خاطرات شیرین و تجربه های تلخ ۲

0 views
0%

8 8 7 8 7 8 1 8 7 8 8 4 9 8 8 1 9 8 9 86 9 88 8 8 8 1 8 8 9 87 9 87 8 7 8 8 9 84 8 قسمت قبل سلام دوستان ممنون بابت نظر هایی كه بهم دادین من فقط داستان زندگیمو نوشتم امیدوارم لذت برده باشید روزهایی كه از ستاره جدا شده بودم واقعا سخت بود برام بدترین عذاب زندگیم بودم تا این كه یاسمن اومد توی زندگیم یه روز سر كار بودم كه ٣ تا دختر خوشگل وارد مغازه شدن با این كه قضیه مال ٤ ٥ سال پیشه یادمه كه با مو های مشكی و یه شال سفید و مانتوی صورتی منو مجذوب خودش كرد اصلا سر كار به دنبال دختر بازی نبودم اما این دیگه منو دیوونه خودش كرده بود خلاصه بهش شماره دادم و با هم دوست شدیم یاسمن یه دختر فوق العاده شیطون بود همیشه یه حركت هایی میزد وقتی پیشت میومد كه بری توی كف و مكانش هم واسه سكس اكی نباشه دختری بود كه همیشه خوش خنده بود و شاد اما كافی بود یك كلمه اشتباه بگی تا دنیا روی سرت خراب شه و یاسمن بشه عصبی ترین و بی منطق ترین ادم دنیا حدود ٢ماهی با هم بودیم یك بار هم سكس داشتیم تا این كه به یه دلیل كه یادم نمیاد جدا شدیم من كلاً همه چیزو پشت سرم خراب نمیكنم و بعد اتمام رابطه دوستیمو نگه میدارم ٤ ٥ سال گذشت تا حدود٢ماه پیش خواب بودم دیدم گوشی زنگ خورد برداشتم دیدم یاسمنه یه شهر دیگه كار داشت و بهم گفت میتونی بیای دنبالم بریمو بیایم منم بدون هیچ نیتی و فقط رو حساب معرفت و اینكه كارش گیره اكی دادم و از اونجا بود كه رابطه ما شروع شد خیلی زود بهش وابسته شدم همه فكرو ذهنم شده بود یاسی هر روز باید میدیدمش وگرنه دیوونه میشدم رابطمون خیلی اكی بود همه جوره بهم حال میداد توی سكس مثل پورن استارها بود همه جوره ارضام میكرد یه سری اتفاق ها افتاد كه با هم یه چند روزی كات كردیم اما دوباره برگشتیم به هم و همون شبش قرار دریا گذاشتیم توی دریا از مردم فاصله گرفتیم و فقط سرمون بیرون اب بود كلی بغلش كردم این چند روزی كه نبود دیوونه شده بودم اما الان توی بغلم بود و من خوشبخت ترین مرد دنیا بودم یه ارامش عجیبی داشتم توی گوشم گفت پوریا تا حالا سكس كردی توی دریا منم گفتم نه یهو شلوارشو كشید پایین دست كرد كیر منو هم گرفت و پاهاشو دور كمرم حلقه كرد اولش داخل نمیرفت واسه اب دریا خشك بود واژنش اما كم كم یكم با سرش عقب جلو كردم تا ترشحاتش بیشتر شد و دیگه راحت كیرم میرف و میومد واقعا یه سكس عجیب زیر اب واسه دختر كل سكس لذت بخشه واسه پسر هم نمیدونم چرا اینجوریه اما هرچی بكنی و ابت هم بیاد زیاد احساس نمیكنی ارضا شدی كیرت هم نمیخوابه و دوباره میتونی بكنی جوری كه وقتی از اب اومدیم بیرون توی واژنش پر از اب من بود اما خودم نمیدونستم ارضا شدم یا نه اگه شرایطش رو دارید حتما امتحانش كنید اینجور سكسو خلاصه از اون شب دیگه برنامه دریا رفتنمون زیاد شده بود بعضی شب ها كه شرایط اكی بود بعد دریا میومد خونه ما توی خونه سكس میكردیم یاسمن قدش كوتاه بود اما بجاش خیلی خصوصیاتی داشت كه كوتاه قدیش رو از یاد ادم میبرد چشایی داشت كه همیشه با نگاهش به ارامش میرسیدم یه قهوه ای روشن كه وقتی افتاب بهشون میخورد زیبا ترین چشمای دنیا بود برای من یه سینه نه بزرگ نه كوچیك اما بجاش انقد خوش فرم بود كه توی تمام دوست دخترهایی كه داشتم تك بود ورزش هم نمیكرد اما شكم هم نداشت كلا همسر ایده الام بود بجز زاتش كه پاك نبود و تنها مشكلم همین بود كه رابطمون رو جدی نمیكردم حدود ٢ماه از رابطمون میگذشت با خوبی و بدی هاش عاشق رابطمون بودم و اصلا نمیخواستم تموم شه اما از یه سری مسائل میدونستم اخرای رابطمونه حدود ١ماه اخر سكس نداشتیم و واقعا كلافه بودم بلاخره راضیش كردم خونه مبله بگیریم و بریم اونجا اولش قبول نمیكرد و میگفت دوس ندارم و بریم خونه خودتون اما نمیشد خلاصه شب ساعت ٩ رفتم دنبالش و رفتیم خونه از در كه وارد شدیم یه برق سكسی توی نگاهش بود لبامون چسبید به هم همونجور ایستاده اومد تو بغلم و زیر كونشو گرفتم و بردمش روی تخت شروع كردیم به خوردن هم وقتی میخوردمش جیق میزد و صدای نفس هاش دیوونم میكرد خوب كه لبا و گردنش رو خوردم گفت بخواب كیرتو میخوام بخورم دراز كشیدم و كمربندمو باز كرد شلوارمو با كمك خودم در اورد و كیرمو كرد توی دهنش از روی تخمام زبون میكشید تا سر كیرم با یه اشوه سكسی یكم كه خورد گفتم بخواب نوبت منه دیگه همه یه لباسای همو در اوردیم بجز شرتش از گردنش شروع كردم خوردن تا سینه های خوشگلش واقعا سكسی ترین سینه های دنیا بودن برام سینه هاشو خوب خوردم كه گفت پوریاا كیر میخوام كه گفتم زوده عشقم از سینه هاش رفتم خوب سمت پهلو هاش بوس میكردمو میخوردم دیگه داشت دیوونه میشد كه با بوس روی شكمش رسیدم به كسش هنوز شرت پاش بود یكم روی كسش نفس كشیدم و دورشو بوس كردمو زبون كشیدم و امدم پایین سمت رون هاش از پایین لیس میزدم تا نزدیك كسش كه گفت دیووونه شدم بخورر دیگه داشت میمرد از شهوت كه شرتشو در اوردم و سرمو گذاشتم روی كسش و شروع كردم خوردن حسابی خوردم براش داشت میمرد گفت عشقم كیرتو میخوام با یه چَشم خانومم یه لبخند افتاد روی لباش منم رفتم بالا لبامو گذاشتم رو لباش و سر كیرمو گذاشتم رو كسش همیشه دردش میگرفت و همون اولش نگهش داشتم كه جا باز كنه كم كم بازیش دادم تا جا باز كرد و شروع كردم عقب جلو كردن بعضی وقتا اروم و با احساس بعضی وقتا هم خشن یكم كه گذشت گفت بخواب بیام روت امد روم كیرمو تنظیم كردم رو سوراخش و نشست شروع كرد بالا پایین شدن توی سكس همش قربون صدقه هم میرفتیم و با یه حالت سكسی میگفت بكنممم كیییرتو میخوام واقعا تو سكس بی نظیر بود دیگه داشت ارضا میشد اما من هیییچ سرعتمو زیاد كردم اونم اه و نالش زیاد شد و گفت بسه نكنم ارضا شدم فهمیدم الان دیگه اكی نیست واس دادن تو بغل هم خوابیدیم و حرفای عاشقونه میزدیم عاشق ماساژ بود منم گفتم دراز بكش ماساژت بدم از نوك انگشت پاش تا انگشتای دستش رو ماساژ دادم تا رسیدم به گردنش همونجور ك رو شكم خوابیده بود روش خوابیدم و شروع كردم به خوردن گردنش دوباره حشری شد و دوباره شروع كردیم به لب گرفتن رفتم سراغ كسش و تا تونستم خوردمش زبونمو میكردم توش و میكشیدم چوچولش یه دندون یواش میگرفتم و مك میزدم و بینیمو از زیر تا بالای كسش میكشیدم كه گفت عشقم دوس دارم بشینم روی صورتت منم خوابیدم و كسشو گذاشت رو دهنم كل شیرشو داشتم میكشیدم كه خوابوندمش و كاندوم كشیدم رو كیرم و كردم تو كسش یكم كه كردم گفتم داگی شو از پشت كردم توش و با تمام وجود میكردمش كه گفت دوباره بخور واسم منم خوابیدمو دوباره نشست رو صورتم ٣ ٤ باری این كارو انجام دادیم تا دیگه دوس داشتم ارضا شم اما با كاندوم خیلی دیر میاد ابم و داشت اذیت میشد كاندوم رو در اوردم و كردم تو كسش حدود ٤ ٥ دقیقه كردمش كه ابم امد و ریختم روی سینش ابمو پاك كردم اما هنوز ارضا نشده بود پس دوباره شروع كردم خوردن تا اینكه ارضا شد خلاصه اون شب ت شد و رفتیم خونه من پوست زیر زبونم از بس كش اورده بودمش موقع خوردن یكم پاره شده بود اونم كسش ساییدن رفته بود بعد از یه سكس ٣ ساعته واقعا جزء بهترین سكس های زندگیم بود اون شب هم من سر كار میرفتم هم اون اخر شبا كه هر دو تموم میشد كارمون میرفتم دنبالش یكم دور میزدیم یه شام قلیون یا كنار دریا مینشستیم بعدشم میرسوندمش یاسمن چند وقتی بود میگفت مشكلات خانوادگی داره و یه خورده فكرش درگیر بود به منم نمیگفت منم اسراری نمیكردم چون دوس نداشتم دخالت كنم توی زندگی شخصیس فردای اون شبی كه سكس داشتیم قرار بود بریم بیرون كه گفت نمیشه یكی از دوستام اومده دنبالم نمیتونم بیام من شك كردم رفتم سر كوچشون وایسادم تا ١٢ ٣٠ شب كه دیدم یه پسری پیادش كرد دنیا روی سرم خراب شده بود منی كه كل فكرو زهنم اون بود همه چیزمو به پاش گذاشته بودم چرا باید این بلا سرم بیاد واقعا لیاقتم این بود شبش با ستاره عشق اولم كه توی داستان قبل گفته بودم دردو دل كردم كه اروم شم اما فایده نداشت واقعا پكیده بودم ارزوم شده بود مرگ فرداش رفتم دنبال یاسمن كه بهم گفت مجبور بودم دروغ بدم چون درك نمیكنی خواستگارمه منم نمیخوامش اما خانوادم اصرار دارن منم باش باید صحبت میكردم و ردش میكردم و نمیخواستم تو بدونی چون نمیزاشتی باهاش برم بیرون این موضوع رو حل كنم گفت منتظرم بمون بهم زمان بده یه مدت تا شرایطم اكی شه یه خورده اروم شدم اما بازم دلخور بودم ازش فعلا هم با هم نیستیم تا شرایطش اكی شه بهش زمان دادم و منتظرشم با این كه اون مال من نیست اما رابطه شیرینی باهاش دارم مرسی كه خوندین من نویسنده نیستم كه بدون اشتباه بنویسم اما امیدوارم لذت برده باشین اگه ادامه داشت زندگیم و چیز جالبی اتفاق افتاد قسمت ٣ رو هم مینویسم نوشته

Date: April 1, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *