خودت بهم یاد دادی زخم زدن رو

0 views
0%

گرما نیست که انگار با تعریفهای دیگران جهنمه امده اینجا خیس عرق شدم خودمم نمیدونم از ترسه یا از گرمای خورشید انگار مستقیم رفتم زیره ذره بین ترافیک یه طرف حالمو بد کرد گرمام اضافه شد تا سرم درد بگیره البته حقمه این هنوز اولش بود روی صندلی پارک ساعی خودمو جا دادم تا یکم از خستگیم کم بشه تا اون عوضی بیاد اسم من فائزه و15سالمه خانواده آروم و درحد متوسط مالی هستیم خانوادمون4نفره و بجز خودم یه خواهر دارم که تازه شوهر کرده که ای کاش شوهر نمیکرد هرچی بدبختی میکشم بخاطر قدم شوم همون امیده دامادمون امید 1سالی هست که امده توی خانوادمون از همون اول یه حسی درونم میگفت که این چشمهای ناپاکی داره ولی خودمو خر میکردم که حتما حسادت زنونس که فوران کرده اخه امید هم چهره خوبی داشت هم هیکل مناسب و کلا یه مرد ایده ال برای دختراها بود نامزدیشون کلا3ماه کشید و زود مراسم عقدوعروسی باهم برپا شد البته بنا بخواست هم پدرم هم خودشون چون امید شرابط شروع زندگی رو داشت خلاصه آبجی و امید رفتن سرزندگی مشترک هفته ای یکبار رو حداقل بما سر میزدن که هم غصه نخورم از رفتن خواهرم که یهو تنها شدم هم یه وعده غذا رو کنار هم باشیم خلاصه روزها رفت و امد تا اینکه برای پدربزرگم بیماری سرزده جسمشو درگیر کرد منم که درگیر مدرسه و امتحاناتم بود باید میموندم خونه ولی تنهایی چون سخت بود مادرم به خواهرم گفت که اونا بیان چندروزی خونه ما اولین روز بدون حضور پدر و مادرم آغاز شد و سردی خونه رو درگیر خودش کرد اصلا از روز اول باامید شوخی نمیکردم و حوصله ور زدن نداشتم وبخاطر رفتار پدرم که بدش میمد بیشتر لباسهام گشادو پوشیده بودن شب که شد احساس کردم خواهرم هی میگه زشته اینجا صدامون میره بیرون نکن و جیغ های نه چندان بلند گه گاهی از خواهرم شنیده میشد دیگه چشام سنگین بود و گوشهام ضعیفتر صبح بلندشدم طبق معمول رفتم مدرسه ساعت 2ظهربود که رسیدم خونه غذا هنوز گرم بود روی گاز ولی پس چرا خواهرم خونه نیست صداش زدم مطمن شدم رفته بیرون بعداز کندن لباسهام نشستم رو صندلی و شروع کردم به غذا خوردن یه یک ساعتی از خوردن ناهارم میگذشت که صدای زنگ خونه منو ازجام بلند کرد حتما خواهرمه چون دامادمون تا8شب سرکاره احتمال دادم خواهرمه گوشی رو برداشت دیدم امیده گفت بی زحمت درو بزنید درو که زدم سریع رفتم چادر برداشتم چون شلوارک پام بود و تیشرت اصلا فکر نمیکردم این موقع این بیاد امد بالا و پشت در رفتم در واحدوباز کردم امدو نشست گفت زنم کجاست گفتم امدم نبود شما ناهار خوردین گفت بله رفتم یه چایی ریختم و اوردم خواستم زنگ بزنم به خواهرم ببینم کجاست که یهو گفت اصلا یادم نبود بگم تا5پیداش میشه رفته کلاس شنا گفتم پس شمااستراحت کنید منم میرم پی درسم تا آبجیم بیاد رفتم تو اطاقم اصلا خوشم نمیمدازش سرم تو کتابم بود که یهو با صدای دره اطاقم به خودم امدم بله چیری شده گفت یه سوال گفتم بفرمایید امد تو اطاق و نه رفت نه امد یهو گفت چرا از من بدتون میاد منم که حسابی جا خورده بودم فقط گفتم اشتباه میکنید شما مثل برادره نداشته من هستین و داماد این خانواده مگه میشه من ازشمابدم بیاد اینو که گفتم نشست لبه تخت من نمیدونم چرا دلشوره گرفتم نه روم میشد بیرونش کنم نه بخندم که سوارم بشه فقط گفتم الان آبجیم میاددیگه گوشیشو گذاشت روی زمین و تکیه داد به دیوار یهو شروع کرد که آره اون دفعه گفتین ببوسمت نشد حسابی جاخورده بودم خدایا این چش شده روانی شده چی میگه واسه خودش مثل وحشیا یهو پرید سمتم تاامدم تکون بخورم مچ دستهامو گرفت و متو خوابوند روی زمین لب کثیفشو گذاشت روی لب بسته من که نتونه بوسم کنه بدجور دست وپا زدم یه لحظه که لبشو برداشت دادوبیداد کردم کثافت نکن آبروتو میبرم اونم فقط میگفت خودت خواستی پدرسگ روانی شده بود چنگ زد به تیشرتم و سینه هامو گرفت هرچی دست وپا زدم فایده نداشت فقط دعا میکردم یا زنگ خونه بخوره یا خواهرم بیاد یا اینکه نتونه کاری بکنه خلاصه با دستای قویش مچ دوتا دستمو گرفت و بااون دستش تیشرتمو زد بالا وسینه هامو از سوتینم بیرون انداخت هرچی گریه کردم و التماس کردم بکسی نمیگم کر بود و اولین بار یه لب مرد با نوکه سینه هام برخورد کرد حس مورمور شدن همراه نفرت و گریه والتماس درهم شد کار خودشو شروع کرد میخورد سینه هامو اخه اندام من از خواهرم گنه تر بود بااینکه ازش چندسالی کوچیکتر بودم خلاصه بعداز خوردن سینه هام دست کرد توی شلوارکم وکسمو لمس کرد اونجابود که دیگه گریه هام شدت گرفت گفت نترس فقط میمالمش و میرم حسابی مالیدش و منم فقط گریه کردم کسم خیس بود نمیدونم از روی شهوت بود یا کسمم گریه کرده بود ازبس وجودم عرق سرد نشسته بود روش خلاصه اون کثافت بزوردستمالیم کرد و بعداز چندتا لب زوری ولم کرد وقتی بلندشد یهو گفت ببین ازت فیلم گرفتم و جلموم فرستاد روی یه تلگرامی که معلوم نبود کیه خودش گفت خطه جدیدمه که هیچ کسی شماره شو نداره فرستاد اونجا تا توی گوشیش نباشه گفت صدات دربیاد میدم اینو میکس کنن و ابرون بره تمام وجودمو ترس گرفت از وجود همچین عوضی که داماد مابود رفت از خونه بیرون و ساعت نزدیکهای 6 عصربود که خواهرم برگشت صورتمو شسته بودم و جرات بازگو شدن ماجرا نداشتم حتی تاقبل امدن اون کثافت شامم خوردم که نکنه بااون جونور روبرو بشم ولی انقدر عوضی بود واسه شببخیر گفتن دراطاقو زد و رفت فرداش که امدم دیدم مادرم و بابام باپدربذرگم امدن خوشحال شدم از ارامش ولی غافل از ادامه نقشه های اون کثافت بعداز20روز دیدم توی تلگرامم یه عکس از فیلم گرفته که هم صورتم پیدابود هم سینه هام گفت فردا بیا خونه ما تا تلگرامو جلوت پاک کنم گفت نیمدی فیلمتو توی تلگرام ببین البته واسه همه خدایا پدرم بفهمه منو کشته تابیام ثابت کنم فیلم زوری بوده و کاره امید دامادشه ابروم همه جارفته و پدرم کشته منو ب ناچار رفتم خونه پدریش که خالی شده بود به بهونه کتاب گرفتن از دوستم زدم اونجا کثافت فکر همهجا رو کرده بود خلاصه بگم از کون منو کرد البته بخواست من توی آشپزخونه ترسیدم تو اطاق خواب دوربین بذاره منم ی ساعت دوربین دار دوستمو قرض کرده بودم که وقتی میکنه وگریه میکنم والتماسش حداقل صداشو ضبط کنم وبتونم اگه چهرشم افتاد فیلم داشته باشم تامثل خودش رفتارکنم بیشرف بااون کیر گندش بدجور منو کرد تا دوروز دردمیکرد همه جام مخصوصا سوراخ کونم ولی خوشحال بودموبایل ساعتی دوستم کارساز بود هم چهره کثیفش چندبار افتاده بود هم گریهها والتماسهای من وتعریف همون روز که چرااونکارو باهام کردی ضبط ش 1هفته گذشت باز دیدم پی ام داده بابام رفت باغش خونمون خالیه فردا بیا منم نوشتم تلگرامتو چک کن وقتی فیلمو براس درحد 2دقیه بود فرستادم فقط فرستاد بیا اپارک ساعی تمومش کنیم تنها چیزی که امد وتونستم راحت بهش بندازم تفم بود توی صورتش بهش گفتم خوب رکب خوردی کثافت ولی اگه تهدید کنی فیلم اصلیش جای هست که با اشاره من درتمام اینترت پخش میشه اونم چون کارش تازه روغلطک افتاده بود ازترسش همه چیو پاک کرد جلوم ولی من بهش گتم تااخرین روز مرگم نگه میدارم تا تکون خوردی نابودت کنم بعدشم ازروی نیکمت بلندشدم و درحالی که احساس کردم تلافی کردم بادخنکی بر چهرهم نشست الانم بهش پی ام دادم که حتما اینجارو چک کنه تابخونه وپیام من بهش اینکه ا های تویی که مثل برادر نداشته م دوستت داشتم و احترامتو داشتم ازاین لحظه وقتی پای در حریم زندگی من میذاری فقط بوی کثافت وتعفنتو حس میکنم و از کفتار وحشی تر و از شیر بیرحم تر حست میکنم و ازهمینجا بهت اخطار میدم همونجور که منو اذیت کردی و تهدید ازاین لحظه من هم ارزوی نابودی تورو دارم و بااولین حرکت اشتباهت فیلمت رو روانه دنیای مجازی میکنم تو باید درس عبرتی باشی واسه اون کثافت تراز خودت نوشته

Date: July 1, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *