سلام به همه دوستان نمیدنم کدوم خاطرم رو تعریف کنم داستان که بلد نیستم بگم مثل اساتید سایت امیدوارم که خوشتون بیاد نیومد هم دیگه ببخشید از بچگی با سکس اشنا شدم یعنی از سن هفت هشت سالگی البته اون موقع نمیدنستم یعنی چی ولی یه فامیل داشتیم نزدیک خونمون مغازه داشت منم میرفتم مغازش پسر مغازه دار که فامیل ما هم بود یه ده سالی از من بزرگتر بود کسکش ولد زنا منو اول رو پاهاش مینشوند با دودولم بازی میکرد به من حس خوبی میدادبعد میگفت به کسی نگم بهم کلی خوراکی میداد خرم میکرد منم کسخول پدر مادرم از من کسخول تر که مواظبم نبودن دید من به کسی نگفتم تا وقت گیر میاورد شلوارم هم کردی بود راحت دستش رو میکرد تو با کونم و دولم ور میرفت منم پفک میخوردم خوشم هم میومد یواش یواش دیگه پر رو شد میداد کیرش رو بوس کنم یا تف میزد همون پشت یخچال لاپام عقب جلو میکرد شانس اوردم زود از اون محل رفتیم وگرنه تو کونم هم میکرد ولی این تو ذهنم موند هرجا بچه کوچکتر از خودم تنها گیر میاوردم باهاش ور میرفتم میدونستم باید مخفی باشه و لی لذت زیادی برام نداشت فقط چون مخفیانه و هیجانی بود برام جالب بود کلاس پنجم بودم یه دایی داشتم سه سال تفاوت سنی داشتم با هم رفتیم حموم من رو که اونجا دید خوشش اومد منو لخت لخت کرد و کیسه و لیف میزد که دولم راست شد و هی باهاش ور رفت دیوث دید خوشم میاد لاپام گذاشت دولش از من یکم بزرگتر بودو ارضا شد منم صابون رفته بود تو کیرم میسوخت گریم دراومد کرد لم رو تو دهنش مک زد دردش افتاد و حال کردم تا جایی که ارضا شدم ولی اب نداشتم دیگه از اون زمان هر وقت حموم بودم خود ارضایی میکردم و تا داییم باهام تنها بود لاپای هم میزاشتیم هی میگفت بیا کیرم رو بخور من قبول نمیکردم ولی اون عاشق ساک زدن بودیکی دوباربچه محلاشو که خودش کرده بود رو میاورد منم بکنم اولین بار که کیرم رفت تو کون کسی همون موقع بود خیلی حال داد گرم و نرم پسره یه سال از من بزرگتر بود بعدس پسره هرچی به داییم گفت من اینو بکنم داییم قبول نکرد خودشم پسره رو گایید فرستاد رفت تا اینجای ماجرا زیاد تقصیر خودم نبود و عوامل و شرایط و محیط باعث این جریانات شده بود تا اونجای داستان پیش رفتیم که بچگی بود و کونکونک بازی یه روز میخواستم دایی علی رو بکنم من دوم راهنمایی بودم اون ترک تحصیل کرده بود میرفت سرکار هر چی بهش گفتم قبول نکرد گفت دیگه بسه و از این حرفا منم بیخیال شدم دیگه رفتم این گی بازی ها رو یاد دوتا از دوستام دادم اونها هم استقبال کردن دیگه به عنوان درس خوندن و بازی و هر بهونه کونکونک بازی داشتم دست خودم نبود معتادش شده بودم به فکر جنس مخالف افتادم از همه سر راست تر خالم بود که همسن بودیم و خیلی خوشگل بود وتو دل برو همش خونه ما بود شب تو یه اتاق میخوابیدیم نصف شب رفتم تو جاش دست زدم به پستونش دیدم چه حالی میده لامصب تازه به بلوغ رسیده بود همه جاش باد کرده بود کون و ممه و رون و منم تازه ابم میومد و بلوغ زودرس شده بودم مثل خر حشری به کونش دست میزدم به کسش به ممه هی میمالیدم و هر وقت خونمون شب میموند جسور تر میشدم و اونم اسمش مریم هستش هیچی نمیگفت و دیگه طوری بود دستم رو میکردم تو شرتش با چوچولش ور میرفتم دستم خیس میشد ولی نمیدونستم بیداره یا نه یه شب دل رو زدم به دریا دمر خوابیده بود رفتم مالیدم کون قلمبه ش رو بعد شلوارش رو دادم پایین کون لخت جلوم بود کیرم رو تف زدم لاپاش گذاشتم تلمبه زدم ابم داشت میومد کشیدم بیرون ریختم رو دستمو شلوارش حسابی گند زدم دیگه از اون جریان به بعد نمیدونم چی شد مادرم نگذاشت من و مریم تو یه اتاق بخوابیم هنوز هم نمیدونم چی شد چون اگه بازم اونجا باهم میخوابیدیم ترتیبش رو داده بودم شاس ندارم که گذشت چند سال عرضه مخ زدن دختر هم نداشتم همش گی همش گی دیگه ببین چطور بود عروسی همین خالم و داییم به خاطر یه بچه خوشگل که بیارم تو خونه نرفتم و دست خودم نبود البته اگه میتونستم مخ دختر بزنم دختر رو ترجیح میدادم ولی دوست میشدم بلد نبودم بیارم بکنم البته ده بیست سالپیش با الان فرق داشت چند وقت گذشت داییم رو دیدم زیاد باهم میونه نداشتیم حسابی عملی شده بود نمیدونم شاید بخاطر سفتی کمر چون زنش لک بودن مال کرمانشاه از اون حشریا پستون خیلی بزرگ در حد کله داییم هرکدوم کون قلمبه قیافه معمولی ولی خوب توپولی و سفید ارایش نمیکرد اگه میکرد خیلی عالی میشد گفتم بیخود نیست علی معتاد شده کی میخواد سمیه رو سیر کنه خیلی دوست داشتم یه شب تا صبح زیرم بخوابه لامصب هرجا میرفت همه به سینه هاش گیر میدادن میگفتن چقد پر باده علی هم روز به روز عملی تر که شیشه هم تو ایران رواج پیدا کرد و کراک هم که اومد دایی علی به گا رفت پدر بزرگم که خیلی وقت بود مرده بود مادر بزرگم هم دق کرد مرد از دست علی پول ارث رو هم کشید صاحبخونش انداختش بییرون شانس اورد بچه نداشت منم تازه خدمتم تموم شده بود زنش هم خونواده درست درمونی نداست بزاره بره همش خونه ما بودن داییم رو که مادرم انداخت بیرون کارتن خواب شد ولی سمیه هنوز پیش ما بود منم منتظر فرصت بگیرم بکونمش بابام میگفت چرا زن جوون رو تو خونه نگه داشتی مادرم هم میگفت گناه داره بزار طلاقش رو بگیرم شاید شوهر کرد منم از خدا خواسته که سمیه حالا حالا ها باشه من بکونمش بعد بره سمیه هم رغبتی به طلاق نداشت میترسید بره کرمانشاه فقط یه داداش و چنتا خواهر داشت اوناهم خودشون بدبخت بیچاره شب تو اتاق خواهر کوچیکم میخوابید یه شب ساعت سه چهار قایمکی رفتم تو اتاقشون دیدم خوابیدن رفتم کنارش دست زدم به ممه ها و کونش یدفه پرید دهنش رو گرفتم ارومش کردم گفتم کاریت ندارم به التماس افتاد برو مادرت بفهمه دیگه باید برم شهرستان توروخدا برو منم سگ حشر ممه هاشو میمالیدم هی بوسش میکردم یکم اروم شد دستای منو گرفته بود که کاری نکنم افتادم روش یه دامن داشت یه تاپ رکابی که نصف ممه اش بیرون بود دستم رو بردم سمت کسش خیس بود چن ماهی بود سکس نداشت ولی میترسید گفتم کسی نمیفهه راحت باش ولی بازم کس شعر میگفت دامنش رو به زور دراوردم داشت پاره میشد دست به شرتش ردم بیارم پایین محکم گرفت گفت الان جیغ میزنم گفتم مثل بچه ادم بیا بریم بالا تو اتاق من قبول نمیکرد منم بازور شرتش رو در اوردم با صدای خیلی ضعیف حرف میزدیم دید حریفم نیست اگه ابرو ریزی کنه خودش بیشتر مقصره گفت بریم تو اتاقت فقط زود و بی سرو صدا گفتم باشه رفتیم بالا خونه ما دو طبقه هستش که قدیم یه طبقه همیشه میدادیم مستاجر ولی یکی دوسال بود خالی بود تا من عروسی کنم ولی داشتم عروس رو زودتر میبردم به حجله رفتیم بالا سریع لختش کردم اول نگاش کردم چه کسی بود دو سال هم از من کوچکتر بود ولی حسابی اندامش جاافتاده بود حیف سمیه که زیر داییم میخوابید از سرتا پاش رو لیس زدم از قبل هم اسپره زده بودم کاندوم هم زدم حامله نشه بدبخت شم بعد از لب بازی و ممه خوری مستقیم کردم تو کسش اولین بار بود کس میکردم اونم با کاندوم خدایی کون یه چیز دیگس ابم اومد ریخت تو کاندم ولی سمیه هنوز حشری بود شستم کیرم رو دادم تازه ساک زد کرم اوردم گفتم حالا کون گفتم الان ناز میکنه که گفت تو هم مثل داییت کون بازی خودش قنبل کرد زدم توش تازه داشتم لذت میبردم خیس عرق بودیم ابم رو با فشار تو کونش ریختم از کون ارضا شده بود اب از کسش جاری بود سریع جم و جور کردیم رفت پایین دیگه هر وقت میشد میاوردم بالا و میکردمش بدون کاندوم ماندوم حرفای شده بودم تو کس کردن قشنگ ارضاش میکردم که داییم تزریق کرد و مرد گور به گور شد سمیه هم بعد شش ماه مادرم براش شوهر پیدا کرد خوار کسده به یه مردی که زنش مرده بود و یه بچه داشت در اصل ننم دهن من رو گایید با این کارش نوشته
0 views
Date: May 30, 2019