باسلام این داستان که واستون تعریف میکنم کاملا واقعی هست و مربوط به سال نود و یک هست . قصه از آنجایی شروع شد که من برای زندگی به یه شهر دیگه رفته بودم که از غذا دختر عمو خانمم هم همونجا زندگی میکرد و ما باهم رفت و آمد داشتیم . خلاصه سرتون رو درد نیارم که یک خانم هم سن بودیم متولد 64ولی عجب چیزی بود یک کون گنده داشت که همیشه از از زیر دامنش یا چادر معلوم بود قدش تقریبا 170میشد ولی قیافش هم خوب بود ولی اینقدر آرایش میکرد که دل هر کسی رو میبرد . که من رفتم تو نخش یک روز بهش پیام دادم که بالاخره برق چشات من رو گرفت . دیدم بعد از چند دقیقه زنگ زد گفت چرا به من پیام میدی بهش گفتم راست میگم که بهم گفت دیگه پیام نفرست اگر شوهرم بفهمه ناراحت میشه و طلاقم رو میده . یه روز ازبهش پیام دادم که بیا رو پنجره کارت دارم ما باهم همسایه بودیم و خونه هامون از پشت سر پنجره هاش رو به رو هم بود و کسی هم اونجا رو نمیدید اومد باهش یه ذره صحبت کردم و بهش گفتم چیزی در موردت شنیدم میخوام بهت بگم اون هم کنجکاو شد و هر چی اصرار کرد بهش نگفتم که آخر بهش گفتم اگر دوست داری امشب میام خونتون بهت میگم اون هم گفت نه من میترسم نیای این رو هم بگم که شوهرش واسه کار رفته بود تهران خلاصه منم یک قرص ترامادول خوردم و تقریبا ساعت نه شب بود که رفتم زنگشون رو زدم اونم از حلش که کسی من رو اونجا نبینه سریع در رو باز کرد و من رفتم داخل . یه بچه داشت که خوشبختانه زود خوابش میبرد بعد رفتیم داخل اتاق و گفت چرا آمدی منم گفتم کارت دارم اونم گفت زود بگو برو که منم که حرفی نداشتم و نقشه بود بقلش کردم و رو پاهام سرش رو گذاشتم و باهم یه کم حرف خودمانی زدم بعد یواش یواش دستم رو بردم رو سینه هاش که تقریبا ۷۵میشد یه کم مالیدم و اونم هی مقاومت میکرد بعد زوری یواش یواش لختش کردن وای خدا چه بدن نازی داشت عجب کسی عجب کونی من هم لخت شدم اون که باورش نمیشد که ما دوتا لختیم و من میخوام بکنمش من لباسهام رو پوشیدم بهش گفتم خواستم امتحانت کنم ببینم که چطور زنی هستی اونم لباس هاش رو پوشید گفت حالا بیا برو منم گفتم حالا که اومدم بزار یه ذره پیشت باشم خلاصه نشستم اونم نشست بعد من رفتم کنارش بغلش کردم و دراز کشیدیم همینطور که صحبت میمردیم آروم آروم دستش کشیدم و دیدم هیچی نگفت منم دستم رو بردم رو کسش گذاشتم بعد آروم بردم داخل شرتش که یه شرت آبی رنگ بود دیدم یه آه کشید بعدش با لبام گوشش رو خوردم دیدم دیگه آهش رو بلند تر کرد منم از فرست استفاده کردم انگشت وسطیم رو تا ته کردم تو کسش دیدم آب کسش راه گرفت دیگه حشری شده بود اونم دیگه نتونست طاقت بیاره شروع کرد با من ور رفتن بعد کیرم رو در آوردم دادم دستش بازی کنه دیگه طاقت نداشت گفت چرا من و نمیکنی دارم میمیرم از بی کیری منم دوتا مون رو لخت کردم بعد گفتم چطوری دوست داری بکنمت اونم گفت فقط بکن هر جوری که دوست داری منم درازش کردم پاهاش رو دادم بالا بعد کیرم رو به کسش مالیدم ولی داخل نکردم باهش بازی کردم دیگه داشت دیوانه میشد میگفت زود باش منم آروم کیرم رو فشار دادم داخل کسش که خیس خیس بود کلی کیف کرد بعد شروع کردم تلمبه زدن اونم حسابی داشت حال میکرد بهم میگفت عجب کیری داری تا ته کسم رسید تازه فهمیدم کیر یعنی چی ماله شوهرم کوچکه به زور به کوسم میرسانمش خلاصه مدل عوض کردم بعد قمبل زد که کردم تو کسش با سوراخ کنش بازی کردم بهش گفتم بکنم توکونت گفت امشب نه بعدا بهت میدم منم بهش گفتم مگه دوست داری بازم من بکنمت اونم گفت من تازه تورو گیرت آوردم منم اون شب تا ساعت سه نصف شب چهار بار دیگه کردمش و اونم موقع ارضا شدن بهم گفت تو من رو فقط بکن تا من با انگشتم کسم رو هم زمان بمالم تا ارضاع شم که واسم جالب بود از اون موقع به بعد اون زنگم میزد میگفت بیا من رو بکن منم شب ها میرفتم تا صبح میکردمش که یه شب یادمه هفت بار کردمش اونقدر داغ بود که رفت داخل آشپزخانه یه پارچ آب سرد رو ریخت روش منم که دیگه به آرزوم رسیده بودم به بهانه های مختلف میرفتم خونشون بعد یه دست میکردمش و میامدم اونم که شوهرش نبود و دوست داشت کیر من رو خلاصه کل بهار رو باهم بودیم بعد زیادی گندش رو در آورده بودم خانم فهمید منم ولش کردم ولی از کون هیچ وقت نکردمش و هنوز تو کفشم و یه روز دو باره میرم سر وقتش الان گرمسار زندگی میکنه خیلی هم حشری بود من این همه کس کردم مثل این ندیدم
0 views
Date: September 5, 2018
دختر حشری هست بیاد واتساپ باهم حال کنبم09146852833 تلفنیم هستم ۲۲ ساله تبریز
خانم اهل حال تماس بگیره .ترجیحاکرمانشاه یااطراف.اقایان مزاحم نشن من خودم آقاهستم۰۹۳۷۹۳۰۰۸۹۸