خاطرات یک کونی 1

0 views
0%

قسمت اول خاطرات یک کونی دوستان عزیزم که در ایران زندگی میکنید باید بگویم منم روزهایی در همین تهران و کرج و استان های آذربایجان و اصفهان و خراسان و جزیره ای قشم در همه ای این ها در مسافرت ها و در چالوس خیلی سکس داشتم و هم فاعل بودم و هم مفعول که بیشترین آنها مفعول بودم گی که باشی یا باید تاپ یا بات باشی وحالا در این کشور آزاد که هستم خیلی سکس نداشتم اما در تهران هفته ای یکبار را داشتم در زیر براتون از خاطرات خودم چه در مستی چه در حال معمولی چه در مواد صنعتی که بیشترین و بدترین هارو با اون تجربه کردم را میگذارم اما بصورت قسمت ها و سعی دارم در هر بار که براتون مینویسم دو داستان یا یک بگذارم و اینطور با شما کون کن ها و کونی ها در صحبت باشیم اما آن دسته که تصور میکنن مطالب دروغ یا خیالی نیست من التماس نمیکنم که باور نمایند تنها افرادی که خودشون اهل کون بازی چه فاعل چه مفعول باشند میدانند که سکس در این مورد کدام حقیقت و کدام غیر است یکی از بچه محله هامون که اهل کردن بود و باهم کون یا لاپایی چند تا از دوستان یا از محله های اطراف کرده بودیم و در دوستی باهم هم خیلی جور بودیم اسمش هادی بود سبزه و لاغر اندام یکسال از من کوچکتر هم بود خیلی ها رو یا لاپایی یا از سوراخ بارها کرده بودیم و آدم نبود که من و هادی رو نشناسه وقتی تویک محله وارد میشدیم از دم یا لاپا یا از سوراخ میزدیم و دوسالی گذشت کم کم هادی پی دختر داشت میرفت اما من با گذشت مدتی احساس کردم که من اگر با مرد باشم حتی بهشون بدهم احساس راحتی میکنم و با دختر دائم ناراحت و نمیتونم و بارها نشده بود تا راهمون از هم جدا شد همون سال هادی پرده ای دختری رو که چند نفر هم کرده بودن رو به حکم دادگاه به ناچار به عقدش درآورد و چون تومحلمون همه میدونستن از شهر و دیارمون رفت جایی که باباو مادرش هم ندونسته که رفتن و خیلی دنبالشون گشتن و من فقط میدونستم هادی کجا رفت و دوسال بعد به مادرش گفتم من میدونم هادی کجاست و داره مثل یک مرد با همسرش زندگی میکنه و شما نوه دار شدین و دلیل آن هم این بود که منو هادی یک شهر را برای زندگی انتخاب کرده بودیم و هادی زمانی که تازه رسیده بود از من مبلغ دومیلیون گرفت که بعد یکونیم رو داد و من نیم آنرا کادوی تولد نوزاد بخشیدم اما مدتی بعد توی یک سانحه رانندگی در جاده دوستم فوت شد و خدا رحمتش کنه و چیز دیگه ای از او ندارم که اینجا براتون بگویم جز اینکه اون کیر صاف و قطر معمولی ولی دراز داشت که کسی رو مثل کیر اون ندیدم و بجز پسر عموی هادی که اسمش فرید بود سه سال از من کوچکتر بود و یادمه هادی میگفت لاپایی کرده بودتش تا اینکه تو یک چهارشنبه سوری که تو محله ما آمده بود دیدمش و موقع آخر آن شب خیلی مست بودیم که من تو کوچه انگشتش کردم البته کسی که مارو ببینه نبود و اونم مست بود که در گوشم گفت دوست داری گفتم اوف چراکه نه و چون خانواده ما هرسال میرفتن پیش مادربزرگ و تو جای دیگر و همه آنجا جمع میشدند و من همیشه تا دیر وقت منتظر اومدن خانواده میماندم و میدونستم خانه ما خالی هست با فرید دوتایی بچه ها رو که داشتن میرفتن محله ای بالایی پیچوندیم و رفتیم خونمون و هیچ کسی خانه نبود و تو اتاق خودم رفتیم و در رو بستم و از تو قفل کردم البته برای اطمینان بیشتر و روتخت نشسته بود و گفت اتاق خوبی داری و منکه خیلی مست بودم دستمو بردم روی کیرش و از رو شلوار براش میمالوندم و مشروب فقط برای اینکه آدم دیگه خجالت نمیکشه خیلی خوبه و بعد از اینکه اونم دراز کشید و تو بغل و روی من غلطید و لب گرفتیم و لخت شدیم و اون کیرمو تو تاریکی تو دستش گرفته بود و گفت از بس کون دادی کیرت بزرگ و کلفت شده ولی من خندیدم گفتم تاحالا من ندادم و اون باورش نمیشد ولی گفتم خیلی