بطری رو چرخوند و سر بطری افتاد طرف من پرسید جرات یا حقیقت _حقیقت رنگ سوتینت چه رنگیه _مشکی دروووووغ نگو همه با هم داشتن میخندیدن و میگفتن دروغ میگه اصلا از کجا معلوم نشان بده ببینیم و دوباره گفت خب نشان بده پیرهنمو دادم بالا هر کی یه چی میگفت ایول باریکلاااا جووون بابا راست میگه بچه یه جمع بودیم از بچه های دانشگاه تولد احسان بود خودش مشروب میریخت و بساط بطری بازی رو راه انداخته بود 3 تا دختر بودیم و 4تا پسر بطری رو دوباره چرخوند افتاد رو سیما پرسید جرات یا حقیقت سیما حقیقت خوردی واسه کسی سیما نه اه چندش دوباره صدای خنده جمع دوباره بطری چرخید و افتاد دوباره رو من جرات یا حقیقت جرات همه ایول گویان داشتن تعریف میکردن هرکی یه چی میگفت احسان گفت ول کنید من باید بگم اون سینه های خوشگلتو نشان بده و بزار ببوسم منم بدون مکث لباسو دادم بالا و سینه سمت چپ رو دادم بیرون اونم اومد و یه بوس کرد زل زد تو چشمام آروم صورتشو آورد جلو و چشمامو باز کردم لخت تو اتاق تنها بودم همه جا ساکت بود بلند شدم نشستم اه چه سر دردی سرم داشت منفجر میشد گشتم دنبال لباسم نبود اصلا چرا لختم چی شده مگه ضربان قلبم رو هزار بود آروم رفتم بیرون احسان لخت لم داده بود رو میز گفت بچه ها رفتن فقط منو تو اینجاییم لباسهام کو احسان زد زیر خنده و اشاره کرد اونجاست بدو رفتم و پوشیدم مانتوم رو پیدا کردم که برم احسان اومد پشت سرم گفت کجا گفتم نمیدونم چی شده ولی غلط کردم دیگه کشش نده احسان گفت اوکی آژانس میگیرم برو ولی شب تلگرامتو چک کن گفتم باشه خجالت میکشیدم تو آژانس دلم میخواست بمیرم چیکار کرده بودم اصلا چرا دقیق چیزی یادم نیست شب حدود 12 بود که تلگرامم زنگ خورد یه کلیپ بود دانلود کردم وااای چی داشتم میدیدم لخت تو پذیرایی منو احسان با سعید افتاده بودن روم صدای سیما بود که داشت فیلم میگرفت احسان منو بغل کرد برد تو اتاق خواب رو تخت سعید هم اومد سعید شلوارمو درآورد و دستشو کرده بود تو شورتم همه میخندیدن و مسخره میکردن که چقدر مستم که حالیم نیست عین یه عروسک داشتن باهام بازی میکردم سعید شورتمو درآورد رو کرد سیما که داشت فیلم میگرفت گفت این تا حالا داده سیما گفت نه نمیدونم فکر نکنم احسان که افتاده بود رو سینه هام بلند گفت جووون پس یه پرده زدن مهمونمون کرده لخت شدن سعید کیرشو گذاشت رو صورتم منم انگار تو حال خودم نبودم هرچی میگفتن انجام میدادم بدون اینکه جیکم دربیاد کیرشو گذاشت تو دهنم و هول داد تو عق میزدم و اونا هم میخندیدن احسان اینبار داد تو دهنم میدونستن مستم و اختیار ندارم سیما پشت دوربین گفت بچه ها دوتایی به زور داشت کیرشون رو میکردن دهنم ریملم پاک شده بود از شدت اشکی که موقع خوردن از چشمم اومده بود سیما گفت عشقم چیکار میکنی منم با صدای خفیف میگفتم میخووورم اونا هم میزدن زیر خنده مست مست بودم احسان رفت پایین و کیرشو گذاشت بین پاهام رو کرد سیما گفت بیا اینجا ثبت خاطره کن آروم فشار داد تو چند بار آرو آروم خون رو دیدم رو کیرش بعد زدن زیر خنده سعید کیرشو گذاشت رو لبهام گفت مبارک باشه دیگه میشی خانوم کیرو داد تو دهنم سیما هی میخندید و تو فیلم باهام حرف میزد احسان بی رحمانه داشت عقب جلو میکرد سعید هم تو دهنم جاشون رو عوض میکردن فیلم قطع شد بغض گلوم رو گرفته بود میترسیدم گریه کنم کسی تو خونه صدام رو بشنوه داشتم سکته میکردم خاک تو سرم چرا باید انقدر تو خوردن زیاده روی کنم این چه بلایی بود که سرم اومد کاش زمین دهن باز میکرد میرفتم تو زمین تو همین حال یه فیلم دیگه اومد دانلودش کردم وای چی میدیدم ادامه فیلم قبل بود احسان پیام داد فردا کارت دارم بیا دم دانشگاه هیچی نگفتم چی جواب میدادم خودم کردم از اون بدتر که احسان دوست صمیمی پسرداییم بود صبح رفتم دیدم پایین تر از دانشگاه سوار ماشینش بود یه پژو سفید سوار شدم نگاهش نکردم سرم رو انداخته بودم پایین دستشو گذاشت زیر چونم و سرم رو چرخوند طرف خودش گفت خجالت میکشی تو که دیشب دوتا کیر رو جا دادی گفتم قسمت میدم ولم کن بخدا سر حال خودم نبودم مست بودم ول کن خواهش میکنم گفت ببین یا از این به بعد هرچی میگم میگی چشم یا اینکه فیلم رو میدم اون پسر داییت تا بفهمه که دختر عمه ش چه جنده خفنیه زدم زیر گریه به التماس که ولم کن ولی حرف به گوشش نمیرفت دستشو گذاشت بین پاهام و محکم فشار داد و گفت امروز ساعت 6 آرایش کرده و مرتب میای مغازه من بلدی آدرسشو که اگه آمدی که هیچ اگر نیامدی این فیلم رو میدم خانوادت حالا گمشو پایین دربست گرفتمو اومدم خانه تو کل مسیر گریه کردم و راننده هم از تو آیینه منو نگاه میکرد نهار نخوردم به کلی چیز فکر کردم نرفتن خودکشی گفتن به خانواده اما ته همه اینها بی آبرویی واسم بود ساعت 4 زنگ زد آماده ای گفتم تورو جون هرکی دوست داری خواهش میکنم گفت اگر نیای فیلمو میفرستم واسه پسر داییت حالا خوددانی قطع کرد بعد از ظهر ساعت 6 رفتم رسیدم نزدیک بوتیکش زانوهام میلرزید رفتم تو خودش بود و یه مشتری اونو راه انداخت گفت ببین بی مقدمه میگم به یه نفر بدهکارم پول بهره ای گرفتم بجای قسط این ماه ازم خواسه واسش یکی رو جور کنم میری بهش میدی میدونم در موردم چی فکر میکنی تو که تجربه کردی و اپنی پس غمت چیه نمیخوام زندان برم پس دست به هرکاری میزنم بری اونجا گند بزنی فیلمتو پخش میکنم گریه و التماسم فایده نداشت گفت برو جلو آینه اتاق پرو یه دست به صورتت بکش و آماده باش خیلی جدی و بی احساس حرف میزد نیم ساعت بعد یه لندکروز جلو مغازه پارک کرد احسان بهم اشاره کرد که برو سوار اون ماشین بشو بغضم گرفت ولی اشاره کرد که برم و هیچی نگم سوار ماشین شدم طرف یه مرد حدود 35 36 ساله بدنساز با یه هیکل گنده باهام دست داد و خودش رو معرفی کرد گفت پویان هستم خوشبختم من سپیده هستم چند سالته _23 تقریبا کل مسیر ساکت بودیم تا رسیدیم خونه ش یه آپارتمان تو الهیه رفتیم بالا طبقه 5 در رو باز کرد دستشو گذاشت رو باسنم و من برد تو گفت راحت باش رفتم نشستم رو مبل خودش رفت تو آشپزخانه دوتا ردبول آورد یه واسه من و یکی هم خودش گفتم ممنون میل ندارم گفت بخور قابل نداره رفتار و لحنش محترمانه بود اما باور نمیکردم احسان که دوستم بود اینطوری کرد اینکه یه نزول خوره که جا پول دختر طلب کرده از طرفش اومد نشست کنارم یه کم با هم حر زدیم چرت و پرت ولی انگار داشتم ناخواسته با محیط عادت میکردم دستاشو گذاشت دو طرف صورتمو لبهاشو گذاشت رو لبهام دوباره ضربان قلبم رفت رو هزارتا آروم لبهامو میبوسید و دستشو میکرد تو موهام دکمه مانتو رو باز کرد و کمک کرد تا از درش بیارم تسلیم بودم راه فراری نبود واسم پس ترجیح دادم خودمو بسپرم بهش من