حشرنامه مثنوی 2

0 views
0%

قسمت قبل سلام هستم همونطور که قول داده بودم فصل دوم حشرنامه رو براتون آماده کردم واقعیت های زندگیمو به صورت مثنوی دراوردم واین فصل دوم حشرنامه به اسم تحقق رویا وبقیشو به زودی براتون میفرستم شاید برای جوری قافیه و بیتاش یه چیزایی از خودم اضافه کرده باشم ولی در کل واقعیه و امیدوارم خوشتون بیاد منتظر نظراتتون هستم حشر نامه فصل دوم تحقق رویا به شعر قبلي ام از خود بگفتم که عمري در پي کس من بجستم که تا امروز نصيبم هم نشد يک مثال آن کسي برگشته است چک چه ايامي گذشت بوديم در کف به فيلم سوپرم بوديم در صف چه افکاري بود از داف خيالي چه خوش بوديم ز روياي محالي چه روزهايي گذشت با غم واندوه رسيدش آن شب و شادي انبوه عمو و دايي و هر دوتا خاله خصوصا اون عمو زاده باحاله همه مهمان بودن در خانه ي ما بودش دختر عمو دردانه ي ما نديدس اين دو چشمم بهتر از او يه سالي هس طلاق بگرفته از شو شوهرش بداشتم در نظر دختر عمو را به چندين خواب بکردم من هم او را برفتم در اتاق لپ تاپ به دستم براي فيلم ومپاير نشستم که وقتي در اتاق تنها مرا ديد بيامد پيشمو حالم بپرسيد بدو گفتم عسل جان اي عزيزم همه خوبن بجز حال مريضم بگفتا با خودت جانا چه کردي فتاده بر تو اي جانا چه دردي بگفتم که چه زود کردي فراموش ز وقتي با حميد شوهر سابقش گشتي هم آغوش به اس هاي خفن ميکردي ام ياد بخنديد و سپس هم چشمکي داد نگاهي شهوت انگيز در رخم کرد که صورت از خجالت هي شدش زرد بديدم پايه است با حال مستش هي از قصد ميزدم دسم به دستش خلاصه بگذريم زين بحث فاني بدادش هي علائم هي نشاني دوتامان را هوس بگرفت سراسر دلم را هم زدم دريا در آخر بدو گفتم شود ما دوست باشيم براي راه هم فانوس باشيم بگفتا خواهم از تو من هم اين را ز خوشحالي بغل کردم زمين را گذر کرد چندي و باهم بوديم دوس درون اس ام اس ميکردتم بوس بگفتم که اگر جانا کنيم حال جوان تر ما شويم يک قرن وصدسال بگفتا دوريت طاقت ندارم وليکن صبح فردا شد قرارم به دشواري گذر کرد آن شب سخت به حالي که همه خوابيده اند تخت اگر چه هور خورشيد کرد در آسمان روز زمستان بودش و سرماي جان سوز برفتم بر درش با حال ترسان گرفتم در برش با عشق و از جان يه چند لحظه گذشت پرسش احوال سريع رفتيم سراغ کردن و حال چه لبها و چه چشمان قشنگي درآورديم لباسها را فشنگي گرفتم لب ز او با حال مستش بماليد سينه اش با هر دو دستش بخواباندم به روي فرش به کونش که شهوت هم رسيد تا استخونش ز لبهايش چه شيرين مي چشيدم يه دستي هم به کس هي مي کشيدم لبم بر لب که دستم هم به سينه ازو خواستم که بر زانو بشينه شدم ايستاده تا قامت کنم راست ز من اين خفته اژدر او همي خواست که کيرم را گرفت او در بر خويش بگفتا کير توست از خيليا بيش به ترکي معني کير مي شود سيک بکردش در دهان و هي بزد ميک چنان بي جنبه بودم بار اول نشد يک لحظه هم آبم معطل به دستمالي بکردم آب خود پاک که از حرصش بدادش سينه اش چاک بگفتا پس بيامد آب تو زود بگفتا جاي آب بر سينه ام بود تو اصلا مزه ي سکس را چشيدي که آبت را به دستمالي کشيدي بگفتم که مرا انقدر نکن چس براي اولين بار ديده ام کس بگفتا که عزيز پس حال من چي مبادا غافل از احوال من شي بگفتم که عسل جانم فدايت دهم تند وسريع از کس بگايت ز خوشحالي پريدش بر سر کير که سر داد ناله اي من هم که جوگير کسش را کرده است ليز تر به آبش که سيخ تر کير من شد در جوابش بخورد ليزو چه راحت در کسش رفت به اول بار نبودم خيلي هم چفت بيامد لحظه اي فرصت به گيرم به کردن داده ام سرعت به کيرم دوتامان رنگ صورت سرخ و هي زرد ز کردن هم گرفتم من کمر درد گمانم انقدر کس کردم از او کمر بازيک شدم باريک تر از مو گذاشتم آن دو پايش را به شانه صداي ناله هايش شاعرانه بگفتا که حميد دست پا چلفتي نداشتش همچوتو کير کلفتي صداي آه و اوه ازتن بر آمد بگفتا جر بده صبرم سرآمد به کار بردم تمام قدرت و زور بکردم در کسش با سرعت نور يه آهي بر فنا شد از نهادش که انگار داده ام حکم جهادش عسل حالش به يک باره بر آشفت که چنگي برتنم زد بعد مرا گفت به اوج لذت سکسم رساندي چه زيبا بر من اين حس را چشاندي سپس هم او مرا بگرفت در آغوش ز لبهايش بکردم من کمي نوش بپوشيديم لباسها را به نرمي که دستش را فشردم من به گرمي بگفتم که عسل جان خيلي ممنون وليکن هم بدارم ميلي از کون بگفتا که زمان بسيار داريم بگفتا زين به بعد هي سر کاريم هي سکس ميکنيم بگفتم که عسل جان اي عزيزم که يک دم هم به قلبت غم نريزم جدا گشتيم و رفتم سمت خانه که حالم هم ببودش عارفانه بدين منوال گذر کرد چندي از سال به پارک و سينما يا کردن و حال عسل جان که دوباره شوهري کرد بکرديم هي مرافه تا شديم سرد بگا رفتند همه روزهاي عالي نکرديم يادي از هم خشک وخالي دو دستم با دولم همدم شدن باز که دستم بر دولم هرگز نکرد ناز من عمرم همچنين دارد ادامه چنين گويم تو را پايان نامه نظر ده گر بخواهي روح من شاد درودم بر همه شهوانيان باد منتظر فصل سوم حشرنامه باشيد كه موضوعش در مورد جدایی از عسل و اشنایی با عشقم هستش اگرم خوشت اومد حتما نمره بده شیطان

Date: September 1, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *