خواهر زنم رو کردم

0 views
0%

يه مدت تو كف خواهرزنم بودم اين بگم زنم يك خواهر داره سال كوچك تر از خودش البته علاقه من به خواهر زنم بعد از خواندن داستان هاي شما وسايت هاي مشابه در من بوجود آمد خلاصه ما بد جوري تو نخ خواهرزن رفتيم البته آن موقع خواهرزنم سال داشت يه روز بطور اتفاقي ساق پاشو در حالي كه داشت با پسرم بازي مي كرد مالش دادم متوجه شد ولي به رو خودش نياورد بع از چند لحظه ديدم تند تند نفس مي زند متوجه شدم كه خيلي حال كرده ترسيدم زنم متوجه بشه ادامه ندادم لازمه اين بگم زنم اون موقع درس مي خوند وخواهرش بعضي وقتا كه منم مي رفتم سر كار وپسرمون نمي برديم خونه مادرزنم مي مود از او مراقبت ميكرد پسرم سال داشت يك روز كه زنم رفته بود كلاس براي كاري اون روز كار نرفته بودم وبعد از انجام كارم در بيرون به خونه رفتم خواهرزنم خونه بود تا رفتم گفتم بهترين فرصت همين حالا است بعد از اين كه لباسام رو عوض كردم من تو خونه هميشه شلوارك مي پوشم وتاپ رفتم كنارش نشستم ودستش را گرفتم وگفتم عجب لاك خوشگلي زدي به ناخونات وتو همين شرايط آرام انگشتاش مالش مي دادم كم كم شروع كردم مالش ساعد وبازوش هيچي نمي گفت خيلي خوشش اومده بود و بعد رفتم اتاق خواب رو تخت دراز كشيدم پسرمو برداشت واومد لب تخت نشست من آرام آرام ساق پاشو مالش دادم وكم كم بالاتر رفتم داخل رونش مالش دادم پسرمو روتخت خواباند وكنارش دراز كشيد منم دستمو بردم رو شلوارش وكسش مالش دادم بعد دستم كردم توشرتش كاملا خيس شده بود اين بود آغاز كار مابا خواهرزنم بود بعد از يه مدت هر موقع فرصت مي شد باهاش لاپايي حال مي كردم البته هركار مي كردم از كون نمي ذاشت بكنمش تا اينكه دو سال پيش عروسي كرد فرصت كم پيش ميومد البته خيلي مورد اعتماد خانواده زنم بودم تا اينكه مهر ماه بود خونه مادر زنم بوديم خواهرزنم اونجا بود مي خواست براي خريد چيزي بيرون بره شوهرش نبود هرچه به برادرزنم ميگفت كه ببرش مي گفت حوصله ندارو دست آخرزنم گفت شما ببرش يه كم نق زدمو گفتم باشه چاره چيه بريم رفتيم خريدشو انجام داد در راه برگشت نزديك خونه ما بوديم گفتم بريم خونه يه چيزي لازم دارم برداريم وسريع بريم خونه مامانت اينا گفت باشه رفتيم خونه الكي چرخي خوردم گفتم راستش تنهاييم تو كه منو كشتي از كونم كه به من ندادي بيا از جلوبكنمت يه مكسي كرد وگفت باشه اما نبايد زياد معطلي كن گفتم باشه ولخت شديمو مثل وحشي ها سسينه هاشو مي خوردم آخه سينه هاش خيلي محشره ديدم به اه اوه افتاد چند لحظه بعد گفت بكن توش داره ديرمي شه خلاصه ما كلاهك كرديم تو و شرووع به تلمبه زدن كرديم گفت من اين جوري تخليه نمي شم بايد بيام رو تاق باز خوابيدم رو كيرم نشست وشروع كرد به جلو وعقب كردن يهو ديدم بدنش يه لرزش خفيفي پيدا كرد تخليه كرد وبعد من اومدم بالا با چندبار تلمبه زدن گفتم كجا خالي كنم گفت توش وقتي داشتم تخليه مي كردم گفت چه داغه سوختم گفتم عوضش حال كردي بعد از اون موقع تا حالا فرصت پيش نيومده دوباره او را بكنم وهنوز منتضر فرصتم نوشته کس

Date: July 14, 2018

One thought on “خواهر زنم رو کردم

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *