من 33سالمه و در همدان زندگی میکنم زنم 25سالشه ولی یه خواهر داره که از خودش 6سالی کوچیکتره این خواهره قدش از زن من کوتاه تره ولی بدن سکسی داره من از همون اولش عاشق بدنش بودم حدود 3سال پیش من یه روز باهاش تنها بودم که سر حرفو بهاش باز کردم و بهش از عاشقی گفتم و از حال عاشقی که اون شروع کرد به سوال پیچ کردن من از رابطه زن وشوهر که من بحثو کشیدم به سوی سکس که اون کمی خجالت کشید اون روز گذشت تا موندش یه روز خواهر زن دلش گرفته بود زنگ زد به منو گفت که زنتو بردار بیا بریم بیرون خلاصه رفتیم بیرون تو پارک باباطاهر یه شهربازی بود که الان جمعش کردن خلاصه زنم رفت دستشوی که خواهر زنه به من گفت دلم تاب بازی میخواد من اونو سوار تاب کردم حولش میدادم که به بهانه حول دادن دست میزدم به کونش که خسته شد وگفت زنت دیر کرده بریم دنبالش تو راه گفت دیشب کردیش من با تعجب گفتم نه چطور گفت که زنت میگه موقعی که تو اونو میکنیش اون نمیتونه دستشوی کنه منم از خدا خواسته شروع کردم از حال کردنمون باهاش حرف زدم بعد ده دقیقه بهش گفتم میخوای حال کردن منو زنمو ببینی گفت از خدامه بهش گفتم پس شب بمون خونه ما اونم قبول کرد زنم پیدا کردیمو رفتیم رستوران هتل بوعلی شام خوردیم و برگشتیم خونه موقع خواب زنم یه جا کنار تخت خودمون برای خواهرش انداخت من به زنم گفتم به خواهرش بجای قرص سردردقرص خواب دادم که با هم راحت حال کنیم اول قبول نکرد ولی من شهوتیش کردم از خودش بیخود شد دیگه حالیش نبود خواهرش پیشمونه برام ساک میزد منم برای اون ساک میزدم بعد 2ساعت دوتایمون هم خسته شدیم و زنم خوابش برد من کمی صبر کردم تا از خواب بودن زنم مطمعن شدم رفتم پیش خواهر زنم دراز کشیدم به گوشش گفتم که چه جور بود گفت عالی ده بیست بار ابم امد اینو که شنیدم دستمو گذاشتم رو سینه هاش شروع کردم به ور رفتنش که گفت یه لب بده منم دادم بعدش منو حول داد به عقب وگفت بروکنار گفتم برای چی جواب نداد فقط گفت اگه کنار نری داد میزنم منم رفتم پیش زنم خوابیدم فرداش مارو تو خواب گذاشته بود ورفته بود بعداون وقت با من قهر کرده وحرف نیزنه ولی من ارزو بدل موندم واز خدا فقط یه بار حال کردنشو از میخوام وبس نوشته شوهر
0 views
Date: October 24, 2018