سلام دوستان این بار میخام داستان سکسم با خاله مینومو براتون تعریف کنم دو هفته بعد از سکس با مهسا جیگر که داستانشو براتون تعریف کردم با یه دختره به نام سارا رفیق شدم که حال بعدا جریان اونم سر فرصت مفصل براتون تعریف میکنم یک روز ظهر من با ماشین رفته بودم دم مدرسه سارا اینا که هم یه دوری با هم بزنیم هم برسونمش خلاصه سارا اومدو سوار ماشین شد خونه سارا اینا دوتا کوچه بالا تر از خونه ما بود همینطوری که داشتیم میرفتیم سمت خونشون تو راه خاله مینومو دیدم اخه اونم خونشون چند تا کوچه بالا تر ار خونه سارا اینا بود اونم منو با سارا دید نمیشد برم دیگه زدم کنارو خالم اومد گفت به به آقا آرمین سلام خاله جون نمیخای دوستتو بهم معرفی کنی من که یه خورده خجالت کشیدم گفتم ایشون دوستم سارا هستن بعد خالم به سارا دست داد و گفت خیلی از دیدنتون خوشحال شدم سارا اولش فکر کرد دوستمه چون اصلا نمیخوره مینو جون خالم باشه بعد من گفتم کجا میری خاله جون گفت خونه شما منم گفتم بشین الان میرسونمت گفت مزاحم نباشم سارا گفت نه این حرفا چیه بعد سارا پیاده شد تا خالم بشینه جلو خالمم گفت نه من عقب راحت ترم شما جلو راحت باشید سارهم پررو پررو گفت اصلا جفتمون میشینیم عقب بعد خالم گفت اره اینطوری بیشتر با هم آشنا میشیم خلاصه تو راه که داشتیم میرفتیم اون دوتا عقب با هم پچ پچ میکردن خلاصه رسیدیم در خونه سارا اینا سارا پیاده شد منم پیاده شدم به هم دست دادیم بعد یکدفعه سارا یه لب ازم گرفت رفت تو خونشون من چون جلو مینو جون این کارو کرد زیاد خوشم نیومد ولی بعد ها فهمیدم مینو بهش گفته بوده این کارو بکنه بعد با خاله جونم رفتیم سمت خونه من با خالم خیلی جورم چون فقط 2 سال تفاوت سنی داریم با هم و مینو جون شروع کرد در مورد سارا حرف زدن که چه جوری آشنا شدید از اینجور حرفا بعد گفت سارا چند سالشه گفتم سوم دبیرستانه بعد گفت دختره خوشگل و خوبی بود ولی لیاقت تو خیلی بزرگتر از ایناست منم بهش گفتم واسه من اصلا تفاوت سنیمون مهم نیست برای من این مهمه که دختر خیلی خانومیه خدایی دوستش دارم بعد بهم گفت دوسش داری منم گفتم خب بلاخره دوست دخترمه دیگه تو این حرفا بودیم که دیگه رسیدیم وخلاصه با هم رفتیم بالا خالم یک سال نیم بود ازدواج کرده بود وشوهرشم از این خر پولای مایه دار بود که هر چند وقتی یک بار واسه بستن قرارداد با شرکت های خارجی میرفت خارج از کشور البته نه این که فکر کنید همیشه خارج از کشور بود معمولا سه چهار ماه یکبار یه یک هفته ای میرفت خارج این خاله ما هم بعضی وقتا باهاش میرفت ولی این دفعه یک بلیط بیشتر گیرشون نیومد بود و شوهرش تنها رفته بود دقیقا همون روزی که خالم مارو دیده بود همون شب که من خونه بودم مامانم بهم گفت برو دنبال خاله بیارش اینجا که شب تنها خونه نباشه منم رفتم اوردمش خونمون ولی دقیقا همون شب میخواستم برم خونه یکی از رفیقام بخوابم خلاصه اون شب قصمت نشد پیش خالم باشم فردا شب دوباره مامانم گفت برو دنبال خاله من م رفتم ولی خالم گفت من امشب کار دارم نمیام منم زنگ زدم به مامانم بهش ماجرا رو گفتم اونم گفت خوب اشکال نداره اگه تو کار نداری تو شب پیشش بمون منم قبول کردم رفتم داخل خالم یه لباس آستین حلقه ای پوشیده بود که خیلیم تنگ بود که سینه هاش خود نمایی میکرد و یه دامن پوشیده بود که تا بالای زانوش بود وپاهای سفید بدون موش افتاده بود بیرون رفتم نشستم همونطوری که رو مبل نشسته بودمو کانالای ماهواررو داشتم چک میکردم اومد پیشم دیدم یه ظرف میوه دستشه گذاشت روی میز جلوم بهم گفت شام خوردی گفتم من شب ها شام نمیخورم بعد خندیدو گفت ببخشید یادم نبود اگه شام بخوری هیکلت به هم میریزه بعد گفت میوه که میخوری گفتم آره و اومد کنارم نشست و پاشو انداخت رو اون یکی پاش و روشو کرد به من تمام پاهاش افتاده بود بیرون حتی میتونستم یه تیکه از شرط صورتیشم ببینم بعد شروع کرد در مورد سارا حرف زدن همینطوری که داشت ازم سوال میکرد ازم پرسید تا حالا باهاش دکتر بازی کردی سکس اخه من و خالم وقتی بچه بودیم با هم دکتر بازی میکردیم ولی الان دیگه جفتمون خر گنده ای شده بودیم بعد من یکم خجالت کشیدم گفتم نه تعجب کرده بود گفت چرا اون باید از خداشم باشه پسر به این خوبی هیکل به این خوشگلی قیافه به این زیبایی باید از خداشم باشه همه دخترا دمبال یه همچین پسرین مثلا همین شکیبا خاهر شوهرشو میگفت چون اون تو کف من بود چند بارم تو مهمونیا که همو دیده بودیم بهم گفته بود حتی شمارمم از مینو جون گرفته بود بعد من گفتم خوشم نمیاد با فامیل رفیق شم اخه به گایی میشه اونم هیچی نگفت بعد بهش گفتم خاله جون انقدر زود در مورد کسی قضاوت نکن چون من سر سارا حساس بودم چون خیلی دوسش دارم اصلا من تا حالا ازش نخواستم که اون بخواد مخالفت کنه تازشم مطمعنم که اگه ازش بخوام نه نمیگه گفت معلومه خیلی دوسش داری بعد رو کرد به من گفت من چی گفتم یعنی چی گفت اگه من ازت بخام با منم سکس نمیکنی من دیگه خشکم زد تا به خودم اومدم دیدم داره ازم لب میگیره لبامو از لباش جدا کردم گفتم چیکار میکنی گفت عزیزم میدونی من چند وقته تو منتظر همچین لحظه ای بودم میدونی چقدر دوست دارم الانم هوای اون دکتر بازیای قدیممونو کردم منم که اگه راستشو بخای خیلی مینو جونو دوست داشتم خودم شروع کردم به خوردن لباش اونم داشت دکمه هی لباسمو باز میکرد منم دکمه های لباس اونو همینطوری که لبامون تو هم بود لباسامونو در اوردیم وای که چقدر سینه هاش نسبت به اون موقه که دکتر بازی میکردیم بزرگ شده بود داشتم اون سینه های بزرگشو میمالوندم و یهو هلش دادم رو مبل و افتادم به جون پستونای نازش خیلی حشری شده بود خودشم دامنشو زد بالا و با دستش به کسش ور میرفت نوک پستوناشو گاز می گرفتم سینه هاش سفت سفت شده بود انقدر حشری شده بود که لپاش قرمز شده بود هی مگفت اه ه ه ه ه ه ه ه بخورش وایییییییییی چه حالی میده وااااییییییییییی بعد کم کم رفتم پایین و دور نافشم یکم لیس زدم رفتم سراق کسش که خیس خیس شده بود شرتشو که خودش زده بود کنار از پاش در اوردم ودامنشم کاملا دادم بالا وای که چه کسی داشت سفید سفید بدون حتی یک دونه مو از همونا که من یا هر پسر دیگه ای عاشقشه یکم دور کسشو خوردم براش و رفتم سراغ چوچول صورتیش حیلی کس نازی بود با دست لای کسشو باز کردمو و شروع کردم به لیس زدنش مینو جون دیگه داشت جیغ میکشید بعد چوچولشو میک میزدم براش که یدفه دیدم لرزید ارضاء شده بود منم همینطوری میخوردم کس خاله جونمو وبا یک دستمم داشتم از پشت انگشتش میکردم کونش خیلی تنگ بود بعد من پاشدمو گفتم دیگه بستته حالا نوبت تو پاشد یکم ازم لب گرفت بعدجلوی من روی زمین زانو زد دست انداخت شلوارمو در اورد خودمم شرتمو کشیدم پایین ولی اون کامل از پام در اورد وگفت وای کیر توام خیلی بزرگ شده ها شیطون بعد یکم باهاش ور رفت وشروع کرد به ساک زدن وای که چقدر حرفهای ساک میزد همینطوری که تو حس بودم یکدفعه دیدم نامرد سر کیرمو گاز گرفت خیلی دردم گرفت کل فازم از سرم پرید یه آخ بلند کشیدمو نگاش کردم نامرد داشت میخندید گفت تو پستونامو گاز میگرفتی حالا منم کیرتو گاز گرفتم حالا بی حساب شدیم منم یخورده ناز کردمو گفتم پاشو اصلا تو نمیخاد واسم ساک بزنی گفت چرا ناراحت میشی بعد اومد روم نشست م پاهاشو باز کرد با یه دستش کیرمو تنضیم کرد در کسش و یک دفعه خودشو انداخت رو کیرم جفتمون با هم یه آهی کشیدیم وای که چقدر اون لحظه به جفتمون حال داد بعدش شروع کرد به بالا پایین کردن سرعتش کم بود ولی خیلی حرفه ای انجامش میداد هر جفتمون خیلی حشری شده بودیم من بلندش کردم که حالتمونو عوض کنیم گذاشتمش روی دسته مبل و خودمم پشتش وایستادم و یکدفعه کیرمو تا ته حل دادم تو کسش یه جیغ بلند کشید بهش گفتم با این جیغی که تو کشیدی مامان من از تو خونه شنید خندید منم همینطوری تلنبه میزدم که گفت آرمین جونم اینطوری کمرم درد گرفته بیا بریم تو اطاق خوابم منم گفتم باشه بعد پاشد یکم از هم لب گرفتیم بعد من بغلش کردم اونم پاهاشو حلقه کرد دور کمرم خیلی کار بلد بود همون طوری که ایستاده بودم با یه دستش کیرمو گرفت و کرد تو کسش تو راه اتاق همینطوری میکردمش رفتم کنار تختش همونطوری که کیرم تو کسش بود انداختمش روتخت وخودمم افتادم روش ویه پنج دقیقه ای تند تند میگاییدمش دیگه داشت جیغاش گوشمو کر میکرد و دیدم دباره داره میلرزه واسه بار دوم ارضاء شده بود منم کردنمو قطع نکردم و ازش پرسیدم تو چرا انقدر زود ارضاء میشی بهم گفت وقتی تو هم جای من بودی که شوهرش به زور قرص و اسپری کلا بتونه5 دقیقه بکنتش معلومه که باید با یه همچین کیر کلفت و نازی انقدر زود ارضاء بشم دیگه خدایی اولش دلم براش سوخت چون که یه زن که انقدر حشریه چرا باید یه همچین کیری گیرش بیفته بعد کیرمو در اوردم گفتم از عقبم میتونم بکنمت گفت نمیدونم اخه من تا حالا یک بار بیشتر از عقب ندادم اونم خیلی درد داشته منم که تو کف اون کون سفید وقلنبه ی نازش بودم گفتم اشکال نداره من درستش میکنم بهش گفتم روغن بدنی چیزی نداری گفت چرا اتفاقا همین دیروز یکی خریدم رفت اوردش منم یکم ریختم در کونش راست میگفت بنده خدا کونش خیلی تنگ بود یکم انگشتش کردم بعد با دو تا انگشت بعدشم که یه خورده گشاد تر شد با سه تا همینطوری انگشتش میکردم فکر کنم یه سه چهار دقیقه ای با کونش ور رفتم تا یکم جا باز کرد بهش گفتم هالا چهار دستوپا رو تخت بشین میخام جرت بدم گفت جون من اروم باشه آرمین جون گفتم باشه حواسم هست کم کم سر کیرمو کردم تو بهش گفتم درد که نداشت گفت نه منم همینطوری کم کم تا نصفه کیرمو کردم تو من یک دفعه یاد اون گازی که از سر کیرم گرفت افتادم و یک دفعه بقیه ی کیرمو با یه فشار تا ته کردم تو یه جیغی کشید که اولش ترسیدم انتظار همچین جیغیو ازش نداشتم گفت ترو خدا یواش خدایی منم دلم براش سوخت ولی دیگه گشاد گشاد شده بود منم شروع کردم به تلنبه زدن کم کم سرعتمو زیاد کردم معلوم بود اونم داشت حال میکرد بهش گفتم مینو جونم حال میده بهت گفت الان اره ولی اولش دردم گرفت منم گفتم اشکال نداره بزرگ میشی یادت میره و زدیم زیر خنده سرعت تلنبه زدنم از سرعت نورم بیشتر شده بود اونم داشت وحشیانه به کسش ور میرفت که دوباره به لرزیدن افتاد واسه دفعه سوم ارضاء شده بود افتاد رو تخت و کیرم از تو کونش در اومد وای که داشتم چه صحنه ای رو میدیدم سوراخش خیلی گشاد شده بود با دیدن این صحنه حشری تر شدم ولی مینو که سه بار ارضاء شده بود دیگه حال نداشت منم گفتم برام ساک بزن تا یخورده حالت جا بیا یه یک دیقه ای برام ساک زد بعد پاشد گفت من خوبم به کمر خوابوندمش پاهاشم دادم بالا بعد بهش گفتم دستتو بزار زیر کمرت تا کونت بیاد بالا اونم دقیقا همون کاری که من میخواستمو کرد منم کیرمو کردم تو اون کونش که خیلی گشاد شده بود ودوباره شروع کردم با سرعت نور تلنبه زدن جفتمون دیگه انقدر بهمون حال داده بود داشتیم میرفتیم فضا من دیدم داره آبم میاد اصلا حال نداشتم که بهش بگم چیکارش کنم همون جا خالیش کردم وافتادم روش به جفتمون خیلی حال داده و جفتمون خسته خسه افتاده بودیم رو هم حتی حال نداشتم کیرم که دیگه خوابیده بود در بیارم یه پنج دیقه ای همینطوری دراز کشیده بودیم که دیدم مینو جون داره به زور خودشو از زیرم در میاره پاشد در کونشو تمیز کرد و جلو وایستاد یه لب ازم گرفتو گفت عشقم تا حالا اینجوری حال نکرده بودم خیلی کم پیش یومد تا یک بار ارضاء بشم چه برسه این که سه بار گفت خیلی ازت ممنونم تو بهترین دکتری هستی که تا حالا رفتم که جفتمون زدیم زیر خنده و راه افتاد رفت سمت در که من که دوباره هیکل نازش که هنگام راه رفتن میلرزیدو دیدم دوباره شق کردم خلاصه اون شب بهمون خیلی خوش گذشت وبا هم لخت روی تخت اون شب گرفتیم خوابیدیم صبح که پاشدم دیدم خاله مینو جونم حمومه منم رفتم تو و دوباره اونجاهم یه حال اساسی کردیم بعدشم من رفتم خونه حالا از اون به بعد من شدم دکتر مینو جون که هر موقع مریض میشه میاد پیشم و من سر حالش میارم حالا بعدا سر یه فرصت چند بار دیگه هم که پیش هم بودیمو براتون میگم نوشته
0 views
Date: August 22, 2018