با سلام خدمت دوستان عزیز اگه از این شعر خوشتون اومد نظر بدید و لایک کنید باز هم براتون میزارم برفتم کس بچرخم در خیابان خیابانی نبود در آن بیابان در آن ویران شده سگ پر نمیزد کسی در این محله کس نمیزد جناب کیر مغر شورتمان خورد به جنگ زیپ شلوار رفت سپس مرد به ناگه من بدیدم غنچه ای را به کنج کوچه میبرد بچه ای را بیفتاد از کفش چندین تومن پول دوباره من بدیدم شق شد این دول بشد دولا ببندد بند هایش در آنی من بدیدم لای پایش خدا داند در آن لحظه چه دیدم کوسی من بهتر از این کوس ندیدم نگو کوس تو بگو رودخانه ی نیل که کیرمن شده از بهر او بیل هوس کردم بریزم ذره ای کام به روی هیکل حور گل اندام بگردانید چهر و من بریدم زمانی که دماغش را بدیدم بدیدم سینه هایش همچو اناب روان شد از دهان دسته بیل آب شکستم کیر فیل از جا بخاستم و عزم را جزم کردم کس بخواستم بگفتم صد درود بر تو عزیزم به پایت غنچه و سنبل بریزم بگفتم این پریزاد بچه ی توست بگفتا مال من نیست چاکر توست برفتست خواهرم گردش و بازار بیانداخت او را اینجا من شدم زار زمانی که تمام شد نطق هایش زدم بوسه کنار گونه هایش بخندید و ز شهوت ناله ای داد مرا بااین روش شکنجه میداد نداشتم تاب صبر حرف بیجا بلندش کردم و بردم چو نینجا در آنی چیزی خیس بر دست پاشید بله آن گلرخ دلبر بشاشید بگفتم ای کثافت این چه وقت است بگفتا این همه بهر حشر است بگفتم بیخیال فدای پایت بشاش تا من بریزم لای پایت ببردم خانه آن گم گشته دلبر سوار من شد و بنده شدم خر بسایید لای پایش گردنم را بمالید با ممه هایش سرم را شده بود سکس ما همچون یه کشتی در آنجا بنده میکردم درشتی سر خویش میزدم بر لای پایش بر انگیخت او ندای آه آهش به ناگه رو بکردم همچو آهو به پایش مالیدم تیز شده چاقو تامل بیش از این جایز نمی بود که این گرز گران بارز همی بود بگفتم زیپ شلوار کی کنی باز بگفت آنگه که تو خواهی شود باز گرفت و دکمه ی شلوار من کند رها شد گرز رستم از هزار بند ز روی شورت کیر من بمالید و از بهر حشر دندان بخایید بزد او غول آخر بر کناری بیانداخت شورت من را بر کناری گرفت او کیر من را و بمالید به آن لبهای همچون آلو سایید بگفتم اندر این وقت نوبت توست بگفتا باشد ای ببر چشم با توست من اینک از برای تو بباشم هر آنچه که تو از من خواهی باشم بخاباندم زمینش پخش کردم ز پنجه سینه هایش بخش کردم دریدم مانتو و تاپش را باهم بر آمد از حشر آوای آهم شدم سمت ممه هایش روانه برفتم با سرم همچون دیوانه نوک پستان او همچون دو گیلاس بگفتا ببر من با من تو می لاس زبان از سینه هایش برکشیدم یه خط راست تا نافش کشیدم زبان را دور نافش چرخ دادم بدین گونه حشر را زجر دادم بدیدم ناگهان از جا بلند شد به سمت کیر رعنا حمله ور شد گرفت آنرا به کامش همچو ساکشن درونش گرم میبود عین کاپشن برش گرداندم و رویش برفتم به قربان بر و رویش برفتم به پشتش رفتم و چسبید بر من که کیرم خورد بر پشت سر و تن ساپورت مشکی اش بر طبق آیین به آرامی کشیدم من به پایین ساپورت و شورت با هم بر در آمد بسی مارا از این حرکت خوش آمد بلیسیدم فضای قاچ کونش زدم تف بر سرای اندرونش چنان مالش بدادم کون سبزش ندا آمد بساز این کون هرزش بگفتم چشمی و حاضر ببودم سپس کیر وارد ثقبه نمودم عقب بردم جلو بردم چو دارکوب که کیر من زسختی عینهو چوب بگفتا آی آی و من بگفتم بلندتر داد بزن من نشنفتم شدم پخش زمین گفتم که اکنون بروی من بیا بنشین تو با کون بیامد و سوار کیر من شد سواری شد و کیر بنده خر شد بر آن مرکب چنانش تند تازید کز آن مرکب به کونش آب پاشید دوباره کیر بنده برده در کام کشیدشهد منی از نوه ی سام نشد سیر از هوس پس قبلی کرد ز من گرز گران درخواست میکرد بگفتا تا مرا از کس نگایی نخواهم رفت از این خانه جایی برفتم و کسش داگی بکردم با پوزیشن های متوالی بکردم بگفتم خوشگل من آبش آمد بگفتا حشر من سر نیامد بپاشیدم سر و رویش منی ام بلیسید هیکل و خایه و کیرم سرش را در کنار کیر بگذاشت مرا ناز و نوازشها میداشت پس از اندی به روی پا به خواب رفت توان هر دوتایمان به فاک رفت برفتیم با هم و خسته ز پیکار بخوابیدم به روی آن تن حار بگفتم ای عزیزم مال من باش بگفتا تا ابد عاشق من باش نوشته ابولفضل
0 views
Date: August 30, 2019