سلام به همه ی بچه های عزیز شهوانی امیدوارم حالتون خوب باشه اول از همه بگم که کسایی که این داستان رو میخونن خواهش تو کامنت حرف بد نزنن اولا کامنت هرکس شخصیت خودشو میرسونه دوما این یه علاقه و فانتزیه شاید خیلیا دارن خیلی هاهم ندان داستان واقعی هست از خودم اول از همه از خودم بگم اسمم حسین ۱۸ سالمه ۱۷۶ قدمه ۶۵ وزنم سایز سالار هم که ۱۵ هستش پوستم سفیده قیافم هم هی خوبه این داستان ماله پارسال هست ک۱۷ سالم بود و جرقه ی سکس با زن داییم رو تو سرم به وجود اورد از زنداییم هم بگم نسرین ۴۷ ساله سفید قدش هم قد خودم وزنش نمیدونم ولی تو پره سه تا شکم زاییده دیگه خودتون تصور کنید کسی که سه تا شکم زاییده چطوره هیکلش ولی انصافا هیکل سکسی داره من در تعجبم واقعا خیلی به خودش میرسه ماجرا از اون جایی اغاز میشه که زن داییم و رو خیلی دوس دارم اما اون مثه همه برخورد میکرد با من جلوم با حجاب هست ولی خب من علاقه داشتم وقتی ۱۴ ۱۵ سالم شد فهمیدم کیر چیه کس چیه دیگه کم کم تو فکرم رفت که یه کس عالی جلوته که از اون وقت بود رفتم تو نخ زن دایی عزیزم خونشون میرفتم به بهونه هایی میگفتم برم دوش بگیرم عرق کردم میرفتم و لباساش تو رختکن حمام میزاشت میرفتم سره سوتین و شرتش حسابی جق میزدن یا میومدن خونه ی ما که دیگه تو کونم عروسی بود صب تا شب جق به هر بهونه ای دیدش میزدم یه فیلم سوپر داشتم که داستانش اینجور بود یه پسره داره یه دختر و میکنه که مامانش میرسه و مامانشم میکنه همیشه اونو فیلم به یاد زن داییم میدیدم خلاصه گذشت و که فهمیدیم زن دایی ما حاملست ینی بچه سومش ما ساکن تهرانیم ولی اصالتا ماله گیلانم و فامیلامون همه گیلان هستن ما رفتیم خونه مادربزرگم که زن داییم اون وقت بچه سومش بدنیا اومده بود حدودا یه ماه و خورده ای داشت خلاصه خونه مادربزرگم بودیم که زن داییم میره حموم دسشویی کنار حموم هستش و دراشون شیشه مشجر داره من میدونستم زن داییم حمومه گفتنم برم شاید یه چیزی دیدیم خلاصه رفتیم دیدیم که بله زن دایی عزیزم داره میشوره خودشو یه پوست سفید ناز کون درشت سینه های بزرگ و بر خلاف پوستش نوکش قهوه ای دورشم قهوه ای شوخته بود ولی سکسی هنوزم بخاطرش جق میزنم خلاص ما کونشو از شیشه مشجر دیدم به سه چهار ثانیه نکشید دیدنم که رفتم دسشویی و جق حسابی زدم لباسشم دمه در بود یه سوتین مشکی با شرط سفید گذشت یه چند روزی که گفتم باید سینه هاشو ببینم از نزدیک بهترین راه هم واسه شیر دادن بود که بتونم ببینم موقع هایی که میخواست شیر بده دور و برش میچرخیدم تا ببینم که زحمتم بی ثمر نبود و چشم به جمال سینه های قشنگ زندایی افتاد ودیدم اون روز اینقد جق زدم که قشنگ ۱۱ ساعت خوابیدم تو فکرم گفتم چیکار کنم چیکار نکنم سکس که نمیشه چون دلیل زیاد بود که میدونم نمیشد همین که بزاره سینه هاشو ببینم یا برام جق بزنه کافی بود گفتم اول باید ببینم اصن میاد سمت این کار اهلش هست یا نه بهترینشم این بود که کیرمو ببینه و عکس العملشو ببینم گفتم چیکار کنم چیکار نکنم گفتم وایسا وقتی داره رد میشه من تو اتاق مثلا دارم شرتمو میپوشم این چشمش بیوفته که این کارو کردم حتی با چشمام دیدم که یه نگاهی انداخت و ولی رد شد و کاری نکرد دیگه الان یه ساله گذشته و من هنوز تو کف زن داییه عزیزم هستم ولی حیف که نمیشه جز جق کاری کرد مرسی که وقت گذاشتید و خاطرمو خوندید اگه غلط جایی نوشتم ببخشید فدای همتون نوشته
0 views
Date: August 23, 2018