خیانت زهره

0 views
0%

وقتی با زهره ازدواج کردم فقط بیست و پنج سالم بود و اونم بیست سالش بیشتر نبود تقریبا هر دومون بچه بودیم و کلی هم آرزو داشتیم ولی خب ازدواج زودهنگاممون باعث شد خیلی از اون آرزو هامون محقق نشه زهره دختر همکار مادرم بود و دانشجوی پزشکی تهران بود و واقعا دختر متین و مودبی و موقری بود و خب منم ازش خوشم اومده بود که تن به این ازدواج دادم همه چیزمون تو زندگی مشترک اوکی بود و هر دومون راضی بودیم و تنها نکته ی قضیه سکسمون بود با این که هفته ای دوبار سکس میکردیم ولی زهره ازم انتظار بیشتری داشت و من نمیخواستم ناامیدش کنم و واقعا دوستش داشتم و میخواستم همه جوره تو زندگیش تامین باشه دو سال از ازدواجمون میگذشت که این داستان پیش اومد یه روز از سر کار بر گشتم خونه و دیدم که سعید نگهبان ساختمونمون دنبالم اومد و گقت امیر آقا خانمتون زنگ زدن بهم گفتن پکیجتون خرابه بیام درستش کنم گفتن شما که اومدین باهاتون بیام بالا سعید یه پسر 20 ساله ی شمالی بود و بر و روی خوبی داشت در کل پسر خوبی بود با هم رفتیم بالا و کلید انداختم و رفتیم تو وقتی زهره اومد جلومون هم من و هم سعید سر جامون میخکوب شدیم باورم نمیشد کسی که جلوم وایساده بود زنم زهره بود یه تاپ سفید و جذب که سینه هاش و نوکش رو کامل نشون میداد تنش کرده بود و یه لگ مشکی خیلی تنگ هم پاش بود و معلوم بود حسابی جلوی آینه به خودش رسیده بود و موهاش رو درست کرده بود پیش خودم فکر کردم امشبم قراره سکس کنیم و واسه ی من اینا رو پوشیده که تحریکم کنه ولی وقتی یه نگاه به سعید و طوری که آب دهنشو قورت میداد انداختم فهمیدم بیشتر از من سعید تحریک شده آروم دست زهره رو گرفتم و با هم رفتیم تو اتاق در و بستم و گفتم اینا چیه پوشیدی دختر پسر مردم رسما راست کرد زهره گفت وا چیزی نیست که حالا بذار راست کنه کاریم که نمیکنه من که دیدم صحبت کردنم فایده نداره برگشتم پیش سعید که داشت توی آشپزخونه با پکیج ور میرفت و کنارش وایسادم زهره هم اومد و رفت سر گاز میتونستم ببینم که سعید هر از گاهی یه نیم نگاهی هم به کون و پاهای زهره میندازه و آب دهنشو قورت میده ولی بیچاره نمیتونست کاری بکنه و داشت اذیت میشد از یه طرف خود من که اونجا وایساده بودم بعد از یه مدت با دیدن سعید و نوع نگاه های زیر زیرکیش به زهره یه کم تحریک شده بودم و انگار داشت خوشم میومد که سعید کون و رونهای پای زنم زهره رو دید بزنه زهره هم که از کنار گاز تکون نمیخورد و داشت غذا درست میکرد سعید هنوز مشغول ور رفتن با پکیج بود و نصف پکیج رو باز کرده بود و گذاشته بود کف آشپزخونه و داشت تمیزش میکرد منم که شیطونیم گل کرده بود میخواستم یه کم اذیتش کنم یه فکری به ذهنم رسید و رفتم یه لیوان آب برداشتم که بخورم و رفتم کنار زهره و از پشت عمدا نصف لیوان آب رو خالی کردم رو پاهاش و سریع گفتم ای وای ببخشید عزیزم حواسم نبود زهره هم گفت اشکال نداره امیر جان الان عوضش میکنم سعید که هنوز نگاهش به ما بود دوباره برگشت سر کارش و زهره هم دوید رفت تو اتاق خیلی دوست داشتم ببینم الان چی میپوشه و برمیگرده دوباره رفتم کنار سعید وایسادم و منتظر موندم که زهره چند دقیقه ی بعد برگشت و این دفعه دیگه غوغا کرده بود یه شرتک سبز و خیلی تنگ داشت که تا یه سانت زیر باسنش بیشتر نمیومد و چون نخی بود و خیلی جذب راحت گردی باسن و حتی چاک کس زهره رو مینداخت بیرون اونقدر سکسی بود که من با دیدنش همونجا کیرم سیخ شد و مطمئن بودم سعید هم وضع بهتری نداشت سعید هنوز مشغول ور رفتن با پکیج بود و تقریبا نیم ساعتی از اومدنمون میگذشت و زهره هم هنوز پشت به ما کنار گاز داشت غذا درست میکرد مطمئن بودم از عمد اونجا وایساده تا سعید بیشتر بتونه دیدش بزنه فکرشو نمیکردم که زنم یه روز بخواد جلوی یه پسر غریبه اینطوری بگرده و خب حالا که این اتفاق افتاده بود خیلی تحریکم میکرد نه اینکه دلم بخواد سعید زهره رو بکنه ولی همین که میدیدم سعید با دیدن بدن زهره حشری شده بود و دیدش میزد برام لذت بخش بود زهره هم هر از گاهی دولا راست میشد و وقتی خم میشد قشنگ چاک کسش از پشت میفتاد بیرون و هر دفعه هم سعید یه نگاه مینداخت و هر دفعه هم من بیشتر تحریک میشدم نیم ساعت دیگه گذشت و سعید دیگه پکیجو داشت جمع و جور میکرد و حسابی تو این یه ساعتی که اینجا بود عذاب کشیده بود و مطمئن بودم میخواد بره پایین تو اتاقش و یه جغ به یاد زهره بزنه خلاصه سعید بالاخره در پکیج رو بست و روشنش کرد و رو به زهره گفت خانم بی زحمت شیر آب گرمو باز کنید یه امتحان بکنیم به هر حال اون روز گذشت و سعید هم رفت من که به رفتار زهره مشکوک شده بودم تصمیم گرفتم سر از کارش در بیارم فردای اون روز حوالی ظهر از سر کارم مرخصی گرفتم تا برم خونه و ببینم چه خبره رسیدم دم آپارتمان و رفتم بالا ولی زهره خونه نبود به موبایلش که زنگ زدم یه دفعه صدای زنگ گوشیش از تو اتاق اومد دیدم گوشیش افتاده روی تخت یعنی بدون گوشیش کجا رفته بود نمیدونم چرا ولی یه لحظه شکم رفت سمت سعید و داستانای دیروز سریع برگشتم و رفتم تو حیاط سعید توی یه اتاقک کانتین حدودا بیست متری گوشه ی پارکینگ زندگی میکرد خیلی آروم و بی سر و صدا نزدیک اتاقکش شدم و رفتم پشت پنجرش یه گوشه از پنجرش پرده رفته بود کنار همین که تو رو نگاه کردم انگار قلبم داشت وای میستاد چیزی که میدیدم رو باور نمیکردم زهره همون شرتک سبزی که دیروز پوشیده بود رو تا روی رونهاش کشیده بود پایین و تو حالت داگی پشت به سعید نشسته بود و سعید هم کاملا لخت بود و از پشت داشت زهره رو میکرد اونقدر جفتشون حشری بودن که اصلا متوجه من نبودن و منم از چیزی که میدیدم کاملا شوکه شده بودم و فقط نگاه میکردم سعید داشت محکم از پشت توی کس زهره تلمبه میزد و زهره هم داشت آه و اوه میکرد باورم نمیشد زهره انقدر حشری باشه که به سکس با من هم راضی نشه و بیاد با نگهبان ساختمون سکس کنه البته سعید واقعا پسر خوشکل و خوشتیپی بود ولی بازم از زهره انتظارشو نداشتم با اینکه داشت پزشکی میخوند و با اون سطح اجتماعیش بیاد و به سعید بده گوشیم رو در آوردم و مشغول فیلم گرفتن ازشون شدم سعید شاید نیم ساعتی همه جوره از کس و کون زهره رو کرد و آخر سر هم آبش رو توی کون زهره خالی کرد همین که زهره مشغول لباس پوشیدن شد من سریع خودمو جمع و جور کردم و از خونه زدم بیرون نمی خواستم زهره بفهمه که من خونه بودم هم حشری بودم از دیدن اون صحنه و هم ناراحت بودم از اینکه زنم بهم خیانت کرده بود در حالی که من هیچوقت بهش کوچکترین خیانتی نکرده بودم تا شب توی خیابونا گشتم و فکر کردم و آخرسر تصمیمم رو گرفتم من واقعا زهره رو از ته قلبم دوست داشتم و میخواستم آیندمو با اون سپری کنم ولی حالا دیگه نمیتونستم کاری بکنم اون شب رفتم خونه و فیلمی که گرفته بودمو به زهره نشون دادم و از تصمیمی که گرفته بودم با خبرش کردم اونم اول ناراحت شد ولی وقتی دید من تصمیمم جدیه قبول کرد که جدا شیم اونجا بود که زهره اعتراف کرد که سه ماهه با سعید رابطه داره و اولین بار هم خود زهره سعیدو میکشه بالا توی خونه و تحریکش میکنه تا بکنتش نکته ی جالب قضیه این بود که زهره فقط به سعید تو این مدت بسنده نکرده بوده و چند باری هم گروهی به سعید و سه چهار تا از دوستای سعید توی کانکس سعید به اسم جنده داده بوده و فقط سعید میدونسته زهره واقعا کیه واقعا شهوت زیاد عاملی بود که زهره رو نابود کرد و هیچ زن معمولی ای اینطوری به شوهرش اونم اوایل ازدواجشون خیانت نمیکرد به هر حال من و زهره جدا شدیم و به خاطر حفظ آبروی جفتمون مهریه و تمام حق و حقوقش رو کامل بخشید و خیلی بی سر و صدا و توافقی جدا شدیم زهره رفت خونه ی پدر و مادرش و هیچوقت به هیچکس نگفتیم که دلیل اصلی طلاقمون چی بود و همه فکر میکردن به خاطر اختلاف سلیقه از هم جدا شدیم بعد از چند ماه هم سعید که دیگه زهره ای نبود تا بکنتش از ساختمون ما رفت و مثل اینکه برگشت شهرشون و منم با یه زن بیوه آشنا شدم که یه دختر دو ساله داشت و بعد از چند ماه با اون ازدواج کردم و الان خیلی زندگی بهتری نسبت به قبل دارم امیدوارم از خاطره ی من خوشتون اومده باشه نوشته

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *