ساعت 1 شب نشده بود که همه چشاشون داشت بسته میشد و همه رفتن تویه چادرشون مامان و خواهرهام تویه چادر بودن من داشتم به بابا کمک میکردم تا وسایل های بیرون چادر رو جمع کنیم که نصف شبی کم نشن بابام رفت تویه ماشین و منم رفتم تویه چادر دیدم خواهرهام خوابیدن مامانم بیدار بود چشاش برق میزد رفتم کنارش به پهلو به سمتش دراز کشیدم دستش رو گذاشت رو صورتم گفت خیلی خوشحاله که من سربازی رو تموم کردم لپمو بوسید و منو فشار داد تویه بغلش حس مادرانه خاصی داشت یه خورده حرف زدیم از کار و آینده و ادامه تحصل بدجوری تویه فکر آینده بودم واقعا نمیدونستم چیکار باید بکنم به پشت دراز کشیدم و تویه فکر فرو رفته بودم که گفت چیه تو فکری گفتم دارم به درس و کار فکر میکنم خندید گفت دستتو باز کن میخوام بغلت کنم دستمو باز کردم اومد تویه بغلم عین یه دختر کوچولو منو بغل کرده بود دستشو رویه سینم گذاشته بود و میگفت درسمو ادامه بدم لیسانسمو بگیرم بابام کمکم میکنه استخدام میشم خیلی دلداریم داد و گفت واسم زوده که از الان فکر اونها رو بکنی گفتم آره راست میگی دوباره لپمو بوسید لباش واقعا داغ شده بودن سرشو گذاشت رو شونم و شب بخیر گفتیم تا بخوابیم ازم پرسید که دستم درد نگیره یه وقت گفتم نه و بغلم کرد داغی لباش بدجوری تویه ذهنم بود میخواستم لبامو بزارم رو لباش و یه دل سیر لباشو بخورم یه چند دقیقه ای که گذشت تویه فکر و خیال بودم که داشت خوابم می برد دیدم سرشو از رو شونم بلند کرد آروم لباشو گذاشت رو لپم و بوسید گفت خیلی دوستم داره و خوشحاله که باز اومدم کنارش منم هیچ عکس العملی نشون ندادم تا ببینم چیکار میخواد بکنه وقتی خیالش راحت شد که من خوابیدم سرشو باز گذاشت رو شونم و پاشو کشید رویه پام خوابم برده بود نمیدونم چند ساعت گذشته بود که با فشاری که رو کیرم احساس میکردم بیدار شدم دیدم مامانم داره رونشو فشار میده رو کیرم سرش رویه بازوم بود و دستش رویه شکمم داشت با بند شلوارم بازی میکرد کیرم داشت بلند میشد ولی چون مامانم رونش رویه کیرم بود کیرم تویه فشار بود و خیلی منو اذیت میکرد یه خورده پاهامو باز کردم دیدم مامانم دیده تکون نمیخوره پایه چپمو بلند کردم مامانم آروم پاشو از رویه پام پایین اورد منم آروم با دستم کیرمو جابه جا کردم دوباره پامو دراز کردم مامانم دستشو باز گذاشت رویه کمر شلوارم و آروم پاش رو رویه رونم گذاشت و دستش رو آروم آروم می برد پایینتر منم بدجوری حشری شده بودم واقعا دوست داشتم با دستش کیرمو بگیره بماله دستش رو آروم رسوند به کیرم داشت سر کیرم رو لمس میکرد واقعا لذت بخشترین لحظه های زندگیم شدن با دستش یه خورده کیرمو لمس کرد کارهای دیشبش و کارهای الانش همه هی تویه ذهنم بودن با انگشتاش سر کیرمو فشار میداد دوتا انگشتش رو از بالا تا پایین کیرم میکشید پایه راست من رو کامل بین پاهاش قرار داده بود و کم کم کوسش رو فشار میداد رویه رونم و دستش رو کیرم بود از بالا تا پایین کیرم رو با انگشتش آروم لمس میکرد تعداد انگشتاش رو که داشتن کیرم رو لمس میکردن بیشتر شد و طولی نکشید که با دستش کیرمو تویه مشتش گرفته بود و داشت میمالید دستشو بالا پایین میکشید رو کیرم و کوسش رو با هر بالا پایین کردن دستش رویه رونم فشار میداد اولش نمیخواستم خودم کاری بکنم ولی واقعا نمیتونستم واسه همین به سمت مامانم شروع کردم به پهلو چرخیدن دیدم مامانم آروم همراه من حرکت میکنه من به پهلو چرخیدم و مامانم به پشت دست راستم زیر سرش مونده بود و دست چپمو گذاشتم وسط سینش پایه چپمو گذاشتم وسط پاش و کیرمو چسبوندم به رونش چند ثانیه تویه این وضعیت موندم بعد شروع کردم به فشردن کیرم رویه رونش کیرم سفت سفت شده بود و وقتی فشارش میدادم رویه رونش خیلی حال میداد آروم آروم کیرمو بیشتر فشار میدادم رویه رونش دیدم مامانم دستش رو گذاشت رویه دستم که رویه سینش بود پام که لایه پاش بود رو کشیدم بالاتر تا رونم برسه به کوسش و همزمان پامو به کوسش فشار میدادم سرمو بردم نزدیک سرش و دیدم سرشو برد سمت راست منم سرمو گذاشتم بین شونه و گردنش و صورتمو چسبوندم به گردنش کم کم مامانم شکمش رو منقبظ میکرد دسته چپم رو کشیدم رویه سینش و رسوندم به ممه سمت راستش ممش زیر دستم بود تویه همون حالت کیرمو هم رویه رونش بالا پایین میشد همش میگفتم کاش الان تویه کوسش بود فشار میدادم واقعا خیلی لذت بخش بود ممش زیر دستم خیلی خوشگل جمع شده بود میخواستم حسابی فشارش بدم و دستمو از زیر لباسش برسونم بهش و یه دل سیر لیسش بزنم و بخورمش تویه این فکرها بودم دیدم داره لایه پاش رو باز میکنه و میبنده تا رونم از کوسش فاصله بگیره و دوباره بچسبه به کوسش دلم میخواست کیرمو در بیارم برم روش و تا ته بکنم تویه کوسش تا جیغش دربیاد نصف بدنم رویه بدن مامانم بود یه ممش زیر سینم بود یکیش تویه مشتم پام رویه کوسش و کیرم چسبیده به رونش همونجوری که لذت می بردم داشت آبم میاومد همش میخواستم مامانم رو بکشم زیرم کیرمو بزارم لایه کوسش هی بکنم توش رسیده بودم به آخرای لذت بردن قلبم داشت تند تند میزد مامانم رو محکم بغل کردم و آروم به خودم فشارش میدادم نمیخواستم ازم جدا بشه آبم اومد بدنم کاملا سست شده بود توان هیچ حرکتی رو نداشتم همش کیرمو میمالیدم به رونش و با دستم ممش رو لمس میکردم چند دقیقه طول نکشید که کامل خوابم برده بود صب بیدار شدم باز رفتم سمت دستشویی و لباسمو عوض کردم اومدم دیدم همه خوابیدن منم رفتم سر جام مامانم به پشت خوابیده بود واقعا عاشقش بودم آروم بغلش کردم و تویه ذهنم درباره سکس با مامانم و کارهایه این دو شب رو مرور میکردم کیرم داشت راست میشد گوشیمو نیگاه کردم ساعت نزدیکایه 6 صب بود دیگه خوابم نبرد از چادر اومدم بیرون بیشتر مسافرها همون دیشب رفته بودن ساحل خلوتر شده بود بعضیا تازه از راه میرسیدن و کنار ساحل عکس میگرفتن گروه ما هم دونه دونه داشتن بیدار میشدن ساعت هفت بود که صبونه رو خوردیم بابام گفت بریم سمت گیسوم که یه شب هم یه جایی پیدا میکنیم میمونیم تا ساعت 9 وسایل ها رو جمع کردیم چادرها رو تحویل دادیم همه رفتیم تویه ماشین و راه افتادیم سمت گیسوم دو سه ساعت بعد رسیدیم به ورودی گیسوم تا حالا اونجا نرفته بودم واقعا درختهاش خیلی بلند بودن سمت ساحل گیسوم داشتیم میرفتیم تویه مسیر لایه درختها چندین اسب بودن واقعا طبیعتش عالی بود مسیرش خلوت بود و هر از گاهی یه ماشین رد میشد رسیدیم به ساحل وسایل رو از ماشین اوردیم پایین بابام با داییم داشتن کباب درست میکردن و زنداییم هم