خاطرات سربازی

0 views
0%

بچه ها اسم من مهدی هستش بچه تبریز .بعد اینکه تو 22 سالگی مدرک کاردانیمو گرفتم اماده شدم برم سربازی (البته همش کونم میسوخت میدونید که) بعد اموزش که تو تبریز بودم تقسیم شدیم و من افتادم اورمیه خیلی ناراحت بوودم اما نمی دونستم کلی دل خوشی در انتطارمه.خلاصه رفتم اورمیه اونجا هم بعد تقسیم فهمیدم باید تو یکی از کلانتریهاش خدمت کنم.چاره یی نبوود مشغوول شدم بعد یکی 2 ماه که حسابی کلافه شدم یکم نافرمانی کردم و رییس کلانتری تعدیل منو زد به دادسرای ارومیه. منم تو کونم عروسی بود فک کردم میرم جای بهتر.اما چه عرض کنم کونموون پاره میشد صد رحمت به کلانتریش.

Date: May 3, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *