خودم کردم که قسمت اخر

0 views
0%

8 9 88 8 9 85 9 8 1 8 9 85 9 9 87 1 قسمت قبل کیفمو از دستش گرفتم گفتم اره من یه ادم چلاقم که دیگه نمیتونه هیچوقت درست راه بره حالا دست از سرم بردار چند نفرم داشتن مارو نگاه میکردن گفت اینجا زشته بریم ماشین حرف بزنیم گفتم ولم کن بابا من خودم میرم گفت علی خر نشو بیا لاقل رو چمن بشین ببینم دیدم وضعش خرابه هی میخواد گریه کنه گفتم باشه بریم ماشین رفتم ماشین و در عقب رو باز کردم گفت عععهههه چرا اینجوری میکنی بیا جلو گفتم نامحرمی و عقب نشستم اونم گفت که اینطور در عقبو باز کرد و اومد کنارم نشست حالا مکالمه رو مینویسم تا راحت بخونید علی خیلی نامردی خیییییلی میشه تموم کنی این حرفارو نه نمیشه قسم خورده بودم وقتی دیدمت تف کنم روت ولی انتظارشو نداشتم اینجوری ببینمت چی شده اخه تعریف کن ببینم تصادف کردم یه ده روزی تو کما بودم و کلا 20روز بستری شدم و سه چهار ماه هم خونه نشین بودم و دست و پام تو گچ بود الهی بمیرم گریه فدات شم من حلالم کن علی حلالم کن چه فکرا که نکردم در موردت تو این مدت مهم نیست یادته گفتی اگه یه روز ولم کردی فکر کنم حتما مردی اره از این به بعدم فکر کن مردم بسه دیگه کافی نیست چرا کافیه دیگه برم من خدافظ دستمو گرفت صبر کن ببینم کجا میری گفتم شاید اون پسره بیاد منو ببینه بد میشه کدوم پسره اون روز دیدم جلو دانشگاه تو ماشین باهم میخندیدین بازم گریه کرد خب کثافت تقصیر توئه اصلا چرا رفتی و ناپدید شدی چرا یهو گوشیت خاموش شد چرا چرا چرا چرا اااای خدا منو بکش بسه زهرا من که گفتم هرچی بین ما بوده تموم شده و هردومون ازادیم که با هرکی دلمون خواست باشیم اصلا منم از یه نفر خوشم اومده به این زودی ها بهش پیشنهاد میدم تو غلط میکنی با من صبر کن الان حلش میکنم اگه مشکلت اونه نه مشکل من الان تویی که دستمو گرفتی و نمیذاری برم جا خورد و گفت واقعا مشکلت منم اره دیگه اوضاع مثل سابق نیست هیچ حسی بهت ندارم باورکن من همون ادم نیستم باعشه هرجور میلته پیاده شو و برو خدافظی کردم و پیاده شدم تو پارکینگ هیچکس نبود یکم اومدم جلو و نشستم تکیه دادم به یه ماشین و عصاهامو انداختم زمین زار زار گریه کردم اصلا نمیدونستم چمه هنوز هم عاشقش بودم اما نمیخواستم غرورمو بشکنم ولی با خودم گفتم اگه یه نفر تو دنیا باشه که بخوام خودمو بشکنم جلوش اون یه نفر زهراست بلند شدم رفتم سمت ماشینش اما رفته بود اومدم بیرون گفتم فردا میگم حتما یه دربست گرفتم رفتم خونه اون روز حالم خیلی خوب بود داشتم به گذشته فکر میکردم قرار بود روزای خوب گذشته تکرار بشه قرار بود باز هم هرروز باهم باشیم میخواستم بهش بگم که هنوز هم عاشقشم صبح که میدونستم کلاس داره پا شدم رفتم دانشگاه جلو دانشکده منتظرش بودم ولی چیزی که دیدم نابودم کرد اون لحظه زهرا بدون چادر با یه لباس خوشگل و اون پسره خوشتیپ دست همدیگرو گرفته بودن و میومدن سمت من منو هم دیدن ولی بی توجه از جلوم رد شدن و رفتن دانشکده نمیدونستم چیکار کنم دست و پام میلرزید اروم رفتم رو نیمکت نشستم و یه سیگار روشن کردم که اونم از دستم افتاد زمین یاد اهنگ صادق افتادم چای داغ با یه مارلبروی کون قرمز چشما روت اما دنیای تو فول دپرس بیخی حاجی بزار بگن ابلهه تو دیدی بگو باشه بعد بزن قهقهه نخورده سر همه به سنگ که خو نبودن همه تو تاریکی شب که تو بودی و شنیدی صدای زوزه هارو غژغژ استخون ناله های مارو هیچوقت فکر نمیکردم اخرش اینجوری بشه اخرش الان چند ماه گذشته و پام هم درست شده ولی این قلب لعنتی که بخاطر کسخل بازی خودم شکست هیچوقت خوب نمیشه یادتون باشه واسه کسی که دوستتون داره هیچوقت مغرور نباشین من اصلا نمیدونم چرا اینجوری کردم امیدوارم هیچوقت این خریت ها سراغتون نیاد ممنون که وقت گذاشتین و خوندین همتون عشقین چه فحش بدین چه ندین همتون تو قلبمین فدا نوشته

Date: March 24, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *