من ساناز هستم 28 ساله یکم سرتق و لجباز شخصیت عجیبی دارم که نمیتونم اجازه بدم هر کسی وارد دنیای تنهایی من بشه به گفته دوستام میخوام داستان کسی رو بگم که تونست همه چیزمو با من شرک بشه و حسی که بهش دارم فراموش نشدنیست مدت ها بود توی سایتای مختلف و حتی استخر و خیابون دنبال دوست دختری میگشتم که از نظر جنسی و روحی باهم یکی بشیم دیگه از تنهایی و زمزمه با خودم خسته شده بودم و میخواستم کسی باشه که وقتی کنارشم این پیله تنهایی دورمو براش باز کنم و از اونجایی که گرایش به همجنس هم داشتم پیدا کردن کسی که میخواستم سخت تر بود با اینکه آدم خوش صحبتی بودم و دوستای زیادی داشتم نمیتونستم به اون چیزی که میخوام برسم با هرکسی آشنا میشدم و قرار میذاشتیم یا از چهرش خوشم نمیوممد یا رفتارن اهل دل بستن و لاو نبود و دنبال جاست سکس یا 3 نفری و از این حرفا بود هر روز کارم شده بود چرخ زدن تو نت و آخرشم از اینکه همه پسرن و بجای دختر خودشونو لز معرفی میکنن و یا اونیکه میخوام نبودن با عصبانیت قید همه چیو میزدم و میگفتم دیگه از فردا دنبالش نمیرم آره ساناز مریضی مگه تنهایی چشه ولی باز طاقت نمیاوردم و فردا با اشتیاق بیشتر میافتادم دنبال دوست دختر تک پر و میگفتم باید پیداش کنم و این کشمکشای روحی ادامه داشت 1 روز مثل روزای دیگه دیدم تو سایت بادو دختری برام مسج گذاشته از عکساش خوشم اومد و با خودم گفتم عمرا پروفایل خودش باشه حتما پسر و عکسای دختری رو گذاشته اونم دنبال لز میگشت خلاصه چند تا پیام رد و بدل کردیم و تل دادم بهش تا بزنگه اونم نامردی نکرد و درجا زنگ زد وقتی هر دوتامون صدای همو شنیدیم و مطمئن شدیم پسری در کار نیست زدیم زیر خنده من و لیلا چند وقتی باهم حرف زدیم تا با روحیات هم بیشتر آشنا بشیم اوایل روتین و تماسها کم ولی بالاخره کار رسید به جایی که باید رو در رو همو میدیدیم من برای برنزه کردن و آفتاب گرفتن و دید زدن دخترای جیگر میرفتم استخر رو باز پارک آبی اکباتان برای همین تصمیم گرفتیم اونجا همو ببینیم خاصترین قرار عمرم بود قرار اول با بیکینی صبح کلی به خودم رسیدم و سعی کردم بهترین استایلی رو که میتونم داشته باشم چون حس خاصی به لیلا داشتم 1دختر همه چیز تموم بود و فکر میکردم همونی باشه که دنبالشم پر از هیجان و رویا بودم و صدای قلبم رو با گوشام میشنیدم یعنی با کی روبرو میشم باهم مچ میشیم یعنی پیداش کردم وای اصلا نمیتونستم 1 لحظه به این فکر کنم اونی نباشه که تو ذهنم ازش ساختم و باید از فردا دوباره بیفتم تو نت بالاخره وارد استخر شدم و با جواب تمام سوالام فقط چند ثانیه فاصله داشتم وقتی دیدمش با اینکه مثل عکساش آرایش نداشت زود شناختمش خیلی دوست داشتنی بود حتی از اونیکه فکر میکردم بیشتر اینکه مثل بچه ها رک و ساده بود منو عاشق خودش میکرد با دوستاش اکیپی اومده بودن و گویا اونا از داستان قرار من و لیلا خبر نداشتن فکر میکردن از قبل همو میشناسیم با اونا هم آشنا شدم کلی حرف زدیم و خندیدیم و معلوم شد اونم از من خوشش اومده قرار اول به خوبی و خوشی گذشت دیگه تماسهامون بیشتر شده بود حتی خونه هم رفت و آمد داشتیم و خانوادش منو به عنوان دوست خوبش میشناختن که وقتی پیششم لیلا آرومه و خوش اخلاق بهم نزدیکتر از قبل شده بودیم و هر جایی که گیر میاوردیم شیطونی میکردیم اولین باری که بوسیدمش یادمه انگار تمام وجودم از گرما آتیش گرفته بود حسی ناشناخته و باور نکردنی حتی زیر دوش استخر از هر فرصتی برای پیچیدن بهم استفاده میکردیم دیگه کارمون بالا گرفته بودو دنبال فرصت بودیم برای سکس بیشتر از این نمیشد صبر کرد برای همین افتادم دنبال خرید دیلدو چون هر دو اوپن بودیم تا فرصت مناسب سر برسه و این جملشو که میگفت ساناز کی بکنیم منو حشریتر میکرد شب بود از ظهرش هماهنگ کرده بودیم که 5 تا 6 برسه خونه ما تا 12 باهم باشیم وقتی آماده میشدم خیلی استرس داشتم مدام بالا و پایین میرفتم وزنگ میزدم بهش کجایییییییییی بیا دیگه مردم از استرس ترافیک کوفتی کی تموم میشه زودتر بیاااااا هیجان و عطش من از اون بیشتر بود چون من عمیقتر دوسش داشتم شام رو از قبل آماده کرده بودم تا زمانو از دست ندیم وقتی رسید و دروباز کردم با دیدنش بدنم شروع به لرزیدن کرد کشیدمش تو و لبامو گذاشتم رو لباش گرما تمام وجودمو گرفته بود از چشمای لیلا حس کردم که دیگه نباید وقت رو از دست دادوا لان هر دو آماده ایم برای اینکه اولین بار وجودمونو با هم قسمت کنیم نمیدونم چطور به اتاق رسیدیم خوابوندمش روی تخت و شروع کردم به خوردن لباش اروم آروم لباساشو درآوردم و اونم کمکم میکرد زودتر لخت بشم دیگه هر دو دو تیکه تنمون بود از روی سوتین نوک سینه هاشو گاز میگرفتم با اینکه سینه هاشو دیده بودم وقتی لختش کردم زیر نور کم هیجانم برای خوردن سینه هاش چند برابر شد محکم سینه هاشو لای دو دستام گرفته بودم و حریصانه میخوردم صدای ناله هاش بلند شده بود آآآآآآآآآآآه ساناز جووووووووووووون بکن دیگه منو کثافت همینجور که سینه هاش تو دهنم بود شورتشو در اوردم کوسش خیس شده بود با انگشت چوچولاشو ماساژ دادم پاهاشو باز کردم و تمام کوسشو کردم دهنم با زبونم همه جای کوسشو لیسیدم از شدت لذت روناش میلرزید و بدنش میپرید انگشتامو کردم تو کوسش بالای کوسشو میخوردم و چوچولاشو میک میزدم اینقدر خوردمش و لیسیدمش که خسته شده بود گفتم میخوام بکنمت آماده باش دیلدو کمریمو پوشیدم و گفتم بهش باید برام ساک بزنی موهای مشکیه بلندش که دیونم میکرد پیچیدم دور دستم وسرشو آوردم جلو لباشو بوسیدم و با حالتی خشن مجبورش کردم دیلدوموتا ته ساک بزنه اینقدر حشری شده بودم که حس میکردم این دیلدو واقعا کیر منه و با دیدن چشاش که با ولع دیلدومو میخورد خیس شده بودم هلش دادم رو تخت و پاهاشو انداختم دور کمرم با دستم سر دیلدو رو میمالیدم رو کوسش تا آب کوسش راه بیفته صدای ناله هاش بلند شده بود نگاش التماسم میکرد که تمومش کن جرم بده کثافت لیلا سینه هاشو میمالید و آه میکشید وقتی حسابی رفت تو فاز و چشاشو بست از فرصت استفاده کردم و دیلدم رو تا آخر کردم تو کوسش جیغش در اومد بعد 2 تا دستمو گذاشتم رو تخت و شروع ع کردم به تلمبه زدن اینقدر که سینه هامون داشت از جا کنده میشد لیلا هم هرازچند گاهی چشاشو باز میکرد و حسشو بهم با نگاه انتقال میداد صدا ی ناله های بریده بریدش وادارم میکرد خشن تر بکنمش اروم میزدم تو صورتش لبامو میذاشتم رو لباش تا نفسش بند بیاد با ناله کشیده دوباره نفس میگرفت وقتی حس میکردم داره ارضا میشه آروم میکردم تلنبه هامو تا دیوونه تر بشه بعد دوباره دیونه وار و محکم کوس تشنشو میکردم وقتی داشت ارضا میشد بی اختیار سینه هامو تو دستاش چلوند و کونمو با ناخنهاش چنگ انداخت تا اینکه از حال رفت و منو اندخت رو خودش خسته افتادم روش و به بدن خیس عرقش تکیه زدم لباشو آروم خوردم و 1 جورایی روحا با ارضا شدنش ارضا شدم یکم که گذشت دیدم نوبت منه که بدم و له له میزدم واسه امتحان کردن دیلدو تو سوراخام از اونجایی که عاشق کون دادن هستم البته بعدها میگم چطوری لیلا هم عاشق کون دادن شد باهاش طی کرده بودم که باید از کون منو بکنه روشکم خوابیدمو بالش گذاشتم زیر شکممو کونمو براش قنبل کردم و اونم بی مقدمه شروع کرد به تلافی از پشت که گذاشت تو کوسم انگار شهوت تو رگهام میدویید و به قلبم که میرسید میخواست با ضربان منفجرش کنه با تلنبه های موزونش نزدیک بود ارضا بشم که به پهلو چرخیدم و در جواب نگاه متعجبانش گفتم میخوام از کون منو بکنی دیلدو و سوراخ کونمو حسابی وازلین مالیدم هیچی بهتر از وازلین جواب نمیده و با انگشت خودم شروع کردم به باز کردن کونم که لیلا وارد قضیه شد و بقییه کارو دست گرفت 1 انگشت 2 انگشت به 3 انگشت که رسید گفتم بکن توش ارووووووم دیلدو رو گذاشت رو کونمو و اروم اروم عقب جلو کرد منم با دست از زیر کوسمو میمالیدم ارهههههههههههه اروم الان کونتو پاره میکنم همینجور که آروم عقب جلو میکرد یکدفعه باز شد و دیلدو سر خورد تو کونم نفسم تو سینه حبس شده بود تا اینکه آروم کشیدش بیرون و دوباره آروم سرش داد تو کونم صدای ناله هام عمیقتر شده بود و اونم هماهنگ با ناله هام تندتر تلمبه میزد از شدت لذت و گرمای زیاد بدنم سر شده بود و به اوج لذت نزدیک بودم به شدت ارضا شدم و با دست کوسمو فشار میدادم و ناله بلندی که کشیدم به تلمبه های لیلا سرعت بیشتری داد و یهو قطع شد دلم نمیخواست از فشار دادن کوسم دست بکشم انگار این لذت ادامه داشتو ارضا شدنم فقط 1 لحظه نبود احساس کردم چشام نمیبینه بدنمو حس نمیکردم منو برگردوند و شروع کرد به خوردن سینه هام و منم با موهاش بازی میکردمو و ناله های کوتاه و بریده من و گاهی صدای تماس دو لب تر سکوت رو میشکست بعد از اون شب تجربه های جدیدی با هم داشتیم که براتون تو قسمت های بعد مینویسم ادامه دارد نوشته
0 views
Date: October 22, 2018