یادش بخیر یه دوزدختری هم داشتیم آخر خنگیج بود مجموعه خنگ گیج خیلی هم حشر تشریف داشت فکر میکرد اگه به یکی دو بار بده باید باهاش ازدباج کنه منم همیشه اینو به چشم یه جنده ی ج لد خودم میدیدم اصلا تو گوشی اسمشو جنده ی جلد سیو کرده بودم عاغا روز اول عید زنگ زد که بیا بابا اینا رفتن عید دیدنی ریش سفیدا شب میان منم ببرن عید دیدنی خاله ماله و من هم از خدا خواسته رفتم عیدیمو بگیرم ازش عوففف رفتیم بالا دیدم داداش کوچیکه ش هم وسط اتاق خوابه گفتم این چیه دیگه گفت مهم نیست بهش لورازپام دادم تا شب خوابه خلاصه رفتیم تو اتاقش و اینم یه سی دی گذاشت و شروع کردیم به لیسیدن و بوسیدن سر تا پای خانوم معین هم میخوند بازوانت را به مستییی حلقه کن بر گردنممممم عوففف تا بلرررزد جونم تا بلرررزد بگو خوب میگی زیر بازوهای سیمینت تنممممم ناز نفست پررو نشین داستان سکسی نیس که همه شو بگم خلاصه ما حدود یک ساعتی رو کار بودیم آخرشم شیره جونمونو نثار سینه پر مهر ایشون کردیم و جیر جیر فنرهای تخت قطع شد تو اون حال یهو صدای کوبیده شدن در چرتمونو پاره کرد و شنیدیم مامانش صداش میکنه ما رو میگی ریدیم به خودمون همونجوری کر و کثیف همه لباسامو زدم زیر بغلم کفشام رو هم احتیاطی میاورد تو خونه عادت شده بود و این منو چپوند تو کمد دیواری شانس اوردیم ننه ش از حیاط ما رو ندید آخه اتاقش به حیاط خونه مشرف بود بالاخره من اونجا مستقر شدم و اینم زودی یه چی تنش کرد و رفت پیش مامانش مادره هم گفت عمه ت اومد خونه بابابزرگ نموندیم خواهر شوعرش از اونا بود پاشین حاضر شین بریم خونه باقی فامیل اینم گف صبر کن برم دستشوئی میخواست خودشو بشوره بیام بریم مامانه هم گفت باشه من نیما رو میبرم تو هم بیا من هم تو کمد قلبم عین قلب قناری سیصد تا میزنه خودمو کشیدم ته کمد پشت لباس مجلسیاش قایم شدم گوشمم چسبوندم به دیواره چوبی تا خوب بشنوم صدای قدم زدن اومد صدای آب دستشوئی اومد ولی صدای در نیومد یه کم گوش خوابوندم دیدم اوه اوه ننه هه تو اتاق اینه آروم هم قربون صدقه نیما میره نمیدونم چیکار داره از اونور هم جنده خانوم به خیال اینکه ننه هه داداشه رو برده نمیدونم چی از مغزش گذشته بود که ورداشت با تلفن خونه به گوشیم زنگ زد اینه که میگم خنگیجه خو ابله بیا تو اتاقت بالاخره لباس که میخوای بپوشی چرا زنگ میزنی منم که تو کمدم میشنوم هر چی بگی نمیدونم دستپاچه شده بود یا چی سرتونو درد نیارم این زنگ زد و گوشی مام از این سامسونگ نقره ایا بود که صداشون زیاد بود اون موقع تازه اومده بود شدیدا مد شد گفتم الانه که به فاک بریم ولی یه لحظه یادم افتاد که گوشیامونو جفت خریدیم زودی گوشیمو از جیب شلوار در آوردم و هلش دادم دم در کمد خودمم در حال ریدن به خودم چسبیدم ته کمد مامانه در رو وا کرد و گوشی رو برداشت و گفت الو انگار معجزه شد این خنگیج مخش کار کرد و از اون ور گفت مامان گوشیمو گم کرده بودم زنگ زدم ببینم کجاست الله اکبر مامانه هم گفت خاک تو سرت دس پا چلفتی پس فردا میخواد شوعرداری هم بکنه بیا ببینم این چیه تو گوشیت سیو کردی جنده خونه 2 شماره یک ش کجاست اتاق خودته عاغا ما رو میگی تازه یادم افتاد خونه شونو چی سیو کردم ته کمد ریسه رفته بودم از خنده اینم اومد و گفت ببخشین دیگه هیچی نگفت اومد از کمد لباساشو ورداشت و چن دیقه سکوت حکم فرما بود یهو دیدم گوشیمو عین توپ بیسبال کوبید ته کمد و درا رو محکم به هم زد و رفت یه ماه سر این قضیه با من قهر بود تا اینکه بالاخره دوباره حشرش زد بالا و خرش کردم نوشته ملا
0 views
Date: August 10, 2018