سلام بکس اقایون خانوما والا بلا نه بیکارم نه کسخلم که وقتمو بزارم الکی داستان بنویسم با گوشی هخ دارم مینویسم یعنی کونم میخواد پاره شه ها تا اخر داستان بریم سر اصل مطلب اسما هم دیدیم همه مستعار میزارن ما هم میزاریم وگرنه راه داشت حقیقی میزاشتم اسم خودمو میزارم محسن ۲۵ سالمه تعریفم نمیکنم میخوام بگم برید تو عمق داستان قدم ۱۹۲ وزنمم فک کنم ۹۰ ۹۲ بشه چهره جذابی دارم کس خورم ملسه یعنی خخخخخ اسم طرفمو میزارم الناز اونم ۲۵ ساله با قد ۱۶۰فک کنم با وزن ۵۸ کیلو اینا لاغر اندام بود اقا ما توی لاین افتاده بودیم روی دور خر شانسی فرتو فرت کس میخورد به تور ما البته بگم فرندای من به ۴۸۸۸ رسیده بود فول فرند شده بودم که از لا به لای اینا اوسکل میکردم مخ میزدم خلاصه روزی یکی دو نفر میخوردن به پستم دیگه شده بودم سوپرکس لاین خخخخ توی این گیرو بیر یکی اومد خورد به تنگ ما زیاد وقت نبرد نیم ساعته مخشو زدم این داستان فک کنم برمیگرده به خرداد ماه اگه اشتباه نکنم اقا من رفتم تو مخ این دختره یهو نفهمیدم چجوری شد کشیدم داستان به سکس و سکس چتو اینا النازم همراهی میکرد انداختم تو شوخی و اینا حرفامونو میزدیم شانس خر شانسی منم اون هفته یعنی پنجشنبه تا شنبه تعطیل بود الناز خانوم داستان ما میخواست با خانواده بره مسافرت این سه روزو منم دیدم اوضاع ردیفه گفتم کسخل بهونه سرکارتو کن نرو میریم بیرون عشق و حالو این حرفا اون موقع من توی ستارخان مغازه داشتم و خانوم توی گیشا کار میکرد خانوادشون زیاد سختگیر نبودن و چون پدر مادرش از هم جدا شده بودن این با مادرشو پدر ناتنیش میموند مادرش اینا مخالفت نکردن و گفتن باشه فقط شبا برو پیش بابات دیگه خبر از روز نداشتن خلاصه اینا رفتن مسافرت و یادم نیست کی رفتن فقط یادمه این اون روزی که من رفتم دنبالش سرکار بود حالا یا ۵ شنبه رو رفته بود سرکار یا مادرش اینا ۴ شنبه رفته بودن خلاصه من گفتم میونت با موتور چجوریاس بیام دنبالت گفت تا حالا سوار نشدم اما بیا مشکلی نیست مثل بعضیا یادم نیست ساعتو این کس شعرا رو خلاصه پریدم زیر پل گیشا تا خانوم بیاد یکمی معطل شدم اما بلاخره اومد قیافش اونجوری که توی عکس باید میبود نبود خودم نفهمیدم چی گفتما پرید پشت موتور و یه چرخ ریز زدیم و گقتم من باید برم مغازه کجا ببرمت خونه بابات یا مامانت که اونجا گفت میونش با باباش خوب نیس ببرمش خونه ننش ننش یا همون مادرش هم سمت جیحون بودن از یادگار شمال به سمت جنوب اومدم روی پل بپیچم برم سر جیحون نزدیک دو دقیقه مونده بود برسیم که با خودم گفتم کسخل نکنیش الان یعنی خاک تو سرت روی پلو داشتم میپیچیدم نمیدونم بحث چی شد که من با پرویی گفتم حتی تعارف چایی هم نمیکنی بیام خونتون که گفت بیا بریم چایی خوب تعارف الکی بود با پرویی گفتم باشه خخخخ سر کوچشون پیادش کردم رقت به سمت خونه پریدم یه بسته سیگار گرفتم رفتم تو کوچه موتورو پارک کردم دیدم جلو در وایساده جنگی پریدم تو درو بستم اپارتمانی تک واحدی بود رفتم تو خونه خوش اومد بهم گفت رفت مانتوشو در اورد با یه تاپ و شلوار مشکی تنش اومد همونجوری گفتم لاغر اندام بود نه کون داشت نه ممه درست حسابی که بگم وای چشام ۴ تا شدو از این کس شعرات رفت چایی دم کنه که من گفتم خوابم میاد کمی میخوابم خخخ انگاری خونه بابام بود تخت نداشتن بگم پریدم رو تخت نه بابا این کس شعرا رو نداریم روی مبل دراز کشیدم گفتم بالش بیار که گفت مبلشون از ایناس که تخت میشه به سختی تخت داستانمونم جور کردیم خخخخ اقا دراز کشیدم گفتم بیا بشین حالا تا اب جوش بیاد اومد کنارم دراز کشید همونجوری که توی چتمون میگفتم بوس بده و اینا بهش گفتم یه بوس بده ببینم نزاشتم حتی فک کنه دست انداختم رو صورتش لبو رفتم زیاد بلد نبود یه دو سه دقیقه لبو که گرفتم دست انداختم رو سینه هاش همونجوری در حال لب گرفتن که یه اهم با دهن پر گفت اقا چشتون روز بد نبینه شکست عشقی خوردم اونجا کسکش سینه هاش فک کنم ۵۰ یا ۶۰ بود هرچی میمالیدم هیچی نمیفهمیدم اما مجبور بودم میفهمی مجبور بودم کمی مالیدم دست انداختم رو کونش اونم کسکش بدتر از سینه هاش هیچی نبود اما بازم مجبور بودم درک کنید دیگه لباسو زدم بالا ممه ها رو خوردم لا به لا دست مینداختم کسشو یه مالش میدادم که اخ اخ میگفت کمی ور رفتم هرکاری میکردم شلوارو در نمیاورد منم که سیریش هی میگفت امروز نه بزار واسه فردا گفتم کاری نمیکنم نترس و این کس شعرا ۴ ساعت رو مخش رفتم تا به زور در اوردم اخر خجالت میکشید حالا شورتو در نمیاورد کیرم توش اونم با خایمالی در اوردم حالا دیوث پاهاشو از هم باز نمیکرد خخخخخ خلاصه اون پاها رو از هم شکافتو یه کس نه چندان جالب شکفته شد خخخ شاعرم شدم یه زبون کوچیک به کسش زدم مزه بدی میداد خیلی بدم اومد حتی عوق هم زدم جنگی لباسای خودمو کندم گفتم بیا بخور کلاس نزار خوابیدم اومد کرد دهنش دندوناش میخورد به کیرم میپریدم بالا پایین کسخل فک میکرد دارم حال میکنم به روش نیاوردم کیر منم بدک نیست معمولیه ۱۸ ۱۹ سانتی میشه کلفتیشم معمولیه دیدم حال نمیده دمرش کردم هی گفت میخوای چیکار کنی گاییده بود با این حرفش گفتم نترس هیچی بابا با سوراخ کونش کمی ور رفتم توف مالیش کردم یه انگشت دو انگشت سه انگشت کردم توش دیگه خودمم امپر چسبونده بودم وقتش بود بالشو گذاشتم زیر شکمش کونش اومد کمی بالا اقا سر سالارو موماس گذاشتم روش یواش یواش با اخو اوخ فرستادم داخل یه ذره ای ای کرد کسشعر میگن جیغش رفت هوا و اینا یه کمی نگهداشتم کمی دیگه هول دادم تقریبا نصفش رفت تو کونش یه دقیقه هم نشد صبر کردم دیدم کونشو اروم به سمت کیرم هول میده گفتم جون چیه بکنم با سر اشاره کرد اره یواش یواش تا تهشو میکردم توش درد میکشید اخرم نتونستم تا اخر بکنم که تلمبه ها رو شروع کردم همراه تلمبه ها میرفتم تا اخرش اما دردش میگرفت بهش گفتم کرم کجاس بزار برم کرم بیارم دردش کمتر میشه نمیدونم از ترس اینکه تا صبح بکنمش میگفت نمبیخوام نمیخوام خخخخ اقا کمر من فابریکی سفته هر وقت بخوام ابم میاد یعنی تا ۱ ساعتم جوابم یه ربعی فک کنم داشتم همونجوری میکردم که هی میگفت بسه بیارش بیارش نمیتونم و از این حرفا منم گفتم به یه شرط که ابمو باید بخوری که قبول کرد کشیدم بیرون دراز کشیدم اومد نشست بین پاهامو کیرمو کرد تو دهنش یهو گفت اه چه مزه بدی میده گفتم کسکش کون خودته دیگه اقا هرچی ساک زد نیومد که نیومد همونجوری نشست من جق زدم خخخخخ فک کنم ۵ دقیقه بکوب زدم که گفتم داره میاد بکن دهنت گذاشت دهنش منم پاچیدم تو دهنش اول یه کمی مکس کرد بعد همشو قورت داد پشمام ریخته بود بار اولشه هم کونو خوب داد هم ابمو خورد کمی کنارم دراز کشید هی میخواست لب بگیره منم چندشم میشد لب نمیدادم گفتم پاشو بریم حموم من میخوام برم نمیومد به زور بردمش یعنی میگفت کونم درد میکنه نمیتونم راه برم بغلش کردم بردمش تو حموم چون خیلی اختلاف قد داشتیم هرکاری میکردم نمیتونستم سرپایی بکنم تو کونش تا اینکه بازم زانو زد و ساکو جقو اینا تا بازم ابم اومدو بازم خوردش بعد خوردن ابم یه تف کرد بعد گفت ببخشید خندم گرفت که موادبه خخخخ اومدیم بیرونو موهاشو سشوار کشیدم و کم کم جمع کردیم که برم من اخ انگشتام درد گرفت این همه نوشتم یه سریا میگن الان که این داستانو مینویسم کیرم راسته نه بابا ماله ما همچینم خوابیده که نگو راستی بعد اون ماجرا توی یه هفته فک کنم رو هم رفته ۱۰ بار دیگه کردمش که جلد شده بود بعد یه سری گیرای تو مخیش پیچوندمش الان دوباره با هم رفیق خخخخ خودم سر درد گرفتم این همه نوشتم شما ببخشید دیگه اگه بد بود اگه حال کردید بگید تا داستان خر شانسی تلگرامم بنویسم خخخخ نویسنده خرشانس مجازی با تشکر
0 views
Date: July 26, 2020