سلام خدمت شما عزیزان ویراستار شهوانی مدتی بود علی کلید کرده بود به من علی همسایه ما بود و کاپیتان تیم فوتبال محل و یه سال از من بزرگتر تو کوچه تو مدرسه بهم با هر بهانه ای شده بود میدانید اون سال دوم دبیرستان و من اول بودم دروازبان خوبی بود وتصمیم گیرنده تیم من کونی نبودم شیطونی می کردم ولی نداده بودم ولی مجبور بودم به علی باج بدم بازیم خوب بود ولی بخاطر اینکه پسر عموش هم پست من بود وهم وقت نبودم اون فیکس بازی می کرد جلوش کوتاه می اومدم دیگه جوری شده بود که غروب به غروب از تمرین که می اومدیم با هر بهانه ای دستش به کونم می خورد یا از عمد می گفت بیا خسته ای قلنج تو بشکنم منم در اختیارش بودم از پشت که بغلم می کرد راست کردن کیرشو که باور از رو شلوار می خواست فرو کنه حس می کردم ولی خوب انصافاً جلوی بچه ها نمی کرد که ضایع بشم خوب من سفید خوشکل وکون نرم وتپلی داشتم ولی چون قد هیکلم میزون بود زیاد تابلو نبود یکی از همین روزا تو مدرسه بودیم که که دیدم با تو از همکلاسی های خودش دارند بهم نگاه می کنن می خندن قاطی کردم ریختم تو دل خودم و وایسادم سر فرصت جبران کنم خیال کردم به اونا گفته منو دستمالی می کنه یه روز که مسابقه داشتیم پیچوندم ونرفتم پسر عموش هم که حالش خوب نبود نرفته بود با چپی پر آخر مسابقه رفتم سر زمین خاکی دیدم از دست بر قضا یکی دیگه از یه محل آوردن خوبم بازی می کنه بازی بردن وایسادم تا همه رفتن غروب جمعه بود رفتم سراغش بهش تبریک گفتم پرسید کجا بودی گفتم نشد دیگه نپرس گفت چرا چی شده گفتم از خودت بپرس گفت آهان پس یه چیزی هست گفتم اره دیگه ما تو رو خودمونی میدونیم تو می ری به همکلاسی هات می گی گفت به روح بابام چیزی نگفتم گفتم پس تو مدرسه به چی می خندیدین گفت تو رو نشون دادم گفتم این یه دریبل می زنه کفتون می بره بعد یهو خندمون گرفت بحرحال از دلم در آورد تو راه بودیم یه ماچم کردو دستش که دور گردن من بود اومد رو کونم از روی شلوار سوراخ پیدا کرد نگاش کردم وبا لبخند رضایت واری اکی بهش دادم دیگه رسما داشت انگشتم می کرد منم شل کرده بودم که حالشو ببره نزدیک خونمون یه خرابه بود که درخت و گیاه کلا پوشنده بودنش گفت بریم یه شاش بکنیم سبک شیم در حالی که یک دقیقه با خونه جفتمون فاصله بود قبول کردم که برم مطمئن بودم که کارم تمومه وکونو دیگه بگا دادم رفتیم تو خرابه اینقدر تاریک بود هم دیگری نمی دیدیم با دست زدن به هم دیگه می فهمیدم کجاییم با خجالت گفت نمی خوای قلنج تو بشکنم منم گفتم چرا خوبه دمت گرم برگشتم از پشت بغلم کرد شلوار ورزشی پوشیده بودم سیخی کیرش به حدی بود که داشت میشکست وقتی تموم شد خودم الکی خم شد و کونم چسبوندم به کیرش یخش وا شد همون جوری رو شلواری شروع کرد به مالیدن وحرف زدن آره من رفیقتم تو همیشه فیکسی تیم هستی هرچیزی بشه بینمان می مونه که شلوارم حس کردم داره میاد پایین آب دهنمو قورت دادم و باشهوت خاصی گفتم علی جان ندادم حواست باشه گفت قربون کونت برم چشم شلوارش درآورد کیرشو گذاشت پاهام آب شهوتش ران پام خیس کرده بود دو دستامو که روی زمین بودن گذاشتم رو دیوار علی داشت هی بالپ های کونم ور می رفت و قربون صدقه اشو ن می رفت با دستش یه تف به سوراخم زد و یه تف به کله کیرش دو تا لپای کونم و با دستش گرفت و باز کرد کیرش که سوراخم لمس کرد در جا راست کردم کله کیرش که که رو سوراخ میزون شد بادستاش کیرمو گرفت و با یه فشار کله کیرشو حس کردم از درد و سوزش سوختم داد نزدم چون نزدیک بود کسی بشنوه گفتم جون مادرت دربیار درآورد گفت اولشه تو اولین بارته اینجوری می شی دوباره یه تف به سوراخم زد ویه تف به کیرش تا گذاشت رفت تو نصف کیرش هم اومد تو کونم دردم قابل تحمل تر بود دوباره آورد بیرون دوباره فرستاد تو اینباره کل کیرشو جا کرد دردی نداشتم و فقط ترس از آبرو گفتم جون مادرت به کسی نگی تو رو ارواح پدرت که شروع کرد به تلمبه زدن قسم خورد خیالم راحت شد دیگه قشنگ شل کرده بودم و اونم تلمبه های ردیفی می زد حال خوبی بود از پشت کیرمو گرفته بود و با فشار خاصی کیرشو جلو عقب می کرد تو حال خودش نبود آبش اومد بیرون خالی کرد منم راست کرده بودم شلوارم کشیدم بالا یه ماچم کردو گفت اول من ازخرابه میرم بعد تو تا مردم شک نکنن علی رفت ومن با خیالی آسوده و حالی وصف نشدنی منتظر شدم چند دقیقه بعد برم بیرون در حال آماده شدن ودید زدن بیرون بود که خلوت بشه که شونه هامو چیزی لمس کرد از ترس لرز گرفتم برگشتم دیدم امیره پسر خالم گفتم اینجا چیکار می کنی با پرروئی گفت تو علی دید میزدم گفتم علی کیه گفت همونی که الان زیر کیرش قسمش می دادی به هیچکس نگه امیر اومده سیگار بکشه ما هم پشت سرش اومده بودیم شانس کیری من بود اشکم در اومد بغض کردم با التماس گفتم به کسی نگه گفتم ما فامیلیم آبروی من بره آبروی خودت هم گفت خوب من نمی گم تو چی به غریبه بدی به من که فامیلیم نمی دی امیر یه سال از من کوچکتر بود شلوار کردی پوشیده بود کشید پایین کیرش راست بود سفید کلفت ولی کوتاه گفت بخورش گفتم تاحالا نخوردم گفت اولین بار که دادی اولین بار هم می خو ری نشستم کیرشو انداختم تو دهنم آب سفیدش شور بود ولی همونجوری یه دو دقیقه خوردم براش لرزشهای کیرشو که داشت حال می کرد تو دهنم حس می کردم درآورد گفت بخواب گفتم خاکه یه کارتن ومقوا انداخت حالا بخواب خوابیدم شلوارم خودش کشید پایین بادستاش انگشتم کرد گفت خوبه خوب گشاد ت کرده کارم راحته یه تف زد به کیرش رو خوابید گفت قربون پسرخاله با مرام برم کیرشو بعد از چند حرکت مالیدن رو سوراخم انداخت تو راحت رفت تو پاهام بی حس شده بودن امیر داشت تلمبه می زد خوبم می کرد وارد بود از علی حرفه ای تر بود و من اون زیر بجای اینکه حال کنم با بغض به خودم فحش می دادم تلمبه های امیر تند تر شدن گرم گرفت و کیرشو با فشاری تا ته فرو کرد و از لرزیدنش و داغی تو سوراخم فهمیدم آب تو کونم خالی کرده بود اون شب تا صبح نخوابیدم صبح ماجرا رو علی گفتم خیلی ناراحت شد ورزید که تو محل آبرمون بره از هم واسه مدتها فاصله گرفتیم من قید فوتبال با اونا رو زدم و فقط مدرسه بازی می کردم امیرم بعد از اون داستان هر چند ماه یه بار ازم باج می گرفت تا اینکه بعد از ده دوازده بار کردن بی خیال شد منم دیگه ندادم نه به اینا نه هیچ کس دیگه اینم بود خاطره کون دادن ما بد وخوب ببخشید نوشته حمید
0 views
Date: August 26, 2018