خودارضایی ۱

0 views
0%

قبل از اینکه صدای در خانه را از حمام بشنود ارضا شده بود حالا فکر ها به سرعت تغییر می کردند دمای بدنش تغییر کرده بود احساس وسواس گونه اش نسبت به نظافت بازگشته بود احساسی که تا چند لحظه پیش در اوج شهوت وجود خارجی نداشت به یکباره چنان قوی بود که باعث شد با وجود وسوسه انگیز بودن ساعت ها نشستن در وان بعد از خود ارضایی خود را تسلیم نماید دستش را بر روی مایه چسبناک که اکنون از بدن به دنیای دیگر جهیده بود بر روی شکمش کشید اندکی قبل چنان با این مایع دوست بود که حتی به قورت دادن آن فکر کرده بود اما در کسری از ثانیه در این لحظه این مایع نجاستی بود که هر چه زودتر بایستی از شر آن خلاص می شد از جا برخاست دوش دستی حمام را برداشت جای رسوب گچ بر روی بدنه آلومینیومی دوش به نظرش بسیار آزار دهنده می رسید ذهنش به رسوب آویخت مایع چسبناک هم به بدن آویخته بود به موهای بدنش اَه این موهای همیشه مزاحم بدن که زیر آب هم زشت تر و هم صاف تر می شدند حوصله نداشت وقتش را برای فهمیدن اینکه آیا موها کاربردی در مسیر تکامل داشته اند یا خیر بگذارد سرپیچ تغییر حالت آب را چرخاند و روی پر فشار متمرکز نگه قرار داد آن را به سمت مایع لزج گرفت که حاوی هزاران اسپرم بود شاید مرده شاید زنده چرا شرودینگر به جای گربه اسپرم را مثال نمی زد وقتی مطمئن شد که دیگر اثری از مایع منی نیست به باقی کارها رسیدگی کرد همیشه می پنداشتم که به راحتی می شود در یک داستان بلند هزاران داستان کوتاه ساخت اما برای نویسنده پیری مثل من که در کودکی می نویسد دیگر دیر شده است من داستان های محدودی را می نویسم باید چند داستان محدود را انتخاب کنم دیگر از من گذشته که به شیوه بالزاک جزئیات را بنویسم می دانید آخر آن اسپرم ها آن طور که در جُک های این روزهای ایران می نویسند هر کدام قصه ای دارند هر کدام یک جز هزاران شکل از همین توصیف های خزعبل و ناخزعبل شاعرانه و غیر شاعرانه جلوی آینه نشسته بود پاک بود شلوغ احساس گناه ناشی از خودارضایی یک بیماری مذهبی می دانست این احساس گناه یک بیماری ست به تصویرش در آینه خیره شد تمیز بود شیشه آینه نیز پاک اما احساس می کرد زشت تر شده است هر بار خودش را ارضا می کرد احساس می کرد که این کار باعث شده که زشت تر شود روی پیشانی سفیدش یک جوش خود نمایی می کرد اینک چند سالِ بعد است البته نه از آن سال هایی که در تقویم می نویسند چند سال واقعی چندین چرخه تکرار پسرک دیگر کمتر خود ارضایی می کند می دانید علی رغم احساس گناهی که آن زمان ها داشت اما همان روزها نیز در یک جایی از ذهنش می دانست که خودارضایی آن طور که می گویند شرم آور نیست یکی از فیلم سازانی که همیشه اسمش را فراموش می کنم یک جمله دوست داشتنی دارد خود ارضایی عشق بازی با آن کسی ست که بیشتر از همه دوستش داریم البته تا چند هفته پیش پسرک هم این طور فکر می کرد و تصور می کرد که بقیه هم نسبت به این جمله همان برداشتی را دارند که او دارد تا اینکه این جمله را به عاطفه گفت عاطفه در جواب کلمه معنا داری نگفت شاید فقط گفت عجب اما این پاسخ پسر را شگفت زده کرد چون می دانست که عاطفه چه برداشتی از این جمله داشته است عاطفه فکر می کرد که منظور پسر از این جمله این است که او وقتی که خودارضایی می کند دختری را واقعا از همه بیش تر دوست دارد تصور می کند در حالی که منظور پسر از این جمله این بود که وقتی که خود ارضایی می کند در واقع جز خودش به کسی فکر نمی کند در واقع انگار که خودش با خودش سکس می کند و از بدن خودش لذت می برد من فکر می کنم که وودی آلن هم چنین منظوری از این جمله داشته است اما عاطفه تصور تازه ای از این جمله در فکرش گذشته بود عاطفه فکر می کرد منظور پسر این است که کسی را بیش تر از عاطفه دوست دارد و همیشه در وقت خود ارضایی به او خیانت می کند و با آن دیگری همبستر می شود با وجود اینکه پسر بعد از گذشت سال ها بیش تر به این باور نزدیک شده بود که خودارضایی شرم آور نیست اما هنوز اندکی احساس گناه در او وجود داشت هر چند که دیگر این کار را نمی کرد اما می دانست که اگر انجامش دهد احساس گناه هم خواهد آمد گویا احساس گناه در تک تک اسپرم هایی که درون بدنش بودند جمع شده بود و با انزال گرچه اسپرم ها می مردند اما باز هم احساس گناه شان باقی می ماند در واقع آن ها حتی بدون