بلند کرد و نشوند رو پاهاش دوباره لب با دستاش سینه هامو میمالید دوتا دستشو گذاشت رو کمرمو تیشرت تنم رو درآورد هیچی نمیگفت هیچی نمیگفتم صورتشو برد بین سینه هام نفس میکشید گرمای صورت و بازدمش رو حس میکردم از روی سوتین میبوسید سینه هامو چشمامو بسته بودم دستشو کشید پشتم و گذاشت رو سوتینم و بازش کرد و از تنم درش آ ورد شروع کرد لیسیدن و خوردن سینه هام آروم گاز گرفت ناخود آگاه دستمو گذاشتم رو سرش ادامه داد تا اینکه دوبار اومد و لبهامو بوسید من گذاشت روی مبل و درازم کرد دکمه شلوارمو باز کرد و تا زانو کشید پایین چشمامو دوباره بستم صورتشو آورد گذاشت روی شورتم و یه بوسه زد بعد آروم شورتمو داد پایین و شروع کرد به بوس کردن نفسم تندتر شده بود اختیاری نداشتم زبونشو میکشید مبل رو چنگ میزدم که حسم رو نفهمه شلوار و شورتمو کامل درآورد لخت لخت بودم خودش تیشرتش رو درآورد یه بدن که انگار کوه عضله بود برنزه شلوارشو درآورد و دستمو گرفت گذاشت رو شورتش گفت تو اینو دربیار ناچار بودم اینکارو کردم چی میدیدم یه کیر زیاد بلند نبود اما واقعا کلفت بود من نوند لبه مبل و صورتمو رو گذاشت جلو کیرش میدونستم چی میخواد اما واقعا چندشم میشد ولی ناچارا شرو کردم فقط آروم زبانمو میکشیدم روش خجالت میکشیدم نفرت داشتم از اینکار ولی راهی نبود اصرار داشت بزارمش تو دهنم اما فقط سرش اونم به زور جا شد واقعا کلفت بود منو دوبار دراز کرد پاهام رو باز کرد و فشار داد تو چشمام رو بستم انگار وزنه ای تو گلوم بود از ترس از ناراحتی از اینکه منم دیگه فاحشه شدم واقعا بزرگ بود وقتی فرو کرد کامل حسش میکردم درد داشتم نمیدونم واسه بزرگی اون بود یا اینکه چون تازه کار بودم اونم قربون صدقه میرفت واسه تنگیش و فشار میداد آروم تا ته فرو کرد و نگه داشت با وستاش سینه هام رو گرفت و شروع کرد عقب جلو کردن درد داشتم ولی صدام در نمیامد تندترش کرد درده داشت میشد لذت اختیار نفسهام دیگه دست خودم نبود ناخواسته صدای ریز ناله هام درومد اون ادامه میداد کشید بیرون و دوباره فرو کرد هنوز درد بود ولی شده بود لذت هنوز هم حس اجبار و غم بود ولی لذت هم بود دوگانگی وحشتناک دوبار درآورد به شکم خوابوند منو پاهام رو از مبل آویزان زمین کرد و از هم باز کرد دوباره فرو کرد سیلی میزد به باسنم دردم میگرفت اما واسه اعتراض هم خجالت میکشیدم دیگه عقب جلو نمیکرد انگار داشت مثل یه پتک ضربه میزد کیرشو درآورد و با دستش زد به کمرم یعنی برگرد و آبشو ریخت رو شکمم بعد لبهامو بودسید و ولو شد کنارم فاحشه شدم دیگه باورم شد خودم کردم که لعنت بر خودم باد نمیدونستم باید چیکار کنم یه وستمال کاغذی داد وستم که یعنی خودتو پاک کن خودشو پاک کرد و همینطور ولو شد بعد 20 دقیقه اومد حال خودشو گفت تنگ بودی واقعا حال داد دوبار لبمو بوسید گفت قضیه تو رو میدونم با ناراحتی گفتم چطور تونستی گفت واسه من این چیزا مهم نیست هیچی نگفتیم قرار شد تا نزدیک خونه منو برسونه نزدیک خونه پیاده شدم یهد صدام کرد و گفت سپیده شمارتو بده نه دیگه بسه _اگر بخوام بکنمت دوباره واسه پول به اون پسره میگم بیاره تو رو پس خودت بده در ماشینو بستم و رفتم رسیدم خونه و رفتم تو حمام زیر دوش داشتم گریه میکردم که کسی صدام رو نشنوه چی به سرم اومد ادامه دارد نوشته
0 views
Date: February 25, 2019