من و الناز دردانشگاه با هم آشنا شدیم و واقعا عاشق هم بودیم و جز عشق پاک چیزی بین ما نبود اما مانند بسیاری از مردم نیازهایی داشتیم و چه بهتر که این نیازها را با عشق و معشوقت برطرف بشه ما هر از چندگاهی شیطنت هایی تو ماشین و پارک جنگلی در حد مالیدن و خوردن با هم داشتیم و ازش لذت میبردیم تا اینکه یک روز الناز به من پی ام داد که از این کارها احساس عذاب وجدان داشته و همیشه بعد از سکس نصفه نیمه مان احساس بدی داشته و فقط برای خوشحالیه من تحمل میکرده و ازم خواهش کرد دیگر این کار را تکرار نکنیم منم علی رغم میل باطنیم و اینکه از این صحبتش ناراحت شده بودم و حس بدی نسبت به حرفش پیدا کرده بودم فقط و فقط به عشقی که به الناز داشتم پذیرفتم ماه ها گذشت تا تقریبا یک هفته مانده به سالگرد دوستیمان توی کافه ای نزدیک ولیعصر بودیم و صحبت میکردیم الناز فرداد رو که میشناسی دوست پسر نازی آره خب اومده تهران خب پس خوش به حال نازی آره خیلی کلی دارن کیف میکنن فرداد یه خونه رو یه هفته اجاره کردن کلی دارن با هم کیف میکنن با خنده و شیطنت ادامه داد دیروز دیدمش نمیتونست درست راه بره به مامانش گفته بود از پله افتاده شما هم باور کن ای ای دیوث فرداد چه کرده با دختره مردم آرههههه خوش به حالشون کاش ماهم میتونستیم یه خونه واسه خودمون داشتیم واست آشپزی میکرم دست پختمو بخوری با هم فیفا بازی میکردیم که اینقد دوست داری با هم بودیم بدون اینکه کسی مزاحممون بشه راستی مگه خونه واسه یه هفته هم اجاره میدن آره روزانه هم اجاره میدن ولی خیلی گرون میگیرن نازی میگقت روزی 150 تومن میگیرن بی انصاقا حرف های الناز منو به فکر برد که با اینکه چند ماه از آخرین شیطنت هایمان گذشته بود اما به نظرم رسید شاید منظور الناز از با هم بودن بدون اینکه کسی مزاحممون بشه فقط صحبت و عشق بازی سطحی نباشه کمی هم بوی شهوت بدهد اما به دلیل اینکه بعد از قرارمون چندباری تلاش کرده بودم نامحسوس عهد شکنی کنم و با بازخورد بدی روبرو شده بودم ترجیح دادم تمیز فکر کنم و خیال باطل نداشته باشم شب با هم چت میکردیم امشب من شام پختم باریکلا خوشگل خانوم با سلیقه ولی به من چه نامرد واسه ما که درست نمیکنی خب یه خونه اجاره کن بیام واست درست کنم تقصیر منه تو خونه نداری برای آنکه فکرم مطمین شود با کنایه پرسیدم من خونه اجاره کنم شام و دسر با تو هوی پسر بد نشو ما قول دادیم به هم فقط شام باشه باو منم منظورم همون بود ولی منکه خونه اجاره ای نمیشناسم صبر کن بعد چند دقیقه یک شماره برایم فرستاد این چیه دسر میده بیتربیت نخیرم شماره اون آقاهه است که به فرداد خونه داده چه منتظر بودی خانوما معلومه چندوقته دارم تمرین میکنم واسه شما غذا درست کنما الناز جدی ای آره دیگه دوست دارم سه شنبه اولین بار دستپختمو بخوری به تلافی ضدحالش گفتم سه شنبه چه خبره مگه بیشرفففففففففف باو شوخی کردم میدونم عزیزم چه کادو سالگردی بهتر از دستپخت شما میدونستی دوست دارم من عاشقتم فردای آن روز با شماره تماس گرفتم و با اصرار و اینکه فقط از صبح تا عصر اجاره میکردم و شب نبود توانستم با 120هزار تومن برای سه شنبه قرار بگذارم شب دوشنبه الناز ازم خواست تا فردا او را به جایی ببرم دوشنبه که نگین پیاده شد متوجه شدم به آرایشگاه میرود از من خواست تا منتظرش بمانم چه خوشگل شدی خانوم چرا دروغ میگی منکه تو صورتم تغییری ندادم اا جدی حالا این حرفا رو ول کن زود راه بیفت تا مامانم نیومده برگردیم ببخشید تورم کشوندم تا اینجا اگه خودم میخواستم برم و بیام دیر میشد ولی لازم بود برای فردا حاضر میشدم یک چشمک زد دیگر با خودم گفتم فردا احتمالا خبرایی داریم شب دوش گرفتم و شیو کردم به امید خبرای خوش فردا فردا قبل از رفتن به خانه یک روزه امان با هم به خرید رفتیم و وسایل ناهار را خریدیم تا وارد خانه شدیم شروع کردیم به بوسیدن بوسه هی داغ که کم کم تبدیل شده بودن به لب گرفتن شهوتناک یک دستم روی کمر الناز بود دست دیگرمو بالا آوردم و روی سنه اش گذاشتم که ناگهان الناز زد روی دستم و با اخم و جدی گفت قول دادیم به هم ناهار سرد میشه باید منتظر این بازخورد میبودم اما دیگر دیر شده بود و حالم شهوتی بود اما الناز برای من بیشتر ارزش داشت خرید ها را تو آشپزخانه گذاشتم وگفتم تا تو آماده میشی من برم دستشویی که یه عالمه کار دارم توی دستشویی هیچ راهی نداشتم تا جلوی جنون دیوانه وار خودمو بگیرم مخصوصا که با یک فرشته توی یه خونه تنها بودم جز خود ارضایی که خب البته که کار سختی هم نبود در آن زمان با آماده سازیی ای که الناز انجام داده بود از دستشویی که برگشتم الناز لباس عوض کرده بود و تی شرت شلوارک معمولی پوشیده بود و با خنده گفت چقد دستشوییت طول کشید من هم بدون اینکه چیزی بگم رفتم تا لباس عوض کنم حالم بهتر شده بود و شهوتم خیلی کم شده بود مایع ماکارونی رو با خنده شوخی و عشق درست کردیم و گذاشتیم دم بکشه که الناز گفت برو دست صورتتو بشور که برم دستشویی و به سمت اتاق که توش دستشویی هم بود رفت و کنترل ضبط که داشت میخوند را با خود برد از موقعی که الناز به اتاق رفته بود خیلی طول کشید سرگرم گوشیم بودم که صداشو از تو اتاق بلند کرد زیر غذارو خاموش کن نسوزه رفتم تو آشپزخونه و گاز و خاموش کردم که ناگهان موزیک عوض شد برگشتم دیدم الناز تو راهروا اتاق ایستاده و چقد زیبا و هوسناک شده بود موهایش همه رو بالالاترین نقطه از سرش مانند توپ بسته بود تا گردن و صورتش کاملا به نظر بیاد آرایشش کم بود اما رژ لب خیلی جیغ قرمز زده و گوشواره های تو دلی قرمز انداخته بود یک پیراهن سفید شبیه پیراهن های مردونه پوشیده بود که دکمه نداشت وپایین پیراهن نزدیک نافش گره میخورد و سوتین مشکی اش که سینه های مرمرین سفیدش در آنها خودنمایی میکردن را نشان میداد با یک دامن مشکی کوتاه و آزاد که با راه رفتنش کاملا بالا و پایین میشد و کاملا باسنش نمایان میشد و یک پاشنه بلند مشکی که بالا لاک قرمز جیغش و پوست روشن پاهای الناز کنتراست رنگی بسیااار زیبایی به وجود آورده بود الناز تمام این هارا کاملا سوپرایز انجام داده بود حتی لاک هم زده بود لاک های قرمز و جیغی که قبلا نداشت واقعا مبهوطش شده بودم و نمی توانستم از او چشم بردارم که با اخم و عشوه زیاد به سمتم آمد و لبش را نزدیک آورد و آروم و خیلی سکسی گفت آقای محترم بنده دوست پسر دارم اینقد هیزی نکن تا خواستم لبهایش را ببوسم خودش را عقب کشید و دست مرا گرفت و به حال کوچک خانه برد و روی تنها مبل خانه انداخت و با اخم گفت جم بخوری کشتمت و با موزیک شروع به رقصیدن کرد مگر میشد آن صحنه را دید و کاری نکرد انگار تمام خون وجودم در یک نقطه جمع شده بود و چشم هایم فقط رقصیدن الناز را دنبال میکرد رقصیدنش دیوانه وار بود با اینکه من رقص های حرفه ای تری را در فیلم ها دیده بودم اما اینبار اولین بار بود که اینقدر به هیجان افتاده بودم و الناز با علم به این موضوع لوندی میکرد پاهایش را از هم باز میکرد دستش را بین پایش میبرد و بر مبگرداند و همرمان لبش را گاز میگرفت نزدیکتر می آمد دستانش را روی زانوهایم میگذاشت و همانطور ایستاده پاهایش را کمی باز میکرد و سرش پایین می آورد انحنایی که از ساق پاهایش شروع میشد و به باسنش که در این حالت بزرگتر به نظر می آمد میرسید و در امتداد کمرش به سمت گردن و سرش می آمد اغوا کننده ترین انحنای جهان بود در همین حالت بود که سینه های متناسب با هیکل ظریفانه اش بیش از پیش به چشم می آمد هنوز لذت کافی از این صحنه نبرده بودم که الناز با طمأنینه خاصی روی پا نشست و سرش رو نزدیک به کیرم که در این حال بزرگترین حالتش را داشت برد و عقب برد هنگام ایستادن خیلی آروم دستی رویش کشید در همین حد اما واقعا دیوانه کننده بود پشتش را به من و پاهایش را جفت کرده بود و با موزیک لپ های باسنش را تکان میداد و آن دامن کوته مسلما نمیتوانست باسنشو از نگاه های من حفظ کند و خب شرت مشکی اش هم که عملا از بالای لپ ها و از کمر شروع میشد کمی به سمت من آمد و کاملا بین پاهای باز من قرار گرفته بود و خم شد و لرزاندن را ادامه داد و هرچندگاهی روی پاهایش مینشست و هنگام نشستن کونش را به کیرم میمالید دیگر طاقتم تمام شد و دست هایم را رو کونش مالیدم که گفت به هدیه آقا مهدی ما دست نزن و روی کیرم نشست و با موزیک کونش رو روی کیرم تکون میاد بهترین حس دنیا بود پاشد و برعکس نشست و گفت تو بهترین منی ممنون از اینکه به خواسته های من توجه داشتی حالا نوبت اینه که اجر صبرتو بگیری شروع به لب گرفتن کردیم لب های هم را با عشق و شهوت مخوردیم و لب بالایم را بین لبهایش گرفته بود و میمکید زبانم را روی لبهایش میکشد و شیرین ترین طعم دنیا رو میچشیدم زبانم را داخل دهانش بردم و با زبانش بازی دادم الناز هم زبانم رو به لب گرفت شروع به مکید کرد و تیشرت منو در آورد بعد دوباره سراغ لب های هم رفتیم لب هایش را غرق بوسه های ریز کردم کم کم صورتشو کم کم پایین آورد و شروع به بوسیدن قفسه سینم کرد همیشه عاشق سفقتی قفسه سینم بود دستمو پایین بردم تا گره پیرا هنشو باز کنم که پاشد ایستاد و با عشوه گره رو باز کرد و پشتشو به من کرد و دکمه ی دامنشو باز کرد و با آرامش و خیلی آروم دامنشو هل داد پایین و با تکون دادن کونش اونو از پاش در آورد میخکوب دیدن این صحنه شده بودم بعد یقهی پیراهنشو از رو کتفش پایین انداخت و با صاف کردن دستش پیراهنش هم افتاد حالا الناز با آن بدن سفید و مرمرین با فقط شرت و سوتین جلو ام ایستاده بود هیچوفت توی شیطنت های توی ماشینمان هم حتی اینقدر هیجان زده نشده بودم تمام حس های امروز جدید بود الناز یه چرخ سریع زد و دوباره پشتش رو به من کرد دستشو پشت کمرش برد و سگک سوتینشو باز کرد و اونم انداخت زمین دستشو روی صورتش جوری گذاشته بود که ساعدش جاوی سینه هاشو گرفته بود و برگشت با اینکه قبلا سینه های الناز دیده بودم ولی الآن واسه دیدنشو طاقت نداشتم الناز هم که انگار اینو میدونست عجله ای برای انداختن دست هاش نداست کم کم دست هاشو انداخت و من دوباره سینهای زیبای خانوممو دیدم انگار که از جنس کریستال باشن و تو نور درخشان باشن زیبا ترین نرمهی عالم با نوک زیبا که کمی تیره تر از پوستش بود الناز جلو تر اومد دیگر طاقت نداشتم ایستادم که ببوسمش کمی که بوسیدیم دست های رو روی سینه های نرم الناز گذاشتم الناز با ملایمت و سکسی ترین لحن ممکن گفت بشین با بوسیدن سینه هاش نشتسم الناز هم دو زانو جلویم نشست و بند شلوارکم که گره زده بودم رو باز کرد و دستشو توی شرتم برد و با کیرم بازی کرد و خیلی آروم شلوار و شرتمو پایین کشید و سرکیرم را بوسید بعد تخمام را با یک دست و بدنه ی کیرم را که واقعا برای اولین بار اینقدر بزرگ شده بود و توی دستش جا نمیشد را گرفت سرش را توی دهنش کرد و شروع به مکیدن کرد و تا اونجا که میتونست قسمت های بیشتری از کیرم را توی دهنش جا داد دهنش را همونجا نگه داشت و تخمام را بالا آورد و با دستش میمالیدشان و بعد ریتم خاصی شروع به عقل جلو کردن دهنش کرد بعد چنند بار کیرمو از دهنش در آورد و تخمامو تو دهنش کرد و با دستش محکم کیرمو عقب جلو میکرد الآ نا بود که آبم بیاد که دستش را گرفتم و گفتم بریم رو تخت با لحن لوسی گفت منکه هنوز سیر نشدم میخواااام یه لیس گنده روی کیرم زد من واقعا طاقتم تمام شده بود گفتم انصاف نیست من گشنمه باید ممه بخورم و بلندش کردم باشه ای گفت و کیرم را گرفت تو دستش به سمت اتاق رفتیم تو راه یک دستمال کاغذی برداشت و لبهاشو پاک کرد به اتاق که رسیدیم رو تخت دراز کشیدیم من خودمو رویش انداختم شروع به لب گرفتن کردیم دوباره ماراتون لب هایمان شروع شد انگار که هیچ کدام نمیخواستیم از لب های هم دل بکنیم کم کم به سمت سینه هاش رفتم با یک دست یک سینه اش رو میمالیدم سینه ی دیگر رو به دهن گرفتم و با زبون به نوکش ضربه میزدم نوکش را میلیسیدم و مک میزدم دور هاله ی تیره ی سینه اش میلیسیدم و با دستم میمالیدم به سراغ سینه ی دیگر رفتم و کارهایم را تکرار میکردم الی از شدت لذت کمرشو بالا میگرفت و هن هن میکرد اما من دست بردار نبود به قول خودش سیر نمیشدم بین سینه هاش را لیس میزدم زیر سینه ها دور تا دورشون نوکشان مک میزدم سعی میکردن تا اونجا که میشه سطح بیشتری از سینه های النازم تو دهنم باشه همینجور که سینه اش توی دهنم بود زبانم رو عقب بردم و نوک سینه اش بازی کردم فکر میکنم خیلی لذت میبرد این رو از مهدی مهدی گفتنش میشد فهمید کم کم سراغ ناف کوچشک رفتم و حتی آن رو هم لیسیدم انگار که میخواستم تمام طعم های این بدن رو بچشم پایین تر رفتم و بوی خوش لوسیون گل مریم که با بوی ترشحات واژن الناز مخلوط شده بود رو از بین پاهاش احساس کردم از روی شرت کمی کس النازمو بوسیدم و کشاله ی رونش و نزدیک لبه ی شرتش رو شروع به لیسیدن کردم دیگه رسما صدا های الناز به آه تبدیل شده بود همینطور که توی رانش را لیس میزدم دستم را روی کس النازم گذاشتم و داغی اش را احساس میکردم خیلی آرام شرتش را که خیس از ترشحاتش شده بود رو از پاهاش درآوردم و باورم نمیشد چی میدیدم اولین بار بود که کس بی موی الی را میدیدم که خیس از ترشحاتش برق میزد واقعا بهت زده بودم که الناز با خنده گفت چیه خوشت نیومد با تعجب نگاهش کردم و با دستم روی کسشو پاک کردم و یکهو به سمتش حمله ور شدم و زبونم را محکم روی دهانه ی کسش میزدم الی جیغی کشید و افتاد با دستم لبه های کسش را باز کردم و زبونمو روی چوچواه اش میزدم لبه های کسش را بین لبم میگرفتم و با دستم بالای کسشو میمالیدم با ریتم خاصی زبونمو رو چوچوله ی الی میکشیدم که صداش بلند شد که معلوم بود الان هاست که بیاید و با ادامه مالیدن و لیسیدن من النازمم اومد و بی حال شد منم دهنم رو با ملحفه پاک کردم و رفتم بالا نگین با خنده گفت حالا فهمیدی واسه چی اصرار داشتم ملحفه بگیریم تو آغوش کشیدمشو بوسیدمش الناز دستشو به کیرم رسوند گفت حواسم هست این آقا هنوز حرفشو نزده ها واسش برنامه ها دارم گفتم چی فدات شم گفت صبر کن الآن میام رفت و از توی کوله اش یه شیشه تیره کوچک آورد گفتم چیه این بهش میگن لوبریکانت از نازی گرفتم میخوام امروز این آقا کوچولو بره سفر مطمینی الی میگن خیلی درد داره ها نه نازی میگفت دردش آروم میشه فدات بشم من همچین با این به قول شما کوچولو چنان جرت بدم که بگی غلط کردم بهش گفتم کوچولو ببینیم و تعریف کنیم پیرمرد شروع کردیم همو بوسیدن و این بار ابتکار عمل دست نگین بود من را خواباند و روی کیرم چمباتمه زد حسابی بدون دست کیرم را لیسید بعدش پشتش را به سمت من کرد و حال سجده گرفت من هم شروع کردم به زبان زدن به سوراخ بدون مو کون النازم حساابی که زبان زدم و ژل رو به من داد و ریختم روی سوراخ کونش و خوب سوراخش را ماساژ دادم النازم گفت حالا آروم انگشتتو بکن توش منم ژل را بیشتر کردم آماده ای نه ولی آره بکن آرام انگشت شستمو فشار دادم به سختی تو رفت الناز از ته دل آی بسیار بلندی گفت خواستم دستمو در بیارم که گفت نه نگهش دار بعد با دستاش دو لپ کونشو باز کرد منم شستم را آرام عقب و جلو کردم کمی که عقب و جلو کردم بعد انگشتمو در آوردم و اینبار انگشت اشاره دست دیگه امو کردم تو تا بتوادم با شستش کس ال را هم بمالم الناز که حواسش نبود دستمو بو کردم باورم نمیشد که فقط بوی لوسیون میداد نه بوی نا خوشایندی که الناز گفت کلی خودمو تخیله کردم نگران نباش بهش لبخندی زدم تو بهترینی عزیزم به انگشت کردن ادامه داده دونه دونه انگشتام را میکردم تو و در می آوردم کم کم دیگه راه باز شده بود اینبار دوتا انگشت کردم تو از هر دست یک انگشت و ادامه دادم انقد کارمو تکرار کردم که راه رفت آمد آزاد شده بود الی گفت دیگه الآن وقتش رسیده پاشد و لب هم بوسیدیم و یک کاندوم که آن را هم از نازی گرفته بود روی کیرم کشید و تاق باز خوابید و پاهاش را داد بالا و گفت به لامصب بگو بیاد تو بوسیدمشو سرکیرمو گذاشتم روی سوراخ کونش یکم از ژل روی کیرم و سوراخش ریختم و با فشار نسبتا زیادی سر کیرمو فرستادم تو ناگهان چهره نگین تغییر کرد انگار نفس کم بیاره گفت همونجا نگه دار نه تو تر نه بکش بیرون بلند بلند نفس میکشید و این اصلا برای من خوشایند نبود چند ثانیه طول کشید که حالش بهتر شد به من لبخندی زد و گفت فدات بشم من عجب کیری داری ها جوننننن ولی تو صداش درد معلوم بود و این من را دست پاچه گرده بود که الی به دادم رسید و گفت مهدی چوچولمو بمالللل کم کم که مالیدن من گذشت رنگش برگشت و شروع به ناله های سکسی کرد گفت جوووون وای مهدی نمیدونی چه حالی میده یه چی داغ کردن تو کونم بخورممشششششش د تکون بده لامصب رو منم با احتیاط عقب جلو میکردم فکر میکنم هنوزم درد داشت ولی چیزی که معلوم بود این بود که شدتش کم شده کم کم کل کیرم دیگه تو کون ای بود و تقریبا فکر میکنم دردشم تموم شده بود چون ناله های سکسی اش داشت منو دیوونه میکرد من هم شدت عقب جلو رو زیاد کردم و الی هم داشت ناله میکرد بعد چند تا تلنبه احساس کردم دارم کم کم میام پس نگین رو بلند کردم و گفتم حالت داگی بگیر تا از پشت بکنم قبل از کردن یکم از پشت کسشو لیس زدم و دوباره آروم کیرمو تو کونش فرو کردم اینبار راحت رفت تو واقعا صحنه ی زیبایی بود کون گوشتی النازم کیر منو میبلعید وزنمو بیشتر کردم و سرعت تلمبه هامو بیشتر و از زیر دستمو یه سینه هاش رسوندم و همزمان که تلنبه میزدم و سینه اشو میمالیدم لبهام کمرشو نوازش میکر نگین هم خودش داشت کسشو میمالید وصداهامون زیاد شده بمو که با زیاد شدن صدای الی که نشونه نزدیک شدن به ارگاسم بود من هم واقعا به لحظه ی انفجار نزدیک میشدم نگین آه بلندی کشید و به نظر رسید که ارگاسم شده و منم با چندتا تلمبه آبمو تو کاندوم و تو کون الی خالی کردم بعدش با هم یه دوش سرسری گرفتیم و چون هردو گرسنه بودیم سراغ ماکارونی ها رفتیم النازم جونم خیلی عاشقتم تو بهترینی چون تو خوبی عزیزم خیلی دوست دارم بهترین پیش غذای عمرم بود حیف که پیرمردی وگرنه بهت دسر هم میدادم نوشته
0 views
Date: May 31, 2022