داشت برنج میزاشت منم داشتم میرفتم لب آب برگشتم سمت ماشین پیش بقیه دیدم شوهرخالم با سه تا چادر داره میاد رفتم کمکش و اومدیم چادرها رو باز کردیم مشغول چیدن وسایل تویه چادر شدیم ناهار آماده شد رفتیم ناهار رو خوردیم من تا این سن اصلا دوست نداشتم و نمیتونستم بعد از ظهر ها بخوابم ولی اون روز هم هوا گرم بود هم دو شب بود که خواب کافی نداشتم رفتم تویه چادر خوابیدم ساعت شش بود که خواهرم بیدارم کرد گفت پاشو تنبل خان میخوایم بریم تویه جنگل بلند شدم و دیدم داییم و خاله و مامانم و بچه ها اماده شدن بابا و شوهر خالم اونجا موندن بقیه راه افتادیم سمت درختها مامانم یه خورده با خالم و داییم حرف میزد و باهاشون هم قدم بود منم با خواهرم داشتیم میرفتیم دیدم مامانم صدامون میکنه بچه ها یواشتر برین ماهم برسیم همه دور هم بودیم یه ساعتی تویه درخت ها چرخیدیم و موقع برگشت از کنار خیابون داشتیم میرفتیم سمت ساحل واقعا طبیعتش حرف نداره خیلی عالی بود رسیدیم ساحل شوهرخالم تا دید داریم میاییم چای ریخت واسمون رسیدیم چای خوردیم و تخمه و تنقلات ساعت 10 شب بود شامو خوردیم و دور هم داشتیم حرف میزدیم هر کسی یه حرفی میزد خاطره ای تعریف میکرد یکی یکی هر کسی خوابش می اومد میرفت تویه چادرش منو بابا مامانم و داییم و خالم مونده بودیم که ما هم بلند شدیم بریم بخوابیم مامانم داشت وسایل ها رو جمع میکرد و تویه این مدت هم اصلا به رویه هم نمی اوردیم که چه اتفاقی افتاده یا چی شده رفتیم تویه چادر هوا خیلی خوب بود حتی صدای دریا هم نمی اومد هوا خیلی آرام و گرم بود تویه چادر به پهلو دراز کشیده بودم که مامانم اومد کنار من دراز کشید یه چند دقیقه که گذشت من به پشت دراز کشیدم دیدم مامانم سمت من به پهلو خوابیده داشتم به اتفاقهای دو شب گذشته فکر میکردم کارهایی که خواسته ناخواسته انجام داده بودیم چون ظهر خوابیده بودم خوابم نمیاومد و فقط چشمام رو بسته بودم چند دقیقه که گذشت مامانم باز مثله دو شب گذشته اول دستشو اورد رویه سینم گذاشت بعد کم کم پاش رو اورد رویه پام و آروم رونشو میاورد سمت کیرم تا رونش رو گذاشت رو کیرم دید کیرم راست شده هیچ حرکتی نمیکرد بعد از چند ثانیه که همونجوری تکون نمیخورد دیدم پاش رو از رو کیرم برداشت و چرخید پشتش رو کرد به طرف من دیدم کم کم داره خودش رو از پشت میچسبونه به من و کونش رو خیلی تابلو اورده بود عقب جوری که اول کونش به رونم چسبید بعد پشتش کم کم کونش رو میمالید بهم منم آروم چرخیدم سمتش و کامل از پشت بغلش کردم چند ثانیه هیچ حرکتی نکردیم تا اینکه دیدم داره کونشو میاره عقبتر و کونش چسبید به کیرم منم دستمو گذاشته بودم رویه پهلوش جوری که دستم رویه شکمش بود وقتی فشار کونش رو رویه کیرم زیاد کرد منم خیلی اروم کیرمو میمالیدم به کونش و سرمو پشت گردنش چسبونده بودم با دستمم داشتم شکمش رو لمس میکردم کیرم درست لایه کونش جا خوش کرده بود دستمو از رو شکمش برداشتم به پشت دراز کشیدم شلوارمو یه خورده دادم پایین تا زانوهام دوباره برکشتم سمتش و آروم کیرمو گذاشتم لایه کونش و دستمو گذاشتم رویه شکمش و کیرمو لایه کونش میکشیدم وقتی شکمش رو لمس میکردم دستمو رسوندم به انتهای لباسش و یه خورده کشیدم بالاتر و دستمو کردم زیر لباسش و گذاشتم رویه شکمش مامانمم خیلی آروم لایه کونش رو باز و بسته میکرد منم کم کم دستمو از زیر لباسش داشتم می بردم بالاتر تا برسونمش به ممه هاش نمیدونم چقدر طول کشید بلخره تونستم دستمو برسونم به سوتینش از زیر سوتین دستمو داشتم می بردم توش تا ممه هاش رو بگیرم تویه مشتم مامانمم هی کونش رو رویه کیرم فشار میداد ممه چپش رو کامل تویه دستم گرفته بودم و یه بند داشتم کیرم رو لایه کونش فشار میدادم دلم میخواست برش گردونم و یه دل سیر ممه هاش رو بخورم گازشون بگیرم بی افتم به جون ممه هاش و یه دل سیر ممه هاشو بخورم دیدم مامانم دستش رو از رو دستم رد کرد و گذاشت رویه پهلوش و داشت کمر شلوارشو میکشید پایین دستمو گذاشتم رویه دستش و کمکش کردم تا شلوارشو بکشه پایین کونشو یه خورده بلند کرد و شلوار و شورتشو تا زیر رونش کشیدم پایین فشارش دادم سمت خودم و کونش رو چسبوندم به کیرم دستمو گذاشتم رویه شکمش و اینبار دستمو میبردم سمت کوسش مامانم لایه کونش رو باز کرد و کیرم درسته رفت لایه کونش خیلی گرم بود دستمو برای اولین بار گذاشته بودم رویه کوس مامانم یه خورده مو داشت داشتم کوسش رو لمس میکردم و سرمو تویه موهاش کرده بودم داغی نفسم رو پشت گردنش میزدم مامانم پایه چپش رو بلند کرد منم دستمو بردم پایینتر کوسش رو تویه مشتم گرفتم یه خورده فشارش دادم و اروم انگشتمو فشار دادم لایه کوسش خیسه خیس شده بود انگشتم خیلی سریع رفت لایه کوسش داغی کوسش بیشتر منو تحریک میکرد دوست داشتم برم پایین سرمو بزارم لایه پاهاش کوسشو بچسبونم به دهنم زبونمو بکنم تویه کوسش دوست داشتم داغی کوسش رو با لبام و دهنم حسش کنم یه دل سیر کوسش رو لیس بزنم بمکمش داشتم انگشتمو بیشتر فشار میدادم نوک انگشتم رو کم کم فرستادم تویه کوسش آروم آروم با انگشتم کوسش رو میمالیدم هی انگشتمو میکردم تویه کوسش هی در میاوردم مامانم هم کمرش رو تکون میداد دستشو گذاشت رویه دستم منم انگشتمو کامل کردم تویه کوسش خیلی لیز و گرم بود دستمو از کوسش در اوردم یه خورده خودمو از کون مامانم جدا کردم تا کیرم از لایه کونش در بیاد یه خورده رفتم پایینتر با دستم کیرمو گرفتم و سرش رو داشتم میمالیدم به لایه کون مامانم که دیدم پاهاش رو جمع کرد تویه شکمش کیرمو داشتم میکشیدم لایه پاش یه خورده فشار دادم دیگه کیرم به کوسش رسیده با دستم کیرمو رویه کوسش میکشیدم و فشار میدادم مامانم پاهاش رو دراز کرد نتونستم بکنم تویه کوسش کیرمو گذاشتم لای پایه مامانم و دستمو از جلو بردم و کوسش رو گرفتم و سریع انگشتمو رسوندم به کوسش داشتم انگشتمو تویه کوسش میکردم انگشتمو از کوسش در اوردم و اوردم بالاتر و کوسش رو میمالیدم از پشت کیرمو آروم آروم جلو عقب میکردم دیدم مامانم کونشو هی میده عقبتر لایه پاش کلا خیس شده بود و کیرم خیلی راحت جلو عقب می شد مامانم دستشو گذاشت رویه دستم که رویه کوسش بود و دستمو رویه کوسش فشار میداد چشامو بسته بودم و با مامانم همراهی میکردم مامانم داشت کونش رو میداد بالاتر تا کیرم برسه به کوسش کوس مامانم تویه مشتم بود مامانم دستشو از زیر دستم رد کرد منم دستمو از کوسش برداشتم دیدم مامانم دستش رو گذاشت رویه کوسش وقتی کیرمو فشار میدادم لایه پاش سر کیرم به انگشتاش خورد با هر فرو بردن کیرم لایه پاش مامانم با انگشتاش سر کیرمو لمس میکرد وقتی کیرمو داشتم فشار میدادم مامانم دستش رو جوری گرفت که سر کیرم به سوراخ کوسش خورد داغ و خیس بود دوباره کشیدم عقب و باز فشار دادم و همون کار رو کرد سر کیرمو فشار میداد به خودش تا کیرم به سوراخ کوسش برسه مامانم پاهاش رو جمع کرد و من یه ذره خودمو کشیدم پایین تا راحتتر بتونم کیرمو به کوسش برسونم آروم فشار دادم کیرمو سر کیرم جلویه سوراخ کوسش بود سر کیرم داشت میرفت تویه کوسش آروم آروم فشار میدادم خیسی کوسش و گرمیش دیونه کننده بود سر کیرم رو کردم تویه کوسش نمیخواستم کیرمو در بیارم فشار میدادم تا کیرم ذره ذره بره تویه کوسش تا نصف کیرم تویه کوسش بود باسنش نمیزاشت بیشتر کیرمو بفرستم توش یه خورده جابه جا شدم و مامانم کونشو کامل اورد عقب و دوباره که فشار دادم کیرم باز راهش رو باز کرده بود و داشت جلو میرفت مامانم هم آروم کونشو تکون میداد تا کیرم راحتتر بره تویه کوسش کامل کیرمو کردم تویه کوس مامانم و تا نصفه در اوردم دوباره فرو کردم تویه کوسش و مامانم پاهاشو فشار میداد به همدیگه دستمو گذاشته بودم رویه پهلوش و بدنش رو به خودم فشار میدادم تویه اوج لذت بودم با هر فشار دادن کیرم تویه کوسش مامانمم کونشو میاورد عقبتر تا کیرم تا ته بره توش دستمو بردم بزارم رویه کوسش دیدم مامانم با دستش داره کوسش رو میماله دستمو گذاشتم رو دستش مامانمم سرعتش رو بیشتر کرد و کوسش رو میمالید وقتی کیرمو میکردم تویه کوسش هی تکون میخورد هی خودشو فشار میداد بهم کیرمو تا ته تویه کوسش می کردم مامانم دستشو از کوسش برداشت دستشو گذاشت رویه دستم و محکم گرفت منم سرعتمو بیشتر کردم تا مامانم آروم شد هیچ حرکتی نمیکرد منم سرعتمو بیشتر کردم خیلی حال میداد یه کوس داغ و لیز که هی کیرمو توش میکردم و درش میاوردم دیگه داشتم میمردم کیرمو تا ته کردم تویه کوسش و همش میخواستم فشار بدم کیرم تا ته بره تویه کوسش تویه این حال بودم آبم اومد نتونستم کیرم رو از تویه کوسش در بیارم و همه آبمو خالی کردم تویه کوس مامانم و محکم بغلش کردم چند دقیقه گذشته بود کیرمو از کوسش کشیدم بیرون شلوارمو کشیدم بالا دستمو بردم شلوار مامانم رو هم گرفتم تا بکشم بالا خودش کمکم کرد شلوارشو کشیدیم بالا دستمو گرفت منو کشید به خودش از پشت بغلش کردم و دستمو رویه شکمش گذاشتم با دستش دستمو گرفته بود تویه اون وضعیت چشامو بستم نمیدونم کی خوابم برده بود تویه خواب بودم که دیدم خواهر کوچیکم داره صدام میکنه بلند شدم گفت بیا صبونه دیدم تویه چادر فقط من خوابم بقیه بیدار شدن یه نیگاه به وضع خودم کردم رفتم از چادر بیرون صبونه رو خوردیم اصلا نمیتونستم به صورت مامانم نیگاه کنم هر از گاهی که نگاهم می افتاد بهش میدیدم حالش خوبه و خیلی سرحال و شاده تا ناهار همینجوری داشت ساعت ها میچرخیدن و سپری میشدن ساعت 12 ظهر بود که بابا گفت ویلایه اداره خالی شده و سرایدارش منتظر ما هست همه وسایل رو جمع کردیم راهی شدیم تا رسیدیم همه سر حموم دعوا داشتن نوبتی همه رفتن حموم و تا شب از خونه بیرون نرفتیم تویه حیاط آتیش روشن کرده بودیم زندایی اومد گفت شام حاضره همه پاشدیم رفتیم شام خوردیم نوشته
0 views
Date: August 26, 2018