آمدن به این دنیا هم یکی از قوی ترین احساسات این جهان را تجربه می کردند حتی بدون این که با تخمکی طرح دوستی بریزند احساس گناه در آن ها وجود داشت شاید شرم قوی ترین احساس جهان باشد و شاید تعریف عشق این است زمانی که ما شرمی نداریم عاشق هستیم گرچه جستجو برای به وجود آوردن تعریفی درباره عشق کاری بیهوده است دختر نوشته بود به قول یک دوست صمیمی من می ذارم قشنگ گند روابطم در بیاد بعد هم چون آدم بخشنده ای نیستم خیلی راحت آدمایی رو که خیلییییی دوسشون داشتم با دلخوری می ذارمشون کنار بعد یه جوری فراموششون می کنم انگار هیچ وقت وجود نداشتن اما با یه چیزی هیچ وقت نتونستم کنار بیام اونم دور شدن و از دست دادن آدماییه که هنوز دوسشون داری که با خاطره خوش ازت دور میشن و این خیلی درد بزرگیه پسر به هم ریخت با خوندن این پست اینستاگرام اول از همه به خاطر اینکه روی این پست کسانی تگ شده بودن که دوستای جدید دختر بودن دوستای جدید معشوقه یک عاشق به این معنی هست که اون معشوقه خاص بعد از تو خیلیارو داشته و این حسادت آور بود به شدت حسادت آور اما این فقط سطح قضیه ست در عمق این کاسه ی رسوب بستهِ عشق این حسادت نیست که مایع درون کاسه عشق رو به جوش میاره این یک نوع ناامیدی خاصِ که کاملن ناخودآگاه اتفاق می افته کاملن ناآخوداگاه و علت این ناامیدی شوکِ فهمیدنِ توهم بودن عشقی ست که فکر می کرده به معشوق داشته است پسر به این فکر می کند که اگر من به راستی عاشقِ او بودم پس چرا داشتن دوستانِ جدیدِ او که به معنی خوشحالیِ اوست مرا خوشحال نمی کند حتی بیش تر مرا غمگین کرده است به یکباره این هیولای درون را شناختن سخت پسر را ناامید کرده بود انگار که یک روز صبح از خواب بیدار شده باشید و در آینه موجود زشتی را ببینید اول از همه فریاد می کشید و به این سو و آن سو می دوید و بدن خود را با ترس تماشا می کنید و می بینید که هیچ گریزی از آن واقعیت جدیدِ زشت ندارید انگار که در خیابان به شما اسید پاشیده باشند و در کسری از ثانیه زندگی شما به جهنمی تبدیل خواهد شد چون به یکباره بایستی در بدن و روحی زندگی کنید که تا به حال حتی تصوری هم از وجود آن نداشتید و حالا می بایست بقیه زندگی را با این پسرِ تازه کشف شده بگذرانید اما این از اسید پاشی هم بدتر است در اسید پاشی قبل از حادثه شما واقعن بی نقص بوده اید اما زمانی که ما به این نتیجه برسیم در تمام این سال ها برعکس تصور خودمان چیزی به نام عشق در ما وجود نداشته است نه تنها اکنونِ خود را از دست داده ایم بلکه تصورمان از تمام شخصیت و منِ گذشته مان هم در ذهنمان با سرعتی بیش از سرعت سوزاندن اسید دگرگون می شود عده ای می توانند دوباره خود را گول بزنند و با عجله حقیقت وحشتناکی که درباره شخصیت خود کشف کرده اند را سر به نیست کنند این باعث به وجود آمدن خشم زیادی خواهد شد قورت دادنِ حقیقت گاهی مانند قورت دادن یک لیوان مایع ظرفشویی ست اما برای برخی قورت دادن یک لیوان مایع ظرف شویی هم کم تر از رو به رو شدن با واقعیت دردناک است و ایراد پسر این بود که بیش تر وقت ها از این دسته نبود او حتی حاضر نبود به لیوان پر از مایع ظرفشویی لب بزند پس به ناچار باید در درهِ واقعیت می پرید اما اینکه همین پست اینستاگرام برای پسر به معنی عدم کمال دختر بود اندکی او را آرام تر می کرد پسر همان قدر که با بی رحمی حقیقت درون خود را می دید به حقیقت درون دیگران نیز رحم نمی کرد او بهتر از هر کسی می دانست که دختر اهل فراموش کردن کسی نیست اصلن به نظر پسر تمام بدبختی دختر این بود که نمی توانست فراموش کند و به همین دلیل هم بود که نمی توانست ببخشد بعد هم چون آدم بخشنده ای نیستم خیلی راحت آدمایی رو که خیلییییی دوسشون داشتم با دلخوری می ذارمشون کنار بعد یه جوری فراموششون می کنم انگار هیچ وقت وجود نداشتن در واقع پسر برعکس نوشته دختر به این ماجرا نگاه می کرد به نظر پسر دختر هیچ وقت کسی را به اندازه خیلییییی با 4 تا ی دوست داشته است و هیچ وقت از پس فراموشی کسی بر نمی آمد چه برسد به اینکه خیلی راحت و مسئله ای که مرحم دل پسر بود همین شباهت با به اصطلاح معشوقه ی از دست رفته اش بود این که هیچ کدام تا به حال هیچ کس را بیش تر از خودشان دوست نداشتند هیچ کس را نوشته

Date: October 3, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *