خاطره کس عسل تو ماشین

0 views
0%

سلام دوستان تجربه ای توی خاطره نوشتن ندارم اما خاطره ی جذابه من عرشیا اهل شیراز ۲۲ سال سن دارم و از همون بچگی عاشق زنهای سن بالا بودم اونا خیلی خوبن خیلی ما توی تلگرام یه گروه شیرازی داشتیم ک تغریبا از همه کوچیکتر بودم توی گروه همه باهم راحت بودن و زیاد بیرون میرفتن اما بنا ب دلایلی من نمیتونستم باهاشون برم گذشتو یه روز مدیر گروه به اسم عسل بهم گفت میای بریم بیرون بیام دنبالت گفتم باشه بیا بعد ۱ ساعت اومد جلوی در خونه دیدم خودش و دوستش هستن با ۲ تا بچه کوچیک عسل مطلقه بود و یه دختر کوچیک داشت و دوستش مژگان هم متاهل بود و یه پسر داشت جفتشون ۳۱ ساله بودن خلاصه رفتیم بیرون من جلو نشستم و عسل رانندگی میکرد تو چمران در حین رانندگی دیدم عسل دستمو گرفت و بهم میگفت چقدر داغه دستات اینجوری میگفت حشری میشدم دستشو روی رونم میذاشت از حالت چشاش مشخص بود که خیلی وقته کیر نخورده اونشب گذشت و شب بعدش عسل تنها اومد دنبالم ایندفه نیومد در خونه اومد سرکار دنبالم زمستون بود هوا زود تاریک شد من نشستم پشت فرمون داشتیم دور دور میکردیم ک بهم گفت برو یه جای خلوت منم روندمش بلوار طلاعیه سرشو گذاشت رو شونم منم زدم بغل ی چند دقیقه ای خوابید شروع کرد ب بوسیدنم وای خدا باورم نمیشد آروم شروع کردم ب خوردن لباش زبونمو میکرد تو دهنش و مک میزد انگار داشت واسه زبونم ساک میزد منم واسش اینکارو کردم دیدم آه و نالش بلند شد و خیلی آخ میگفت دیوونم کرده بود بعد کلی لب گرفتن رفتم سراغ سینه هاش سینه های خیلی بزرگی داشت سینه هاشو میمالیدم و میبوسیدم داشت حسابی حال میکرد ک زیپ شلوارمو باز کرد کیرمو دراورد باورش نمیشد کیرم اینقد بزرگه با این سن و سالم عاشق کیرم شده بود با ولع ساک میزد واسم آخ یادش میوفتم کیرم راست میشه براش خیلی حرفه ای ساک میزد دیگ آبم داست میومد ک نذاشتم بخوره منم شلوارسو تا زانو دادم پایین به به چی میدیدم یه کس سفید توپول تازه اصلاح کرده بود انگار میدونست امشب باید کرده بشه دست زدم به کسش خیس خیس بود پر اب تاحالا کس ب این خیسی ندیده بودم با انگشتم چوچولشو میمالوندم و بادست دیگم آروم میکردم تو سوراخش داشت ب خودش میپیچید دیوونش کردم التماسم میکرد ک بکن توش بکن توش منم ب سختی رفتم سمت شاگرد ک کیرمو تا خایه کردم تو کسش وای چ کسی داغ گرماش کیرمو حال آورد اونقد خیس بود ک لازم نبود تف بزنم یه دقیقه ای تلمبه زدم تو همین ۱۰ دقیقه ۲ بار ب شدت بدنش دیگ آبم داست کم کم میومد ک دراوردم ک آبمو ریخت تو دسمال کلی قربون صدقم میرفت خیلی اونشب عالی بود هیچوقت یادم نمیره یه ۲ بار دیگ باهاش رفتم بیرون اما سکس نکردیم چون خواستگار داشت الان فقط ماهی یه بار یه زنگ میزنه حالمو میپرسه خوشبحال همسر آیندش ک یه زن حشری گیرش میاد نوشته

Date: May 12, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *