سلام اضر هستم چند ساله از زاریش سایز کیرم منفیه بیست و چهار سانتی متره و توی شکمم زندگی میکنه احتمالا از خودتون میپرسین چطور میشاشم خب وقتی میشاشم این ادرار دوباره به خونم وارد میشه و بعدش به کلیه هام میره و در اونجا با وسیله ای که یک متخصص اورولوژی به نفرون هام وصل کرده ادرار به وسیله ی بقیه سوراخ های بدنم دفع میشه برای مثال اگه غذا کله پاچه بخورم باید بجا شاش همش توف کنم و آب از دماغم هم سرازیر میشه ولی اگه غذا سوپ داشته باشیم میرم میشینم یه گوشه لانا دل ری گوش میکنم و گریه میکنم ولی در واقع در حال شاشیدنم من دچار افسردگی هم هستم به طوری که یک بار خودم رو دار زدم اما هفته ها گذشت انقد جنازم موند تو اتاق و کسی پیدام نکرد که دوباره زنده شدم و وقتی از اتاق زدم بیرون مادرم یه دمپایی که داییم از مکه آورده بود پرت کرد خورد تو گیجگاهم و چشمام سیاهی رفت مادرم گفت چه غلطی میکردی تو اتاق گفتم ببخشید مامان هندزفری تو گوشم بود نشنیدم در زدی روزی از روزهای کیری زندگم داشتم تو اینستاگرام میگشتم که یه دختری که زیر پستش نوشته بودم سلام خوبی بهم دایرکت داد و گفت عاشقت شدم منم کمی جا خوردم با خودم گفتم عاشق کیرم که نشده تنها قسمت کیری بدنم قیافمِ پس ازش پرسیدم اضر چرا عاشق من شدی سگرن تو با همه متفاوتی اضر از چه نظر سگرن من همیشه تو زندگیم به پسرایی کون دادم که با بی ام و میومدن دنبالم و باباهاشون توی توالت کونشون رو با تراول صدتومنی تمیز میکردن و گوزشون بوی امضای رئیس بانک ملی رو میداد اضر کسکش بو گوزشون از کجا میدونی سگرن کونکش اصل مطلب رو بخون اضر خب اینا چه ربطی به من داره سگرن تو معلومه هیچ گهی نیستی و هیچ گهی نخواهی شد و نسبت به این افراد تو جامعه تو فقط یه سایه هستی که شب ها تو خیابون بی امید تا خونتون پیاده میری بخاطر همین میخوام بهت کون بدم اضر بزار آدرس خونمون رو بهت بدم ببین یه خونه ی خیلی بزرگ هست توی کوچه ی شهیدِ چینی تاتاشی توشه کنارش یه خونه ی خیلی کوچیک هست که درش قرمز زنگ زدس و صدا آهواوه میاد ازش خب من توی جوبِ بقلِ اون میخوابم سگرن خب باشه دوروز دیگه میبینت بای کیس کیس بعد از این موضوع تصمیم گرفتم برم دکتر برای مشکلِ کیرم یه منطقه هست که مطب همه نوع دکتر نزدیک هم هست مثلاً دامپزشکی کنار اون اورولوژیستی بود که من رفتم پیشش خلاصه بعد از اینکه تونستم یکی از کلیه هامو بفروشم تا پول ویزیت دکتر رو بدم رفتم پیشش دکتر گفت خب مشکلتون چیه گفتم اقای دکتر آلت تناسلیم فرو رفته در نمیاد دکتر کجا فرو رفته اضر تو خودش دکتر گفت خب دراز بکش من رفتم رو میز اقای دکتر و تمام وسایلشو پرت کردم رو زمین خوارمادر لپتاپه گاییده شد دراز کشیدم یکی ازین چوب بستنیا که میکنن تو حلق اشتباهی رفت تو کونم متوجه نشدم خلاصه دکتر اومد نگاه کرد گفت لاشی این سوراخه که نافته گفتم نه کسخل سوراخ پایینیش دیدم دکتر گفت عزیزم شما اولین نفری نیستی که این مشکل رو داره خیلیا اینجورین و بعدش منشی رو صدا کرد که بیاد منشی که اومد سینه هاش خوب بودن و صورت زیبایی هم داشت عاشقش شدم ولی اومده بود برام جق بزنه گفت شلوارتو در بیار درآوردم و یه روغنی به نام روغن پوستِ خایه ی اژدهای کمودور زد به کیرم و کیرم یهو از جاش برخاست انگار سرود ملی شنیده دوباره همون منشیِ با یه شامپویی که حاوی اسپرم باراک اوباما بود و داخل سوراخ کون خانوم موگرینی جاسازی شده بود و قاچاقی به ایران رسیده بود زد بهش و شروع کرد جق زدن خیلی خوشحال بودم که کیرم به جای اینکه منفی بیست و چهار سانت در محور مثبت ایکس ها باشه شده مثبت بیست و چهار در مثبت ایگرگ ها همینطور بهش نگاه میکردم و اونم عاشقانه بهم نگاه میکرد اومد که بوسم کنه اما استفراغ کرد یه ماده سفید رنگی به کل اتاق ریخت و متاسفانه کمی از اون به پریز برق پاشید و باعث شد برق کل منطقه بره منم موقعیت رو خوب دیدم که فرار کنم چون مشکلم حل شده بود و اگه میموندم پول روغن و شامپو رو باید میدادم خلاصه درو باز کردم دویدم بیرون که به یک خانومی برخورد کردم قد کوتاهی داشت به بدنش دست زدم بسیار نرم بود بوی عطر تنش بوی سبزه های تازه چیده شده میداد دستم رو توی موهاش که بردم کلیپس سفتی رو موهاش بسته بود که نتونستم بازش کنم ناخودآگاه لبام رو گذاشتم روی لباش اون بهترین و تنها بوسه ای بود تجربه کرده بودم نفس هاشو میکشیدم بدنش رو بو میکردم هیچی مثل بوی یک زن نمیشه کمی مکث کردم ازش پرسیدم میشه انجامش بدیم گفت بببَبََبَبَ نزاشتم کامل بگه بله و خیلی سریع دوباره لبام رو گذاشتم رو لباش و همینطور لباسام رو در میاوردم خیلی سریع کیرم رو گذاشتم تو کونش خیلی بهش خوش گذشته بود و همش بهم پا میزد سریع آبم اومد و زدم در کونش که رفت منم گفتم دیگه برم که فرار کنم رفتم جلوتر پام گیر کرد به یک سیم کلفت و افتادم روی یک خانوم که لبامون رو هم چفت شد انگار از قبل دراز کشیده بود منتظر من بود همینطور که لبا هم رو میخوردیم به بدنش دست میزدم فوق العاده خوش هیکل بود بهش گفتم به خانومِ قبلی چیزی نگه چون عاشقشم اونم گفت هیسسسس گفتم باش عزیزم ساکت و اروم انجامش میدیم کیرمو در آوردم که برام ساک بزنه انگار فوق لیسانس داشت تو ساک زدن به معنای واقعی زهرمو کشید عالی بود نصف بدنم رو از دهنش کشیدم بیرون میخواست بخورتم دیوونه کارمون که تمام شد بوسش کردم و گذاشتم بره با خودم گفتم انگار مطب پزشک کنارِ مطب دکتر زنان زایمان بود انقد خانوم من دیدم جلوتر رفتم چون گوشام تیز بود متوجه شدم که کُلی سگ و جوجه قناری توی محیط پخشه صدای هاپ هاپ و جیک جیک تو محیط پخش بود رفتم بیرون فهمیدم مطب کناری مطب دامپزشکی هستش و چون برقا رفته بودن حیوونا فرار کردن بیرون از مطب دیگه گفتم بزار یه کار خوبی کنم و زنگ بزنم آتش نشانی زنگ زدم و اومدن و حیوونا رو جمع و برق رو درست کردن اما چنتا از حیوانات مرده بودن که یکی شامل یک بز و یکی شامل یک مار آناکوندا که برای شکار بز دنبالش رفته بود و منم بهشون تجاوز کرده بودم سرمو انداختم پایین و برگشتم خونه یعنی تو جوب خیلی سخت خوابم برد و خواب دیدم یه مار آناکوندا رفته تو کوندام از دهنم در اومده یه بز هم داره میره عقب با شاخاش برمیگرده تو تخمام چارلز منسون و صنف داروخانه های کشور هم اون گوشه دارن جق میزنن از خواب پریدم و وقتِ گریه صبحگاهی بود یادم اومد که سگرن قرار بود بیاد بهش زنگ زدم جواب نداد تا شروع کردم گریه کردن دیدمش از ته کوچه داره میاد تا منو دید بغلم کرد و گفت اشکال نداره خیلیا هستن که هیچ گهی نیستن گریه نداره کسخل نمیدونست دیشب سوپِ پایِ مرغ خوردم دیگه گفت شروع کنیم گفتم باشه اول رفت تو آشپزخونه شربت آورد بخوریم لاشی آشپزخونه وسط خیابون از کجا اوردی شربت رو خوردیم رفتم سمت لباش جوری میخوردم که تلافی اون بزِ بشه گردنشو لیس میزدم مزه ی تلخِ ادکلن لیلاک روی زبونم بود اونم تعداد نفساش بیشتر میشد یه دستم رو بردم تو شرتش و گذاشتم تو دهنم خی س و شور بود یاد خلیج فارس افتادم آره کیرم دهنت دونالد ترامپ انگشتم رو گذاشتم روی کلیتوریسش و مالش دادم کیرم رو در آوردم اونجا بود که سگرن گفت چه گهی خوردم نفساش هی تند تر میشد انقد نفس نفس میزد که حال کردم دیدم داره میره سمتِ کیفش فک کردم میخواد فیلم بگیره که ما ازوناش نیستیم زود کیفشو پرت کردم زیر وانت که ساعت هفت صب میاد پیاز میفروشه و کیفش بگا رفت دیدم نفساش تندتر شد فک کردم داره ارضا میشه دیدم افتاد داره جون میده از بین تقلاهاش برای حرف زدن فهمیدم که آسم داره دویدم سمت کیفش این دیلدو استنشاقی که آسمیا دارن بردارم دیدم خاکشیر شده سریع برگشتم تنفس دهان به دهان بدم فهمیدم توی فصل پنج زیست دوم صفحه ی هفتاد سمت چپ کتاب خط دوازدهم خوندم که اکسیژن میدیم داخل دی اکسید میاد بیرون همینطور یادم اومد که صفحه ی نود و هفت شکلِ کوص کشیده کتاب یکم خندیدم اما اون بدبخت داشت میمرد یادم افتاد توی فیلم اَره پنج یارو نای رو سوراخ میکنه که بتونه نفس بکشه زود یه میله برداشتم زدم سوراخ کردم نایشو اما یادم اومد اون تو آب بوده این آسم داره ریدم تو کونم تازه کلی خون داشت از دست میداد حالا دوتا مشکل داشتم باید جریان خون رو هم قطع میکردم توی مدرسه برای قطع خونریزی این مراحل رو یاد گرفته بودم فرد را بخوابانید پاهای وی را کمی بالا ببرید در صورت امکان محل خونریزی دهنده را بالا نگه دارید اجسام خارجی بزرگ را از داخل زخم بردارید یک گاز یا پارچه تمیز را بر روی زخم قرار داده و بر روی آن فشار آورید خداروشکر سگرن از قبل خودش خواب بود و پاهاش بالا بودن ولی خداوکیلی نفهمیدم گردنش که خونریزی داشت چطور بالا نگهش دارم سریع کیرمو از داخل زخم طبق مراحل بالا برداشتم پرهنمو که داییم از مکه آورده بود پاره کردم روی زخم گذاشتم و فشار دادم و خونریزی بند اومد چند دقیقه بعد زنگ زدم آتش نشانی بیاد ببرش بیمارستان خدایی شمارهاشون قاطی میکنم صدوبیستو پنج صدوهشتادوپنج چمیدونم همه چی به خیر و خوشی تموم شد دستام رو برای دعا به سوی آسمان بردم گفتم من همه ی این روزهای خوش زندگیم را مدیون توام با خوشحالی در حال مناجات با او بودم که کفتری به رویم رید برگرفته از کتاب تخم هایش نوشته ی خیلی بزرگِ علوی نوشته مغزِ شماره ی
0 views
Date: April 2, 2019