی از رفیقام رفتم که ی سکس جنده رو سمت گلشهر بکنه باهاش
رفتم تو خونه و بعد سلامو سکس خوشو بش خاله که اسمش مریم
سکس خوشو بش خاله که اسمش مریم بود اومد گفت به رفیقم حساب کن برو
بود اومد گفت به رفیقم حساب کن برو تو اتاق که یهو
از رفیقام رفتم که ی جنده رو سمت گلشهر بکنه باهاش رفتم تو خونه و بعد سلامو خوشو بش خاله سکس که اسمش مریم بود اومد گفت به رفیقم حساب کن برو تو اتاق که یهو جنده که اسمش
ا دخترش رو با من آشنا کنه که اول گفت منو امشب نکن بزار واسه یشب دیگه ولی گوش ندادم و حسابی از خجالت کسش که واقعا دوست داشتم گاییدنشو تجربه کنم در اومدم و الان ملیکا نمیدونه که من مامانشو گاییدم و فکر میکنه که دختر خاله من مثلا و خواهرش که همون مامانشه باعث اشنایی ما شدن ولی روم نمیشه دیگه به لیلا بگم که بهم بده میترسم خراب شه رابطم با ملیکا امیدوارم خوشتون اومده باشه ببخشید طولانی شد . بگم کاملا واقعی هستش .راستش فیلم سکسی چند وقت پیش با یکی از
باهاش رفتم تو خونه و بعد سلامو خوشو سکس داستان بش خاله که اسمش مریم بود اومد گفت بهم ساپورتش میکنم .اولین سکسمونم بردمش خونه خیلی رومانتیک باهم بودیم و واقعا به معنای واقعی کلمه بهم کس داد و از کونم خودش گفت بکنمش و حسابی اون روز کردمش واقعا کس رو دستش نکردم با اینکه جنده و زید زیاد کردم هیچ کدوم اینجوری نداده بودن بهم حتی لیلا مادرش که اونم عالی بود عین ملیکا نبود .هنوز با همیم و واقعا دوسم داره مثل موم شده تو دستم خودمم نمیدونم چرا اینقدر وابسته شده هفته ایی سه بار هم خونه خودشون وقتی مادرش نیست حتی یکی دو ساعتم سریع زنگ میزنه قبلش که برم بکنمش و با هم باشیم و هم خونه خودم از کس و گاهی هم از کون واقعا میگامش واقعا با جونو دل بهم میده و هیچی کم نمیزاره هنوزم فکر میکنن من نمیدونم خواهر نیستن و مادر دخترن منم به روش نمیارم و الان که فکر میکنم میبینم اون روز لیلا میخواست که ملیکا دخترش رو با من آشنا کنه که اول گفت منو امشب نکن بزار واسه یشب دیگه ولی گوش ندادم و حسابی از خجالت کسش که واقعا دوست داشتم گاییدنشو تجربه کنم در اومدم و الان ملیکا نمیدونه که من مامانشو گاییدم و فکر میکنه که دختر خاله من مثلا و خواهرش که همون مامانشه باعث اشنایی ما شدن ولی روم نمیشه دیگه به لیلا بگم که بهم بده میترسم خراب شه رابطم با ملیکا امیدوارم خوشتون اومده باشه ببخشید طولانی شد . که اسمش مریم بود اومد گفت به رفیقم حساب کن برو تو اتاق
که اسمش مریم بود اومد گفت به رفیقم حساب کن برو تو اتاق که یهو جنده که اسمش لیلا بود اومد بیرون از اتاق که بره دستشویی .یه خانم قد بلند خیلی خوشگل و جذاب با کونه تقریبا برجسته و سینه های بزرگ که واقعا با دیدنش منم دلم خواست که بکنمش و لذت کردنشو از دست ندم بگذریم دوستم حساب کردو رفت تو اتاق منتظر لیلا شد تا بیاد بکنش و خاله هم مدام به رفیقم تاکید میکرد که سریع بکنش که ی مشتری حساس دارم داره میاد پول خوب میده بفهمه که لیلا امروز داده دیگه نمیاد و میپره و حساسه و باید بدنشو بشوره دردسره و این حرفا رفیقمم اوکی دادو رفتن تو .بعد چند دقیقه به خاله گفتم که منم میخوام برنامه برمو این کس رو بکنم اول گفت الان نمیشه برو ی دوساعت دیگه بیا تا طرف بیادو بره منم اصرار نکردم تو همین حین صدای ناله لیلا هم از اتاق بلند شد و رفیقمم انصافا کیره خوبی داشت و کمتر پیش میومد که جنده ایی دوبار با من و اون سکس کنه چون کسایی که جنده بیزینسی میزنن میدونن اکثره جنده ها میخوان سری ی ساک بزنن راست کنی و بعد با ادا اصول و فن ابتو بیارنو سریع پولو بگیرن حقم دارن دنباله پولن دیگه به زیدش که کس نمیده خلاصه که بگذریم طرفو من نتونستم اون روز بکنمو با تعریف هایی هم که رفیقم کرد حسابی چشمم دنبالش موند رفیقمم ازش شماره گرفته بودو بعدا فهمیدم که نمیدونم چجوری ولی ی تایمی با خودش ریخته بود روهمو بعدشم مخ دخترشو که اسمش ملیکا بودو زده بودو همش خونه اینا بود این داستان گذشتو من با رفیقم سره ی سری از اتفاقات بهم زدیمو ی دوسالی از همشون بی خبر بودم .بعد یروز از طریق یکی از دوستان شنیدم که خیلی وقت پیش با اونا تموم کرده و کاری باهاش ندارنو فهمیدن چه لجنیه و مطمئنم بودم که اگر اس بدمو خودمو معرفی کنم با اون گندی که اون ظاهرا زده بود عمرا جوابمو نمیدن خلاصه چند وقتی گذشت و چند باریم به روش های مختلف پی ام زنگ اس زدم ولی نتیجه نداد که نداد .یشب ی فکری به سرم زد که تصمیم گرفتم تیری تو تاریکیش کنم انجامش بدمکه دسته بر قضا گرفت.بعد از اون داستانا که تقریبا سه سالی میگذشت من پیش اون خاله زیاد برنامه میرفتم و میدونیتم که دیگه خبری ازشون نداره و نمیدونه حتی کجا هستنو کجا کار میکنن به خاطر همین تصمیم گرفتم با یکی از خطام به لیلا پیام بدم و خودمو مریم یعنی اون خاله معرفی کنم این کارو کردمو و نقشم گرفت و لیلا خیلی هم گرم برخورد کردو شروع کردیم اس ام اس دادن و حال و احوال و ازین حرفا بعد از دهن مریم به لیلا گفتم کار میکنی که گفت ای گه گاهی گفتم ی بچه پولدار سراغ دارم که مشتری خوبمه و به هر کسی معرفیش نمیکنم که برش بزنه و این حرفا و خیلی خوبه و کمکم میکنه این صحبتا اگه ابرومو نمیبری بفرستمت پیشش باهاش اوکی شو با هم باشید که کلی استقبال کردو گفتم شمارتو میدم بهش که بهت زنگ بزنه فردا .فردا با خط ۱۲بهش پیام دادمو زنگزدمو کلی محترم و باشخصیت و با تعریفایی که خودم کردم از خودم شب قبلش و یکم کلاس خیلی راحت مخشو زدم و قرار گذاشتم که دوروز بعد برمدنبالش و بیارمش واسه برنامه .اینم بگم که لیلا فکرکنم حدود ۳۵سالشه و فوقالعاده سکسی و نامبر وانه رفتم ماشینمودادم به پدرمو با ماشین اون رفتم دنبالش اومد سوار شد خوش و بش کرد و از چهرش معلوم بود که یکم خورد تو پرش که معلوم بود من ازش کوچیکترم چون میخواست بچسبه و حسابی با یه جنده بازیو کس دادن خرج خودشو راحت در بیاره از ما نمیخوام بگم بچه پول دارم نه ولی وضع مالی بدی همنداریم املاک داریم و تو کاره ملکیم. رفتیم خونه مجردیم ورفتیم بالا بهم گفت که چیزی داری بزنیم گفتم چی میخوای گفت کشیدنی… گفتم من کشیدنی اهلش نیستم چون سیگارم نمیکشم مشروب دارم میخوای بخوریم گفت نه اگه اجازه هست یکم شیره دارم بکشم خودم میشه منم فکر نمیکردم اهل این داستانا باشه تو رودر واسی گفتم اوکی بکش مشکلی نیست رفت لباساشو در اورد با یه لباس مثل لباس خواب تقریبا اومد که شروع کنه بکشه که بقول خودش یکم بعد مدتها امشب حال کنه شروع کردو منم لباسمو عوضکردمو با ی شلوارک اومدم پیشش شروع کردبه حرف زدنو که ته چهرت اشناستو من خیلی وقته کار نمیکنم واومدم ببینمت واسه دوستیو اینحرفا که دیدمداره کس میگه دیگه و میره رو مخ که رفتم کنارشو چسبیدم بهشو دست انداختم تو سینه هاشو از زیر بردم تو سوتینشو شروع کردم به اروم مالیدن که چشماشو بستو وساییله نشه بازیشو گذاشت کنار یکم مالوندمش که دیدم بدجوری حشریه لباس توریه رویییشو در اوردم با یه شرتو سوتیین قرمز جلوم بود و نشه و اماده کس دادن گفت بزار برم یه دستشویی بیام رفت یه مسواک از تو کیفش در اورد رفت تو دست شویی و بعد ۵دقیقه اومد منم رفت تو اتاق و شلوارکمو در اوردموبا شرت خوابیدم روی تخت که اومد تو و خوابد بغلم بهم گفت میشه سکس نکنیم گفت یعنی چی ؟مشکلی هست مگه گفت نه امشب سکس نکنیم گفتم یعنی چی اخه گفت هیچی بخدا میخوای بکنی امشب گفتم معلومه که میخوام بکنم گفت باشه (که دلیلشو که مخالفت کردو میگم حالا در ادامه )شروع کرد به لب بازی باهامو منم که بعد سه سال که دوست داشتم اینو ی روز بکنمش و بلاخره اوکیشده بود هات شروع کردم به لب بازی باهاش یکم مالوندمشو سوتین نشو باز کردم سینه هشو خوردم کهواقعا دیگه انقدر حشری شد که اومدم کسشو بمالم از رو شرت دیدم خیسه خیسه شرتش دیگه منم نمیخواستم بکنمش اون نمیزاشت شرتشو در اوردمو خوابیدم رو تخت بلد شد یکم با کسش بازی کردواومد رویمن وگردنو سینمو شروع کرد به خوردن عالی میخوردو لیس میزد شکممو اومد پایین و شورتمو در اورد کامل راست کرده بودم من کیرم ۱۶سانته تقریبا و کیرمو گرفت دستش و مالیدش و اروم اروم گذاشت دهنشو شروع کرد به ساک زدن نمیتونم لذت اون ساک حرفه ایی رو که میزد واستون با این کلمات وصف کنم ولی رو ابرا بودم کیرمو وکیوم میکرد با دهنش انگار برگشتم به پشت یکم ماساژ داد کمرمو و بعد با کسش نشست روکمرم خیسه خیس بود ی جوری شدم کمرم خیس شد با اب کسش تا کف پامو خورد و پاشد گفت پاشو بکنم که خارم داره گاییده میشه بدو گفتم یکم دیگه ساک بزن گفت بکن حالا یکم باز میخورم واست گفتم نه بخور که سریع کیرمو کرد تو دهنش تا ته و ساک میزدا تا حالا نه زیدام اینجوری ساک زده بودن نه جنده هایی که گاهی میرفتم میکردم بعد بلند شد گفت پاشو من بخوابم بلند شدم گفتم بخواب رفتم کاندوم باز کردم کشیدم روی کیرم و اومدم پاهاشو باز کردم یکم کیرمو رو کسش مالوندمو بالا پایین کردم و اروم سرشو کردم تو ی اهیی کشید و چشماش رفت منم اروم اروم شروع کردم به کردن و تند ترش کردم کسش واقعا لزجو خیس بود و گرم و گاییدنش بهم لذت میداد خودشم داشت از کس دادنش اذت میبرد برش گردوندم داگی گذاشتم در سوراخ کونش که گفت نکن پشتم گفتم چرا گفت نمیتونم دیگه از پشت مجبور به عمل شدم چند وقت پیش میگفت که انگار با یکی بوده که دوسش داشته و اونم به بهانه ازدواج همه کاری باهاش میکرده و زیاد از کون میکردش و بواسیر گرفته بوده گفت اگه ممکنه از پشت نکنم اگرم که واقعا نمیخوای بکنی ارضا نمیشی از کس اخرش یکم بکن ابت بیاد که گفتم مهم نیست واسم از کس میکنمت و کردم از پشت تو کسش و شروع کردم به گاییدنش حسابی حال میداد داد میزد جیغ میزد میگفت خارمو بگا مادرمو بگا این کسو جر بده بعد خوابیدم من اومد روم کیرمو کرفت دستش گذاشت تو کسشو شروع کرد به دادن بالا پایین میکرد باورکنید از شدته شهوت میخواست جیغ بزنه گریه کنه یه چند مین روم بود و کسشو میکردم بعد گفتم طاق باز بخواب میخوام بیارم ابمو دستمو انداختم پشت پاهاشو باز کردم پاهاشو گذاشتم لای کسشو گاییدمشا ی جوری که حرف نمیتونست بزنه لرزیدو بقلم کرد و یهو یخ کرد زیرم سریع در اوردم پاهاشو بستم گفتم بچسبون بهم پاهاتو که تنگ بشه کردم لای پاشو کسش دادم رفت تو کیرمو ی چندتا زدم ابم داشت میومد در اوردم بیرون کاندوممو در اوردم همون جور که خوابیده بود گذاشتم رو لباش دهنشو باز نکرد ابم اومد وارضا شدم جون نداشتم چشماشو باز کردو ابمو با زبونش جم کرد خورد اروم کیرمم کرد تو دهنشو میک زد یکم تا خالی شم خوب کیرمو تمیز کرد یکم تو بقله هم بودیم پاشدیم پوشیدیم بردم رسوندمش بعدش که داشتم برمیگشتم پیش خودم میگفتم واقعا ارزش پیگیری کردن روداشت می ارزید کردنش و راضی بودم و به این فکر میکردم که ملیکا دخترشو چجوری مخ کنم و بکنمش شمارشو اصلا از کجا بیارم .چند روز بعد باز قرار داشتیم میزاشتیم که بیارم بکنمش که دیدم یجوریه گفت ی چیزی بگم ناراحت نمیشی گفتم بگو گفت راستش من واقعا ازین که باهات سکس کنم و بکنیم راضی ام و حتی الانم باهات تعارف ندارم شاید بیشتر از تو دوست دارم که بکنیم و بهت بدم ولی ما نمیتونیم زید باشیم راحت باشیم سنت بهم نمیخوره حس خوبی ندارم میخوام ی پیشنهاد بدم بهت که با خواهرم ملیکا باشی اون متولد ۷۵کوچیکتر از توئه بهم میاید بهم میخورید راحت ترید توام پسر خوبی هستی میتونی هواشو داشته باشی منم خوشحال ترم فکر میکرد که من نمیدونم ملیکا دختره خودشو ولی روش نمیشد مثلا که بخواد مستقیم دخترشو بفرسته واسه زید شدنو کس و کون دادن .منم یکم نه اوردمو من من کردمو تو دلم گفتم خدایا مگه میشه اخه خودت جورش کردی خوشحال بودمو مثلا به ناراحتی و اصرار قرار شد ببینمشو حرف بزنیمو برم دنبالش منم از خدا خواسته هماهنگ کرد شمارشو داد بهم قرار گذاشتیم رفتم دنبالش از ملیکا بگم بهتون ی دختره واقعا کس واقعا کس موهای بلوند بدون ی ذره چربی و شکم صاف و لاغر زیبا خوشگل و ناز پاهای تو پر کونه واقعا زیبا و بزرگ کمر باریک واقعا کسی خواست عکس میدم ببینه که کسشعر نیست و سینه های معمولی و یه کسه عالی رفتم حرف زدیم اونم عین من که حال کردم واقعا باهاش خوشش اومد ازم شام بردمش بیرون یه دوهفته ایی باهم میگشتیم هواشو داشتم و البته هنوزم دارم بعد به پیشنهاد خودش بعد پریودیش گفت بریم خونه خودت باهم باشیم و دوست دارم اولین سکسمون باهم عالی باشه و یادمون بمونه همیشه واقعا دوسم داره و میخواد فاب باشیم منم که اصلا فکرشمنمیکردم کار اینجوری بشه فعلا یکم با زید قبلیم شکر اب شدم چون واقعا ملیکا همه چیز واسم داره و کم نمیزاره منم ساپورتش میکنم .اولین سکسمونم بردمش خونه خیلی رومانتیک باهم بودیم و واقعا به معنای واقعی کلمه بهم کس داد و از کونم خودش گفت بکنمش و حسابی اون روز کردمش واقعا کس رو دستش نکردم با اینکه جنده و زید زیاد کردم هیچ کدوم اینجوری نداده بودن بهم حتی لیلا مادرش که اونم عالی بود عین ملیکا نبود .هنوز با همیم و واقعا دوسم داره مثل موم شده تو دستم خودمم نمیدونم چرا اینقدر وابسته شده هفته ایی سه بار هم خونه خودشون وقتی مادرش نیست حتی یکی دو ساعتم سریع زنگ میزنه قبلش که برم بکنمش و با هم باشیم و هم خونه خودم از کس و گاهی هم از کون واقعا میگامش واقعا با جونو دل بهم میده و هیچی کم نمیزاره هنوزم فکر میکنن من نمیدونم خواهر نیستن و مادر دخترن منم به روش نمیارم و الان که فکر میکنم میبینم اون روز لیلا میخواست که ملیکا دخترش رو با من آشنا کنه که اول گفت منو امشب نکن بزار واسه یشب دیگه ولی گوش ندادم و حسابی از خجالت کسش که واقعا دوست داشتم گاییدنشو تجربه کنم در اومدم و الان ملیکا نمیدونه که من مامانشو گاییدم و فکر میکنه که دختر خاله من مثلا و خواهرش که همون مامانشه باعث اشنایی ما شدن ولی روم نمیشه دیگه به لیلا بگم که بهم بده میترسم خراب شه رابطم با ملیکا امیدوارم خوشتون اومده باشه ببخشید طولانی شد .