دوست داشتم با هادی حال کنم ولی نشد و اونم گفت هادی که مرده اگر بخوای منم مثل تو فقط با پسر سکس میکنم و همین شد که اولین بار برای یکی هم ساک زدم و هم کون دادم بعداز اون تا چند بار باهاش چه خونه ای ما چه خانه ای آنها باهم حال کردیم و اون منو میکرد اون موقع کونم فقط به کیر اون آشنا شده بود و فقط هوس میکردم یا اون هوس میکرد تا خونه ای یکیمون خالی میشد همدیگر رو خبر میکردیم و یکسال بعد اونم کار خدمتش جور شد و مدتی بعد رفت ایتالیا و قبل از رفتن او یکبار تو بازار که کار میکردم تو انبار مواد شیمیایی که مال صاحب کاری که داشتم و مرد هوسباز و خوشگذران که لنگه ای اون خدا خلق نکرده یهو میدیدی اون موقع برای کردن یک کوس صدهزار میداد و همش در پی کردن بود و اون روز هم چشمش به کون من خورده بود و تو همون اتاقک انتهای انبار کاری کرد که برای اولین بار فهمیدم مزه ای کمر سفت و شل چیه خوب فرید ده دیگه بار سوم خیلی شده بود بیست دقیقه طول میکشید و ما زیاد بار سوم نداشتیم و بین ده تا پانزده دقیقه آبش میامد اما آنروز من چیزی رو تجربه کردم با کونی که برای کیرش کیپ و تنگ هم بود که علاوه بر آن لذت واقعی سکس رو هم دیدم تجربه ای شد که باید دانست مردان سن بالا ممکن هست یکی دوتا توشون کمرشون شل باشه اما اکثرا ممکن هست موقع کردنشون از حال برید باور کنین که تازه من تجربه ای دارم غیر از این که چند بار از حال رفته باشم ولی آنروز برای بار اول با کسی که حدود پنجاه سال و من تنها شاگرد او بودم آنروز یکی از آخرین روزهای اسفند ماه وسه روز مانده به پایان سال بود که از چند روز قبل من در حال انبار گردانی بودم و شب میرسیدم خانه و اگر آنروز کار اتمام میرسید از فردا تا پانزدهم فروردین کار تعطیل بود و ساعت شش و نیم بود که به اقا حسن از آیفون به دفتر زنگ زدم که کارم تمام شد و او گفت الان خودش میاد و منکه کف آنجا رو که انبار بزرگی هم بود جارو کرده و موقع آمدنش لباس کارم را داشتم از تنم در میاوردم و روی میزکار لیست انبار گردانی را بر روی فرم آن کذاشته و همیشه کپی آنرا برای خودم نگه میداشتم و حسن خان که آمد و امضای خوشگلی زیر برگه زد و حقوق و عیدی و پاداش زیادی که هنگام دیدن کم مانده بود بال دربیارم را روی میز گذاشته بود که باهمون حیله کون خوشگلی از من پاره کرد البته ناراحتش نبودم چون علاوه برحالی که کردم و موقعی که داشت با کیر کلفتش منو میکرد فهمیدم که خیلی منو دوستم داره که داره میکنه دلیل های زیادی دارم که از بحث دور میشود برای این برگردم به داستان منو صدا کرد و بعد من با شلوار و لباس کار که مخصوص بود و زیپ آنرا باز کرده و زیر آن تنها یک شورت تنم بود و رفتم و بادیدن پول و عیدی و پاداش و از خوشحالی کم مانده بود بغل کنم و تشکر کردم و اونم تشکر کرد و در حین حرف زدن داخل اتاقک شد که من یک پایم را از تو لباس کار سرهم درآورده و داشتم پای دیگرمو درمیاوردم تا چشمش به پاها و بدن بیمو و تمیزم خورد وای که حرف های او یادش رفت و منو نگاه میکرد و من که حالا با شورت بودم و لباس را روی جارختی آویزان میکردم که لباس تن کنم متوجه شدم داره منو خوب برانداز میکنه بار اولی بود که میخواستم مردی به تحسین بدنم ادامه بده و سعی کردم چند ثانیه دیر تر سراغ پیراهنم بروم که دوباره به حرف زدن آمد و این بار حرفهای زیبا و دوست داشتنی که همچین چیزی بود که ستاره من تو آسمون دنبالت بودم نمیدونستم تو پیش خودم هستی جیگر با شنیدن این تیکه آخرش سرخ شدم اما دیگه نمیشد کاری کرد لباس هاشو شروع به درآوردن کرد من داشتم به اون نگاه میکردم و مات اون موندم تاحالا سابقه ای آنرا نداشتم که حسن خان جلوی من لخت بشه و برای من داره لخت میشه دستم برای برداشتن لباس داشت تو هوا میگشت تا لبخندی که برقی تو چشمانش داشت رو که خیلی ترس داشتم دیدم مبهوت شده بودم و کاملا لخت شد و چشمم به کیر و خوایه هاش که روی هم شل بودن افتاد و اینکه جلو آمد و دستم رو گرفت و سمت خودش کشید و تو بغلش که قرار گرفتم صورتمو بوسید و لب گرفت و من هاج و واج مانده بودم انگار جادو کرده باشنم و گفت دوست داری بخوریش و من تمام زورمو داشتم میزدم که بگم حسن خان شما میخوایی منو بکنی ولی نمیتونستم بگویم و نمیدونم چرا با اینکه نمیخواستم ولی یک آن متوجه شدم انگار تسلیم اونم و نشستم جلوی پاهای اون و کیرشو بدهانم بردم و خیلی طولانی خوردمش تا کم کم راست کرد دوسه دقیقه شلشو میخوردم و هیچ تغیری نمیکرد و کم کم جان گرفت و بزرگ شد پنج دقیقه گذشت که کیرشو فقط کمی از کلاهک به آنطرف تو دهانم میتونستم ببرم و کلفتی اون در کل کیرش بود مثل بعضی ها که سر کلفت دارن نبود و دراز هم بود هجده یا بیشتر هم شاید تو کیف پولش کاندوم داشت روی کیرش کشید و منو روی زمین که ازم خواست دراز کشیدم و اون کمی از یک پماد کوچک ویتامین آ داشت که روی انگشتش به سوراخ کونم مالید و دوسه بار اینکار رو تکرارش کرد و گفت ببین من که دارم اینکار رو میکنم میدونم باز تو خواهی خواست و من بشرطی که ازتو و کارت راضی باشم حرفی ندارم و تو از بعد از اینکارم با دیروز کلی فرق خواهی داشت که توهمین وقت داشت سرشو فشار میداد که کمی دردم آمد هنگام داخل شدن و اون گفت تومگه بار اولته نمیدونی که باید خودتو شل کنی همونطور که سرش تو بود روی باسنم میزد و میگفت شل شلش کن شل تر باز شل نه ببین اگر سفت کنی من خوشم میاد ولی تو دردت میاد و باز شل تر آهان درست همون موقع نصفش داخل شده بود و همون مقدار که بود رومن دراز کشید و من دردم گرفته بود و بسختی خودمو کنترل کرده بودم کم کم درد از بین رفت و گفتم دیگه درد ندارم و گفت نباید هم دردت بیاد پسرم و اگر دردت بگیره مقصر خودتی که کونت رو سفت میکنی ببین نفس راحت بکش و اگر سفت کنی درست مثل آمپول زدنی دردت میاد سعی کن نفس های عمیق بکشی و به لذتش که خیلی زیاد هست برسی و اون موقع بیشتر کیرش تو کونم بود و داشت عقب میکشید و کم کم با جلو و عقب کشیدن های کیرش داشتم لذت میبردم و بیست دقیقه گذشت تازه مدل عوض شد نیم ساعت بعد مدل سومی و بعد روی میز کار آهنی تو انبار رو شکم رو میز خوابیدم و پاهام از میز آویزان بود و اونم کرده بود تو و تند تند منو میکرد و منم که خسته و گرفتگی عضله ای باسنم رو داشتم با هر ضربه به جلو آخ و وای میگفتم و آب کونم هم حسابی کردنش رو روانتر کرده بود چند بار نوک کیرش به ته کونم خورده بود که ناخودآگاه از دردش میپریدم و آخی میکشیدم مدل دیگری که من عاشق آن هستم مدل رودر رو هست که لب پلکان راهرو لب کونم را گذاشته و روی زمین زانوهاش گذاشته و کیرش توی کونم و یک دستش زیر سرم و دست دیگه از زیر کمرم و من دوپا روی سرشونه ها و هردو دستم دور بدنش گذاشته بودم تند تند تلمبه میزد و من و داشت به وضع لذت بخشی میکرد و موبایلش داشت زنگ میزد ولی اهمیت به آن نمیداد و همچنان تند تند نفس میکشیدیم و من چنین لذتی رو یادم نمیاد که داشتم وای کاش الانم اینجا بود و منو داشت میکرد وای چه حالی داشتم وای که بعداز سالها دوباره هوس کیرشو کردم و یک لحظه که از کونم درآورد و کاندوم رو کنار کشید و و سر پا جلوی من کیرشو تکون میداد و با لذتی زیاد از خروج آب منی از کمرش که داشت خالی میشد و روی بدنمو و صورت و همه جای تنم رو خیس کرده و مگه تمام میشد انگار لوله ای آب ترکیده باشه خدا چه آبی از کیرش بیرون میزد داغ و سوزان و آخرین قطره ای آنرا جلو آورد و روی سر کیرش بود تلفن دوباره زنگ خورد گفت خسته نباشی و تلفن را برداشت همسرش بود و پایان قسمت اول نوشته امیر

Date: August 22, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *