خاطرات دبی محاله یادم بره

0 views
0%

سلام ســـــلام میخوام سریع برم سر داستانو بعضی کسشراتو ول کنم من داوود هستم 25 ساله اهل اردبیل این داستان باری نوروز 96 که من 15 روز در دبی سیاحت می کردم راستش اون موقع خیلی حشری بودم و دنبال یه داف سکسی می گشتم اینم بگم مایه دارم و مشکل مالی برای من معنایی نداره واسه همین تو خیابون دنبال یه دختر خوب میگشتم تا یه دختر تقریبا سیاه خورد به پستم وای چی میببینم ببین اقا و یا خانومی که داری می خونی کــــص بودا کــــــــص تا رفتم سمتش اول شمارمو دادم که گرفت بعد ادرس هتلو بهش دادم گفتم راس 8 بیا ساعت 7 5 بود دوشش گرفتم پشمامو زدم عطر زدم تا هشت شد صدای در میاد دینگ دینگ ادامه ماجرا من سلام شقیقه همون کسه سلام راستی اسمتو نگفتی من داوود شقیقه خب چیکارم داشتی من سکس رومانتیک شقیقه من یه بار بیشتر اینکارو نکردم من خب دوبار بکن شقیقه مطمعنی من اوهوم مگه پا میداد حالا دستشو ماچ کن پاشو ماچ کن صورتشو ماچ در کونشو ماچ کنمگه پا میداد خلاصه با هزار بدبختی راضیش کردم اول خوابوندمش رو تخت از 8 5 که شروع کردیم تا 9 داشتیم فقط میمالیدیم بعد تا 10 لب گیری ساک زنیو کصلیصی تا12 هم کصکنی کون کنی خب حالا میریم سر جزیات اول لبشو می خوردم مک میزدم خیلی خوش مزه بود ولی بی پـدر مادر دهنش بو سگ مرده میداد بعد رفتم سراغ ممه اوووف یه ممه درشت سفت با نوک کوچیک گفتم دو تاش مال منه مال هیشکی نمی تونه باشه بعد لیس میزدم مک میزدم بعد رفتم سراغ کسش اوف یه کص تنگ شروع کردم لیس زدن دیدم خیلی مزه عن میده رفتم یه مقدار خامه اوردم مالیدم دمه کسش بعد خوردم گفتم سرتو بیار جلو گفت کیرتو نمیخورم گفتم نمیخورم من میخوام بهت پول بدم نمیخوری گفت 50 میدی گفتم میدم کرد دهنش مثل ساندویچ هات داگ با پنیر می خوردش که ابم اومد ابمم خورد جنده خانوم بعد هزار جارو لیسیدن بالاخره وقته کردن رسیده بود اول کونشو با خامه لیز کردم بعد همچین تا ته کردم تو کونش که رنگش از سیاه شده بود زرد گفتم الان می میره گفتم درد داره گفت اره گفتم ب کــــــــــیرم دارم پول میدم دوست دارم تا صب همینجوری بگامت دیدم حال نمیده کردم تو کسش یه صد صد و ده تایی تلمبه زدم تا بالاخره ابش اومد قشنگ ریده شده بود به تخت هتل بعد که کارمون تموم شد لباسشو پوشید پولو دادم بش یه لب سکسی ازش گرفتم کسشم تو دستم محکم گرفتم که خیلی دردش گرفت طفلکی من همین جا ازش شما خواننده های این داستان رهبر جمهوری اسلامی عمو جانی خاله الکسیس همه سالمندان مردمان عزیز ایران جنده های دبی رییس جمهور حسن روحانی و پسر عموی کسکشم رفته کانادا هر شب کص میکنه تشکر میکنم ببخشید طولانی مرسی لطفا فشم ندید نوشته عمو داوود

Date: March 2, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *